مقام محبت - شرح دعای عرفه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرح دعای عرفه - نسخه متنی

شارح: خلف بن عبدالمطلب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مشاهده داراي مراحل و درجاتي است. پايين ترين درجه آن اين است كه فرد از طريق معرفت ـ به خاطر آنكه انوار وجود بر او تجلي مي كند ـ از مرحله علم فراتر رود و وارد رياضِ حريمِ «جمع» گردد. آنگاه است كه با در نورديدن گردنه هاي شواهد و آثار به پيش مي راند و حقايق جالب و دل انگيز و گوهرهاي يكتا را در دسترس شهود خود مي بيند كه جز اهل ذوق هيچ كسي نمي تواند حلاوت آنها را بازيابد و اهميت و عظمت آنها را جز كسي كه آنها را شهود مي كند نمي تواند درك نمايد، و فقط كساني مي توانند آنها را شناسايي كنند كه داراي قلبي زنده و بيدار و گوشي شنوا براي پذيرفتن حق باشند:

«اِنَّ في ذلِكَ لَذِكْري لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ اَوْ اَلْقي السَّمْعَ وَهُوَ شَهيدٌ»[1]...

در اين سخني كه براي تو آوردم عبرتي است براي كساني كه داراي قلبي بيدار و زنده هستند و يا بدان سخن، گوش فرا داده و شنيده هاي خود را گواهي و تأييد مي كنند.

مقام محبت

آنگاه حضرت سيدالشهدا (عليه السلام) فقره ديگري بر همين بخش افزوده است و مي خواهد در ضمن آن، خود و ديگران را براي عروج به شكوهمندترين و رفيع ترين مقامات تحريض كند و اعلام نمايد كه خسران ابدي از آنِ كساني است كه از اين باده، يعني محبت، محروم و بي نصيب مي باشند؛ فقره مزبور اين است:

«وَخَسِرَت صَفْقَه عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّكَ نَصيبَاً»...

زيانبار باد (و يا زيانبار است) معامله و داد و ستد فردي كه تو از حب خويش براي او نصيبي مقرر نفرمودي!

امام (عليه السلام) در طي اين فقره از دعاي خود، نكته عميقي را بيان كرده است، و آن اين است كه خداي را بيعت و قرار و پيمان و داد و ستدي است كه در عهده بندگان خود نهاده و با آنان بيعتي منعقد ساخته است مبني بر اينكه خداوندگاري و ربوبيت او را پذيرا باشند. آن كسي كه به اين بيعت وفادار بماند و در مقام «محبت»، مُقام و پايگاهي را احراز كند مي توان او را از اولياي الهي دانست كه تجارت و سوداگري و معامله آنها با خداوند متعال، سرشار از سود و بهره است. اما كسي كه از محبت به حق محروم است بايد او را از زمره كساني برشمرد كه در بيعت و داد و ستد خويش، دچار خسران و زيان مي باشند.

حكم اين بيعت و يا قرار و عهد الهي در ازل ـ از همان روزِ «اخذ ميثاق» در عالم «ذَرّ» ـ با ارواح ثبت و ضبط شده است، و خداوند متعال چنين بيعتي را در قرآن كريم بازگو كرده است:

«وَاِذْ اَخَذَ رَبّكُ مِنْ بَني آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِم ذرّيّتَهُمْ وَاَشْهَدَهُم عَلي اَنْفُسِهِمْ اَلَسْتُ بِرَبّكُمْ، قالوُا بَلي، شَهِدنا...»[2]...

اي پيامبر، به يادآر، آن هنگام را كه پروردگار تو نژاد آدمي را از صلب آدم ابوالبشر (عليه السلام) به صورت «ذَرّ» بيرون كشيد و به آدم ابوالبشر فرمود: من با نژاد وفرزندان تو بيعت و پيماني مي بندم مبني بر اينكه فقط مرا پرستش كنند و شريك و انبازي برايم نگيرند. سپس از آنها گواهي خواست كه در تأييد اين بيعت سخن گويند و اقرار نمايند، لذا، فرمود: آيا من پروردگار شما نيستم؟ آنها در مقام گواهي و تأييد گفتند: آري، تو پروردگار ما هستي و ما آن را گواهي و تأييد مي كنيم.

آنگاه اين بيعت و ميثاق، به وسيله رسولان خدا با بشر تجديد شد. و خداوند متعال اين تجديد عهد و بيعت را چنين ياد مي كند:

«اِن الّذينَ يُبايِعُونكَ اِنما يبايعون الله يَدُ اللهِ فوقَ اَيْديهم، فَمَنْ نَكَثَ فَاِنَّما يَنْكُثُ عَلي نَفْسِه وَمَنْ اَوْفي بما عاهَدَ عَلَيْهُ اللهَ فَسَيُونيهِ اجراً عَظيماً»[3]...

آنها كه با تو بيعت مي كنند، در حقيقت با خدا پيمان مي بندند. و دست خدا بالاي دست آنهاست. بنا بر اين اگر كسي پيمان شكني كند اين كار به زيان خود او منجر خواهد شد؛ چون به ضرر خود، پيمان شكسته است. اما آنكه در عهد و پيمان و بيعت خود وفادار بماند، خداوند متعال، مزد و پاداشي عظيم بدو ارمغان خواهد داد.

وفاداري نسبت به بيعت وقتي است كه انسان به داعيه و انگيزه محبت خدا در قراردادش با او، راسخ و پايدار بماند؛ زيرا يك مُحِبّ و دوستدار، در برابر كسي كه او را دوست مي دارد مطيع است؛ يعني در برابر محبوب، ذليل و رام است، و دلخواه محبوب را بر دلخواه خويش ترجيح مي دهد و قهراً به كارهايي گرايش مي يابد كه رضاي محبوب او را فراهم مي آورد. اما اگر از محبت، نصيبي نبرده باشد، سزاست كه در سراشيب پيمان شكني و خُلْف وعده بلغزد، و همانگونه كه سيدالشهدا (عليه السلام) اشاره فرمود، بايد زيان و خسران را به جان خريداري كند.

سيدالشهدا (عليه السلام) پس از آنكه احوال و مقاماتِ شكوهمند و با ارزش را يادآور شد، خواست علت بلامانع بودن مطالعه در عالم ملكوت و عالم پايين تر از آن، يعني عالم غيب و شهادت را ـ كه در جهت عبرت اندوزي و كسب بينش نسبت به حقايق انجام مي گيرد ـ بيان كند؛ زيرا اقامت و خوش نشين شدن بر حالتِ نخست، يعني مداومت بر مطالعه در آثار و توقف در آن، خصوصاً بر كساني كه موظف به تبليغ و هدايت هستند، خود به خود غير ممكن مي باشد. علاوه بر اين، سنت و راه و رسم و قوانيني كه اينگونه افراد ارائه مي كنند بايد خط مشي بيرون آنها را سامان دهد. لذا به خدا عرض مي كند:

«اِلهي اَمَرْتَني بِالرُّجُوع اِلَي الْآثارِ فَاْرجِعْني اِلَيْكَ بِكِسْوَهِ الْاَنْوار وَهِدايَهِ الْاسْتِبْصارِ»...

خدايا! تو مرا فرمان دادي كه براي كسب عبرت، به آثار تو باز گردم و آنها را مورد مطالعه قرار دهم، پس مرا با جامه اي از انوار و همراه با هدايتي كه به عبرت و استبصار بارور است، به خود بازگردان.
هدف حضرت سيدالشهدا (عليه السلام) از اين سخن در آيات زير نيز منعكس است كه خداوند مردم را به مطالعه آثار دعوت مي كند.

آنجا كه مي فرمايد:
«فَاعْتَبِرُوا يا اُولي الْاَبْصارِ»[4]...

اي اهل بصيرت و خداوندگاران عقل و بينش، عبرت آموزيد و پند گيريد!

«اِنَّ في خَلْقِ السّمواتِ وَالْاَرْضِ وَاْختِلافِ الَّليْلِ وَالنَّهارِ لآياتٌ لِاُولي الْاَلْبابِ»[5]...

تحقيقاً در آفرينش آسمانها و زمين و گردش و پي آمدنِ شب و روز، آيات و نشانه هايي بيانگر حق، براي صاحبان فكر و انديشه وجود دارد.

/ 10