نجم الثاقب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نجم الثاقب - نسخه متنی

حسين نوري طبرسي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

روايت زراره از امام جواد عليه السلام درباره حضرت حجّت عليه السلام
سى ام : و نيز روايت كرده از محمّد بن ابى عمير رضى اللّه عنه از عمر بن اذنيه از زراره از ابى جعفر عليه السلام كه فرمود: (بدرستى كه خداى تعالى آفريده چهارده نور، پيش از آنكه چيزهاى ديگر را بيافريند، به چهارده هزار سال و آن چهارده نور از ارواح ما.)
پس شخصى به آن حضرت عرض كرد: (اى فرزند رسول خدا ! كيستند آن چهارده نور؟)
فرمود: (محمّد و على و فاطمه و حسن و حسين و امامان از فرزندان حسين صلوات اللّه عليهم كه آخر ايشان ، حضرت قائم عليه السلام است . آن كه قيام خواهد نمود بعد از غائب شدنى طولانى ؛ پس خواهد كشت دجال را و پاك خواهد كرد زمين را ز هر جور وظلمى .)
سى و يكم : و نيز روايت كرده از حسن بن على بن فضال و ابن ابى نجران از حماد بن عيسى از عبداللّه بن مسكان از ابان بن تغلب از سليم بن قيس هلالى از سلمان فارسى كه گفت : فرمود پيغمبر صلى الله عليه و آله كه : (آيا بشارت ندهم شما را اى مردمان به مهدى ؟)
گفتند: (بشارت بده !)
آن حضرت فرمود: (پس بدانيد كه خواهد برانگيخت خداى تعالى در ميان امّت من پادشاه عادلى و امام قاسطى را كه پر كند زمين راز عدل و داد، آن چنانكه پر شده باشد از جور و ظلم و او نهمين است از اولاد فرزند من ، حسين . اسم او، اسم من است و كنيت او كنيت من است .
بدانيد و آگاه باشيد كه نيست خير و خوشى در زندگانى بعد از او و نخواهد بود انتهاى دولت او الاّ پيش از قيامت به چهل روز.)
سى و دوم : در (كفاية المهتدى ) در احوال مهدى عليه السلام نقل كرده از كتاب (غيبت ) حسن بن حمزه علوى طبرى كه فرمود: شيخ ابوعلى محمّد بن همام رضى اللّه عنه در كتاب (نوادر الانوار) خود گفته كه : خبر داد ما را محمّد بن عثمان بن سعد زيات رضى اللّه عنه گفت : شنيدم پدرم مى گفت كه از حضرت ابومحمّد يعنى امام حسن عسكرى عليه السلام پرسيدند از معنى حديثى كه روايت كردند از آباء كرام آن حضرت كه ايشان فرمودند: (خالى نمى ماند زمين از حجّتى كه خداى را باشد بر خلق تا روز قيامت ، هر كس ‍ بميرد و امام زمان خود را نشناخته باشد، مرده است مردن جاهليت .)
آن حضرت فرمود كه : (اين حق است همچنان كه روز حق است ؛ يعنى چنانكه روز ظاهر و روشن است اين حديث نيز مبيّن و مبرهن است .)
پس گفتند كه : (اى فرزند رسول خدا ! كيست حجّت و امام بعد از تو؟)
فرمود: (فرزند من ، امام و حجّت است بعد از من ، هر كس بميرد و او را نشناخته باشد، مرده است مردن جاهليت ؛ يعنى حكم آنها را دارد كه زمان اسلام را درنيافته و كافر مرده !
آگاه باش كه او را غايب شدنى خواهد بود كه حيران خواهند شد در آن جاهلان و هلاك خواهند شد در آن مبطلان و دروغ خواهند گفت در آن زمان وقت گذاران . بعد از آن خروج خواهد نمود. گويا نظر مى كنم به علمهاى كه مى درخشد و حركت مى كند در بالاى سر او در نجف كوفه .)
شيخ ابوعلى مذكور از اعيان علماى ماست و اين كتاب ، معروف به كتاب (انوار) است و از آن غالب محدثين نقل مى كنند و شيخ شهيد اوّل مكرر از آن در مجامع خود نقل مى كند و محمّد بن عثمان و پدرش از وكلاى معروفين اند.
سى وسوم : على بن حسين مسعودى در (اثبات الوصية ) روايت كرده از سعد بن عبداللّه از هارون بن مسلم از مسعده ، به اسناد خود از حضرت كاظم عليه السلام كه فرمود رسول خدا صلى الله عليه و آله : (خداوند عزّوجلّ برگزيد از روزها، روز جمعه را و از شبها، شب قدر را و از ماهها، ماه رمضان را و برگزيد مرا از رسولان و برگزيد پس از من ، على و برگزيد پس از على ، حسن و حسين را و برگزيد پس از ايشان نُه تن را كه نهمين ايشان ، قائم ايشان است عليهم السلام و او ظاهر ايشان است و او باطن ايشان است .)
سى و چهارم : و نيز روايت كرده از حميرى به اسناد خود از ابن ابى عمير از سعيد بن غزوان از ابى بصير از ابى جعفر باقر عليه السلام كه فرمود: (از ما بعد از حسين عليه السلام نُه تن هستند كه نهم ايشان قائم ايشان است و او افضل ايشان است .)
سى و پنجم : و نيز روايت كرده از حميرى از امية بن قيسى از هشيم تميمى كه گفت : فرمود ابو عبداللّه عليه السلام : (هرگاه پى در پى شد سه اسم محمّد و على و حسن ، چهارم ايشان قائم ايشان است .)
سى و ششم : و نيز روايت كرده به سند مذكور از ابى السفايح از جابر جعفى از ابى جعفر باقر عليه السلام از جابر بن عبداللّه انصارى كه گفت : داخل شدم بر حضرت فاطمه ، دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله روزى ، در حالتى كه در پيش روى او لوحى بود كه روشنايى آن خيره مى كرد ديده ها را؛ در آن سه اسم بود در ظاهر آن و در باطن آن سه و در يك طرف آن سه اسم و در طرف ديگر سه اسم كه ديده مى شد از ظاهر او آنچه در باطن او بود و ديده مى شد از باطن او آنچه در ظاهر او بود. پس شمردم نامها را. ديدم دوازده اسم است . گفتم : (كيستند اينها؟)
فرمود: (اين نامهاى اوصياء است از فرزندان من كه آخر ايشان قائم است .)
جابر گفت : پس ، ديدم در آن محمّد را در سه موضع و على را در سه موضع .)
سى و هفتم : و نيز روايت كرده از حميرى از احمد بن هلال از محمّد بن ابى عمير از سعيد بن غزوان از ابى بصير از ابى عبداللّه عليه السلام كه گفت : فرمود رسول خدا صلى الله عليه و آله كه : (خداوند اختيار كرد از روزها، روز جمعه را و از شبها، شب قدر را و از ماهها، ماه رمضان را و از مردم ، پيغمبران را و از پيغمبران ، رسولان را و اختيار فرمود مرا از رسولان و اختيار فرمود از من ، على را و اختيار فرمود از على ، حسن و حسين عليهما السلام را و اختيار فرمود از حسين ، اوصيا را، كه نابود مى كنند از تنزيل ، تحريف غالين را و انتحال مبطلين را و اقاويل جاهلين را؛ نهم ايشان ، باطن ايشان است و او، ظاهر ايشان است و او، قائم ايشان است .)
سى و هشتم : و نيز گفته كه خبر داد مرا حميرى از محمّد بن عيسى از نصر بن سويد از يحيى حلبى از على بن ابى حمزه كه گفت : بودم با ابوبصير و با ما بود آزاد كرده اى از حضرت ابى جعفر، حديث كرد ما را كه او شنيد از آن جناب كه فرمود: (از ما دوازده محدث است و قائم ، هفتم بعد از من است .)
پس ، ابوبصير برخاست و آمد به نزد او و گفت : (شهادت مى دهم كه شنيدم از ابوجعفر عليه السلام كه ذكر مى كرد اين سخن را از چهل سال پيش .)
سى و نهم : و نيز از حميرى روايت كرده از محمّد بن خالد كوفى از منذر بن محمّد بن قابوس از نظر بن سندى از ابى داوود از ثعلبه از ابى مالك جهنى از حارث بن مغيره از اصبغ بن نباته كه گفت : رفتم نزد اميرالمؤ منين عليه السلام و يافتم آن جناب را كه در زمين نشان مى گذارد، يعنى چون انسان متفكّر كه با چوب يا دست بر روى زمين خطى مى كشد. گفتم : (يا اميرالمؤ منين عليه السلام ! چه شده كه شما را متفكر بينم ، در زمين نشان مى گذارى ، آيا ميلى به دنيا كردى ؟)
فرمود: (نه واللّه ! هرگز رغبتى به آن نكردم ولكن فكر مى كردم در مولودى كه مى شود از پشت يازده من ، از فرزندان اوست مهدى كه پر مى كند زمين را و عدل و داد، چنانچه پر شده از جور و ظلم . از براى اوست غيبتى و در امر اوست حيرتى كه گمراه مى شوند در آن گروهى و هدايت مى يابند در آن ديگران .)
چهلم : و نيز روايت كرده از سعد بن عبداللّه از حسن بن عيسى از محمّد بن على از على بن جعفر از حضرت كاظم عليه السلام كه فرمود: (چون مفقود شود پنجمين از فرزند هفتمين ، پس حذر كنيد خداى را در دينهاى خود كه شما را زايل نكند از آن احدى ، بدرستى كه لابد است از براى صاحب اين امر از غيبتى ، تا اينكه برگردد از او كسى قائل به او، يعنى به امامت او. جز اين نيست كه او محنتى است از خداى تعالى كه امتحان كرده به او، خلق خود را.)
گفتم : (اى سيّد من ! كيست پنجمين از فرزند هفتمين ؟)
فرمود: (عقلهاى شما صغيرتر است از اين ، يعنى از شناختن او ولكن اگر زنده بمانيد، زود است كه اورا درك كنيد.)
و به اين عدد ميمون ختم كنيم كلام را.

/ 36