3. آسيب شناسي انقلاب
الف. علل شكست انقلاب نيكاراگوئه / رمز تداوم انقلاب اسلامي
اساساً چه شد كه انقلاب نيكاراگوئه پس از گذشت يك دهه، با شكست مواجه شد، ولي انقلاب اسلامي ايران هنوز تداوم دارد و به ياري خداوند و پشتيباني ملت تا ظهور حضرت مهدي (عج) ـ ان شاءاللّه ـ ادامه خواهد داشت؟ لازم به يادآوري است كه انقلابيان نيكاراگوئه با شورشها و اغتشاشات و كارشكنيهاي كنتراها مواجه بودند، اما به هر حال، دولت انقلابي با حمايت عمومي مردم بر سر كار آمده بود و به طور طبيعي به حيات خود ادامه مي داد. انقلاب مزبور با كودتا مواجه نشد تا سرنگون شود، بلكه با دست خود، خود را به مسلخ انتخاباتي برد كه هرچند برگزاري آزادانه و بي طرفانه آن براي كشور انقلابي، افتخار محسوب مي شد، اما از جنبه توطئه بودن آن غفلت شد و طعم تلخ شكست را به مذاق انقلابيان چشاند. اما انقلاب اسلامي ايران، حتي با كودتا و تهاجم نظامي آمريكا و واقعه طبس مواجه شد، چه برسد به تحريم اقتصادي و جنگ فرسايشي هشت ساله. اما همچنان با ياري خداوند و تدبير و دورانديشي امام راحل(قدس سره)و مقام معظّم رهبري و مسئولان دلسوز و حمايت به موقع مردم، از هر امتحان و فتنه و توطئه اي سرافراز بيرون آمده است. در اين بخش، به بررسي تطبيقي علل شكست انقلاب نيكاراگوئه و تداوم انقلاب اسلامي پرداخته مي شود.اولين نكته حايز اهميت در انقلاب اسلامي ايران، رهبري روحانيت آگاه، بخصوص رهبري بي عيب و نقص حضرت امام(قدس سره)بود. به قول حضرت امام، «اگر غير روحانيت خصوصاً ليبرالها و روشن فكران غرب زده، رهبري اين نهضت را به دست داشتند معلوم نبود ايران الان در دامان شرق افتاده بود يا گرفتار غرب بود.» امام از پايگاه دين با مردم مواجه شد و با آنان سخن گفت. از اين رو، به عنوان يك مرجع ديني و رهبر سياسي، به طور همزمان توانست بر «دلهاي آنها حكومت كند نه بر ابدان آن ها.»[2]دانيل اورتگا، رهبر ساندنيست ها، هرچند در جريان نهضت خود عليه حكومت خودكامه سوموزايي توانسته بود جايگاه مردمي بيايد، اما پس از پيروزي انقلاب، به دلايلي ـ كه ذكر خواهند شد ـ از مردم و تودههاي انقلابي جدا شد و موقعيت خود را از دست داد. از اين رو، در انتخابات سال 1990 رأي نياورد. اما امام خميني(قدس سره)اگر با استقبال ميليوني در 12 بهمن 1357 به ايران بازگشت با وداع ميليوني در خرداد 1368 رو به حق شتافت. حمايت از امام و خط او در قالب حمايت از رهبري معظّم انقلاب و اصول بنيادين نظام و حفظ اصل نظام همچنان ادامه دارد.در نيكاراگوئه پس از انقلاب، بسياري از كساني كه در دوران سوموزايي در رأس قدرت بودند، باز در پستهاي رهبري انقلاب حضور داشتند و پستهاي دولتي را در دولت انقلابي همچنان متكفّل بودند و اين نقطه منفي در تاكتيك سياسي رهبران انقلاب بود. اما در ايران اسلامي پس از انقلاب، تمام كساني كه به ملت خيانت كرده و دست به جنايت زده بودند، با قهر انقلابي ملت رو به رو شدند و آنها كه بايد مجازات مي شدند به جاي پست و مقام گرفتن، زنداني و حتي اعدام گرديدند.پس از انقلاب نيكاراگوئه، با آنكه اكثريت مردم مسيحي بودند، اما در قانون اساسي جديد، آزادي مذهبي به رسميت شناخته شد، در حالي كه شايسته بود دين رسمي در كشور همان «مسيحيت» باشد. در ايران طبق قانون اساسي، كه به تأييد خود مردم رسيده و بند بند آن، ماهها در روزنامهها به بحث گذاشته شد، دين رسمي، «اسلام» و مذهب رسمي، «شيعه اثنا عشري» است؛ زيرا اكثريت مردم بر آن مرامند. پس خواسته اكثريت، كه به حق هم هست، لحاظ گرديد.پس از انقلاب در نيكاراگوئه و با وجود تلاشهاي گسترده دولت مردان انقلابي در حمايت از مردم، آنها مورد غفلت حاكمان انقلابي قرار گرفتند و از اين رو، پشتوانه اصلي انقلاب، يعني مردم، پس از يك دهه از انقلاب جدا شدند؛ چنان كه در گردهمايي چند روز قبل از انتخابات 1990 كه از سوي ساندنيستهاي انقلابي در شهر «ماناگوا» ترتيب يافته بود و به رغم آنكه قريب نيم ميليون نفر در آن شركت كردند و نمايشي از قدرت انقلاب بود، اما باز هم به دولت و نامزد خود در انتخابات 1990 رأي ندادند؛ چون از آنان نااميد شده و آنان را در جهت اهداف و خواستههاي خود نمي ديدند كه به خاطرشان انقلاب كرده بودند. هرچند پس از انقلاب نيكاراگوئه اقداماتي انقلابي در راه ريشه كني بي سوادي و رسيدگي به محرومان صورت گرفتتد، اما اين قبيل تلاش ها، تداوم نيافتند.اما در ايران اسلامي و باز هم با تدبير پيامبرگونه امام راحل(قدس سره)، كه ناشي از مدد و الهام غيبي بود، نهادهاي انقلابي در كنار نهادهاي رسمي به فعاليت پرداختند تا با كمبودها مقابله كنند و به داد مردم محروم و ستم ديده برسند.از اين رو، نهادهايي همچون «جهاد سازندگي»، «كميته امداد امام خميني(قدس سره)»، «بنياد مسكن انقلاب اسلامي» و «كميته انقلاب اسلامي» و دهها نهاد ديگر براي جبران آنچه مورد اهمال واقع شده بود، تأسيس شدند.
[1]. امام خميني، صحيفه نور، ج 13، ص 223.[2]. همان، ج 14، ص 179.