نجم الثاقب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نجم الثاقب - نسخه متنی

حسين نوري طبرسي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مقدمه ناشر


بسمه تعالى
يا صاحب الزمان ادركنا
واحد تحقيقات مسجد مقدس جمكران افتخار دارد كه تصحيح وويرايش و حروفچينى جديد اين كتاب گرانقدر را، در عيد سعيد غدير سال 1316 هجرى قمرى به پايان رسانيده و آماده بهره گيرى هر چه بهتر شيفتگان ساحت مقدس بقية اللّه الاعظم حضرت حجة بن الحسن العسكرى ارواحنا فداه نموده است .
واحد تحقيقات مسجد مقدّس جمكران قم  
مقدمه و پيشگفتار
سپاس بيرون از اندازه و قياس ، سزاوار قائمى است بالذّات ، غايب از عالم انديشه و حواس و ستايش بى حدّ و احصا، لايق صاحبى است ماءمول و مرتجى ، در زمان شدّت و رخاء.
هادى است هر آنچه را كه پديدار نمود و دليل است مر آن را كه به فرمانش عمل نمود و درود بى نهايت به روان پاك نخستين پاسخ دهنده به بلى و برگزيده ايزد بيچون ، پيش از پوشيدن بر آدم ، خلعت اصطفا را، فاتح ابواب خير و رشاد، خاتم رسولانِ پاك نهاد، منصور مؤ يّد، محمود احمد، ابى القاسم محمّد صلى الله عليه و آله و بر پاكان و پاكيزگان از فرزندانِ آن سرور پيمبران ، خصوصا بر خلف سلف و صاحب غاليه عزّت و شرف ، قطب زمين و غوث زمان ، كنز رجاء و كهف امان و گوهر تابان در بحر امكان ، حجابِ ازلىِ ايزد سبحان و اسم اعظمِ الهى پوشيده و پنهان و عنقاى قافِ، محيط به جهان ، دادرس درماندگان و دادخواه خون برگزيدگان و پاك كننده دامن خاك از لوث ملحدان و فرمانفرماى ممالك زمين و آسمان و حجت بالغه خداوندى بر جهان و جهانيان بقيّة اللّه ، الحجّة بن الحسن العسكرى ، صاحب العصر والزمان عليه و على آبائه صلوات اللّه الملك المنّان .
و بعد چنين گويد: بنده مذنب مُسى ء، حسين بن العالم المؤ يّد، محمّد تقى النورى الطبرسى اَحْسَنَ اللّهُ تَعالى عاقبته وَجَعَل مِنْ اَشْرَف الْخواتيم خ اتمته كه عاليجاه ، رفيع جايگاه ، كمالات اكتناه ، مقرب الخاقان ، حاجى ميرزا حسينعلى خلفِ غفران پناه ، حاجى على اصغر نورى وفّقه اللّه تعالى لمراضيه حسب سلامتى فطرت و پاكى طينت ، در فكر تحصيل زادى براى معاد و وسيله فوزى ، در مقام مرصاد برآمد، چنان ديد كه وسيله اى بهتر از چنگ زدن به دامان خليفة الرحمن وامام الانس والجان عليه السلام و خدمتى به آن ولىّ على القدر عظيم الشاءن نيست .
لهذا در چند ماه قبل ، از جناب مستطاب فخر الشّيعه و تاج الشريعه و رئيس المسلمين و سيد الفقهاء الكاملين و افضل العُلماء الراشدين ، المنتهى اِليه رياسة الامامية فى عصره ، حجّة الاسلام حاج ميرزا محمّد حسن شيرازى ، مجاور بلدة طيّبة سُرَّ مَن رَاءى متَّع اللّه تعالى اهل الايمان بطول بقائة ، مستدعى شد كه مقرر فرمايند تا كتاب شريف (كمال الدين )، شيخ اقدم ، (ابوجعفر محمد بن على بن بابويه ) ملقب به (صدوق ) رضوان اللّه عليه را به زبان فارسى ترجمه كرده تا آن را به حليه طبع درآورد و در ميان اهل ايمان منتشر سازد. جناب ايشان دام ظلّه العالى از اين احقر، در اجابت آن مسئول ، مشورت فرمودند.
معروض داشتم كه : عالم فاضل ، (سيّد على بن سيّد محمّد اصفهانى ) معروف به (امامى )، تلميذ (علاّمه مجلسى ) آن كتاب را ترجمه نموده و از اجزاى كتاب هشت بهشت اوست كه ترجمه هشت كتاب است ، چون : عيون و امالى و خصال .
و نيز بعضى از فضلاى معاصرين از سادات شمس آباد اصفهان ، كتاب شريف مذكور را ترجمه نموده و ترجمه دوباره آن رنجى است بى فايده ، بهتر آنكه همان را منتشر نمايند.
پس ، از آن خيال منصرف شدند و از كتاب ديگر صحبت داشتند. سخن به جايى منتهى نشد و مدتى بر اين گذشت تا در ماه شعبان گذشته ، از سنه 1303 شبى در محضر ايشان حاضر بودم كه سخن آن مطلب در ميان آمد و باز جوياى موردى شدند و بالا خره فرمودند: (بهتر آنكه مستقلاًّ در اين باب ، كتابى نوشته شود و شخص تو از براى اين خدمت نمايان ، شايسته هستى .) اما حقير به علّت قلّت بضاعت علمى و كثرت اسباب پريشانى و حاضر نبودن بيشتر كتابهايم كه اسباب انجام اين شغل عظيم بود، عرض كردم : (مقدمات اقدام در اين امر خطير فراهم نيست و لكن سال گذشته رساله اى مسمّى به (جنّة الماءوى ) نوشتم و در آنجا، جمع كردم كسانى را كه در غيبت كبرى به خدمت امام عصر عليه السلام رسيدند، غير از آنچه در سيزدهم بحار مذكور است ؛ چنانچه صلاح باشد همان را به فارسى ترجمه كرده ، موجودِ در بحار را بر آن بيفزايم ؛ كتابى شود لطيف و برآمدن از عهده آن آسان .)
اين راءى را پسنديدند و لكن فرمودند: (اقتصار بر آن نشود. شمه اى از حالات آن جناب نيز به آن منضّم شود، هرچند به ايجاز و اختصار باشد.)
حسب الامر المُطاع العالى ، در انجام اين خدمت اقدام نموده با نهايت ياءس از حال خويش ، جز آنكه حق مجاورت قباب عاليه حضرتين عسكريّين عليهما السلام را وسيله كنم و از آن باب عالى استمداد نمايم .
بحمداللّه ، از بركت آن محل ، بركات الهيّه ، در اندك زمانى ، اين خدمت مرجوعه به انجام رسيد. شكر حضرت يزدان ، جَلَّ ثناؤ ه را بجاى آوردم . و نام اين نامه گرامى را نجم الثاقب در احوال امام زمان عليه السلام گذاشتم و مطالب آن را در ضمن دوازده باب بيان نمودم .
معرفى كتب غيبت و نويسندگان آنها
قبل از شروع در فهرست اجمالى ابواب و دخول در مطالب كتاب ، بايست تنبيه نمود بر مقدمه . و آن ، آن است كه كتبِ متعلّق به احوال آن حضرت صلوات اللّه عليه كه معروفند به (كتب غيبت )، بسيار است و آنچه حاضر الوقت از اسامى آنها به نظر رسيده :
كتاب شفا و جلا در غيبت از ابوالعباس يا ابوعلى ، احمد بن على رازى خصيب آبادى .
كتاب مختصر ما نزل من القرآن فى صاحب الامر عليه السلام از ابوعبداللّه ، احمد بن محمد بن عياش .
كتاب ترتيب الادلة فيما يلزم خصوص الامامية دفعه عن الغيبة والغايب از احمد بن حسين بن عبداللّه مهرانى آبى ابوالعباس عروضى .
كتاب فى ذكر القائم من آل محمّد عليهم السلام از احمد بن رميح المروزى .
كتاب المهدى از ابى موسى ، عيسى بن مهران .
كتاب غيبة از حسن بن حمزة العلوى الطبرى المرعشى .
كتاب اثبات الرجعة معروف به (غيبت ) از ابى محمّد، فضل بن شاذان نيشابورى .
كتاب الحجّة فى ابطاء القائم عليه السلام از آن جناب .
كتاب ازالة الرّان عن قلوب الاخوان در غيبت ، از ابوعلى ، احمد بن محمّد بن جنيد معروف به ابن جنيد.
كتاب كمال الدين از شيخ صدوق .
رساله غيبت براى اهل رى از آن جناب .
كتاب غيبت از شيخ جليل ، محمد بن مسعود عياشى ، صاحب تفسير.
كتاب رجعت نيز از او.
كتاب غيبت از ابى عبداللّه ، محمد بن ابراهيم نعمانى و تمليذ ثقة الاسلام كلينى و اين كتاب ، از نفايس كتب مدوّنه در اين باب است .
شيخ مفيد در (ارشاد) از آن مدح كرده و چنان ظاهر مى شود كه قبل از آن ، بهتر از آن ، تصنيفى در اين باب نشده .
رساله غيبت از شيخ مفيد.
كتاب مقنع در غيبت از سيّد مرتضى كه براى وزير مغربى نوشته .
كتاب غيبت از شيخ الطايفه ، ابى جعفر طوسى .
كتاب برهان در طول عمر صاحب الزمان عليه السلام از ابوافتح ، محمّد بن على بن عثمان و علامه چكى آن را جزو كتاب كنزالفوائد خود كرده .
كتاب صاحب الزمان عليه السلام از محمّد بن جمهور عمى ، صاحب كتاب واحده .
كتاب وقت خروج قائم عليه السلام نيز از او.
كتاب فرج كبير در غيبت از ابوعبداللّه ، محمد بن هبة بن جعفر وراق طرابلسى .
كتاب غيبت از ابوالمظفّر، على بن حسين حمْدانى كه از سفراء امام عليه السلام است ، چنانچه شيخ منتجب الدين در رجال خود فرموده .
كتاب توقيعات غيبت از عبداللّه بن جعفر حميرى .
كتاب جنا الجنتين ، فى ذكر ولد العسكريّين عليهما السلام از قطب راوندى .
كتاب سلطان الفرج عن اهل الايمان ، كتاب سرور اهل الايمان فى علائم ظهور صاحب الزمان عليه السلام و كتاب غيبت هر سه از نباءالدّين ، على بن عبدالكريم بن عبدالحميد حسينى نبلى جعفى ، صاحب مقامات و كرامات و استاد ابن فهمد.
بعضى احتمال داده اند كه دو كتاب اخير، يكى باشد اما اين كه شيخ حرّ عاملى در (امل الامل ) در احوال سيّد مذكور، فرموده كه از تصانيف او انوار المضيئة است در احوال مهدى عليه السلام ، اشتباه است . چه انوار المضيئة فى الحكمة الشرعية از كتبى است كه نظير ندارند؛ مشتمل است بر جميع مسايل اصول دين و مذهب و ابواب فقه و اخلاق و ادعيه و غيرها. اگر چه احوال آن جناب را در مجلّد اوّل ، در ضمن حالات ساير ائمّه عليهم السلام بسطى داده ، لكن كتاب ، اختصاصى ندارد به آن حضرت .
كتاب بحار الانوار مجلّد سيزدهم كه اجمع كتبى است كه در غيبت نوشته شده . رساله رجعت نيز از آن مرحوم .
كتاب كفاية المهتدى ، فى احوال المهدى از سيّد محمّد بن محمّد لوحى حسينى موسوى سبزوارى ، ملقّب به مطهّر و متخلّص به نقيبى ، تمليذ محقق داماد و بيشتر آنچه در آن كتاب نقل كرده ، از كتاب فضل بن شاذان است كه اوّلاً خبر را با سند و متن نقل كرده ، آنگاه ترجمه نموده و نيز غيبت شيخ طرابلسى و غيبت حسن بن حمزه مرعشى در نزد او بوده و ما آنچه از اين سه كتاب نقل كنيم به توسط اين كتاب است . رساله شرعة التسمية از محقق داماد رحمه الله .
رساله كشف التعمية فى حكم التسمية از شيخ محدّث حرّ عاملى .
كتاب ايقاظ الهجعة فى اثبات الرجعة نيز از آن مرحوم .
رساله رجعت از امير محمّد مؤ من استرآبادى از مشايخ اجازه علاّمه مجلسى .
رساله در تحريم نام بردن اسم امام زمان عليه السلام از عالم محقق نحرير، شيخ سليمان ماحوزى بحرانى .
رساله فلك المشحون از جناب سيد باقر قزوينى .
كتاب مولد قائم عليه السلام ، كتاب محجّة فيما نزل فى الحجّة عليه السلام و كتاب تبصرة الولى فيمن راءى القائم المهدى عليه السلام هر سه از محدث خبير، سيّد هاشم توبلى بحرانى .
كتاب عوالم مجلد از آن كتاب غيبت ، فاضل آقا آخوند ملاّ كاظم هزار جريبى ، و آن مختصرى است از ترجمه بحار يا ترجمه اى است از مختصر بحار.
رساله جنة الماءوى فيمن فاز بلقاء الحجة عليه السلام فى الغيبة الكبرى از حقير و آن به منزله مستدركى است از باب بيست و سوم جلد غيبت بحار، ترجمه سيزدهم بحار و ترجمه كمال الدين .
رساله غيبت از سيّد جليل ، سيّد دلدار على نقوى هندى نصيرآبادى كه از فحول علماى آن بلاد بود و صاحب تصانيف رائقه بسيار و از جناب بحرالعلوم رحمه الله اجازه دارد و اين رساله ، ردّ است بر اقوال عبدالعزيز دهلوى در غيبت آن جناب صلوات اللّه عليه و غير آنها از مؤ لّفات كه بعضى ، داراى تمام حالات آن جناب است به قدر استعداد مؤ لف و بعضى در تنقيح بعض از امور متعلّقه به آن حضرت صلوات اللّه عليه .
با اين همه تصانيف ، باز جمله اى از مطالب مربوط به آن جناب ، در زواياى كتب اصحاب مانده كه تاكنون در كتب غيبت ، جمع نشده و چون اين حقير بى بضاعت ، بناى استقصاى مطالب موجوده در آن كتب را ندارم ، لهذا به بعضى از مستطرفات حالات و نوادر امور منسوبه به آن جناب و تنظيم بعضى از مطالب موجوده در آن كتب پرداخته ، اميد كه بر اهل فضل و دانش ، محاسن و منافع و لطايف و بدايع آن ، مخفى و مستور نماند. وباللّه التوفيق وعليه التكلان .
فهرست اجمالى
مطالب ابواب كتاب به نحو اجمال به جهت سهولت پيدا كردن هر مطلبى در بابش .
باب اول : در ذكر شمه اى از حالات ولادت با سعادت آن جناب صلوات اللّه عليهبه نظم و ترتيب بديعى كه متضمن باشد مضامين غالب اخبار آن باب را با ذكر ماءخذ وحذف مكررات و اجمالى از حال حكيمه خاتون سلام اللّه عليها .
باب دوم : در ذكر اسامى و القاب و كنيه هاى آن حضرت عليه السلام كه ازصريح و فحواى كتاب و سنّت و تصريح روات و محدثين و علماىرجال و غيرهم به دست آمده و آن يكصد و هشتاد و دو اسم است و اسم بر هر سه اطلاق مىشود، چنانچه بيايد در باب چهارم .
باب سوم : مشتمل بر دو فصل :  
فصل اول در شمايل آن جناب
با استقصاى نام و ايجاز در كلام .
فصل دوم در خصايص آن جناب و الطافات خاصّه اِلهيّه كه به آن حضرت عليهالسلام شده يا خواهد شد بالنسبه به جميع انبياء و اوصياء گذشته عليهم السلام يابالنسبه به اكثر ايشان كه معدودى در بعضى از آنها با آن جناب شركت دارند و آنچهمذكور مى شود از آنها در اينجا چهل و شش است .
باب چهارم : در ذكر اختلاف مسلمين در آن جناب ، بعد از اتفاق ايشان در صحت صدوراخبار نبويّه بر تحتم آمدن شخصى در آخرالزمان ، همنام آن حضرت و ملقب به مهدى عليهالسلام كه پر كند دنيا را از عدل و داد و ذكر كتب مؤ لّفه ازاهل سنت در احوال آن جناب و محل اختلاف در چند جاست :
اختلاف اول در نسب كه آن جناب از فرزندان كيست ؟ و در آن چهارقول است :
اول آنكه : از اولاد عباس است .
دوم : علوى غير فاطمى است .
سوم : آنكه حسنى است .
چهارم : آنكه حسينى است و بيان صحبت اينقول و ابطال آن سه ، به نحو اوفى .
اختلاف دوم در اسم پدر آن جناب و در آن دوقول است :
اول : قول اماميّه كه نام پدر آن جناب حسن عليه السلام است .
دوم : قول بعضى از عامه كه نام او عبداللّه است وابطال اين قول .
اختلاف سوم در تشخيص و تعيين آن جناب و در آن دهقول است :
اول : قول كسانى كه محمّد بن حنفيه است يا پسر او.
دوم : قول مغيريه كه محمد بن عبداللّه بن حسن بن حسن عليه السلام است .
سوم : اسماعيليه خالصه كه اسماعيل پسر حضرت صادق عليه السلام است .
چهارم : نادوسيه كه حضرت صادق عليه السلام است .
پنجم : مباركيه كه محمد بن اسماعيل بن امام جعفر صادق عليه السلام است .
ششم : واقفيه كه حضرت كاظم عليه السلام است .
هفتم : عسكريه كه حضرت عسكرى عليه السلام است .
هشتم : محمديّه كه ابوجعفر محمّد بن على الهادى عليه السلام است .
نهم : اماميه كه خلف صالح ، حجة بن الحسن العسكرى عليه السلام است .
دهم : جمهور اهل سنّت كه مهدى را در كسى تعيين نكنند و در آنجا ذكر نموديم اسامىبيست نفر از علماى ايشان را از فقها و محدثين و عرفا كه با اماميه در اين مطلب موافقندبا ذكر كلمات آنها و مدح و توثيق ايشان از علماىرجال ايشان و حديث مسلسل شيخ بلادرىِ معروف كه از خود آن حضرت روايت كرده و ذكركرده شبهه اى از شبهات اهل سنت را بر اماميه در اين مقام و جواب آنها به نحوى كه دركمتر كتابى جمع شده و نيز در آنجا ابطال نموديمقول شاذى را كه فرزند امام حسن عليه السلام وفات كرده .
باب پنجم : در اثبات نمودن مهدى موعود همان حجة بن الحسن العسكرى عليه السلام ازروى نصوص اهل سنّت
و از آنها سى حديث ذكر شده و نصوص اماميه ، زياده بر آنچه علامه مجلسى در جلد نهم و سيزدهم بحار نقل فرموده و آنها چهل حديث با سند نقل شده و بيشر آنها از كتب (غيبت ) فضل بن شاذان است .
باب ششم : در اثبات دعواى مذكوره از روى معجزات صادره از آن جناب
زياده از آنچه در ابواب ديگر متفرقا ذكر مى شود و از غير كتبى كه علاّمه مجلسى ره از آنها نقل فرموده و از آنها چهل معجزه نقل نموديم .
باب هفتم : در ذكر آنان كه در غيب كبرى خدمت آن جناب رسيدند يا بر معجزه آنبزرگوار واقف شدند
يا بر اثرى از آثارِ دالّه بر وجود آن جناب كه عمده غرض از تاءليف اين كتاب بود، در آنجا صد حكايت ذكر شده است . و قبل از شروع در آنها، ذكر شده نام آنان كه در غيبت صغرى خدمت آن جناب مشرّف شدند يا واقف شدند بر معجزه اى و در ذيل بعضى از آنها مطالب نفيسه مناسبه درج شده است .
چنانچه در ذيل اول ، كيفيّت نماز منسوب به امام عصر عليه السلام از براى شدايد و حاجات و حال مسجد جمكران در قم كه به امر آن حضرت بنا شده ، ذكر شده .
و در دوم كه قصه شهرهاى فرزندان آن حضرت است ، اثبات شده بودن عيال و اولاد براى آن جناب و امكان وجود چنين بلاد در همين ارض در برّ يا بحر و مستور بودن آن ازانظار، حتى ازعبوركنندگان به آنجا و وقوع نظاير آن ، به نحو اختصار و در ذيل سى و هفتم كه قصه جزيره خضراست اين مطلب ، مشروحا بيان شده .
و در پنجم ، اجمال احوال شيخ محمّد، پسر اسماعيل هرقلى كه زخم رانش را در سامره ، حضرت شفا داد.
و در ششم ، ذكر يكى از رقاع استغاثه به آن حضرت كه قليل الوجود است .
و در هفتم ، تحقيق حال نرمىِ كفِ مبارك آن حضرت و حضرت رسول اللّه صلى الله عليه و آله 2يا درشتى و غلظت آن و اختلاف شراح احاديث در قرائت (شتن الكفين ) كه در خبر شمايل است كه با تاى قرشت است يا تاء ثخذ.
در دهم ، توضيح آنكه شارع تردّدات كتاب شرايع ، محقق زهدرى است .
و در يازدهم ، بيانى از الطاف خفيّه و هدايات خاصّه الهيّه شده و ذكر اسامى معروفين از بنى طاووس كه ارباب تصانيف اند.
و در ذيل نوزدهم ، اشكال در خبر معروف اللّهم شيعتنا منّا اَلخ و كلام شيخ رجب برسى .
در بيستم ، شرح نسبت هر روز از ايّام هفته به امامى و كيفيّت نماز هديه كه بايد براى رسول خدا صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام كرد و ترتيب آن در ايّام هفته و ذكر تسبيح امام عصر عليه السلام كه بايد از روز هجدهم هر ماه خواند تا آخر ماه .
و در بيست و دوم ، ذكر تسبيح امام عصر عليه السلام به سيّد رضى الدين آوى داد.
و در بيست و هفتم ، اشاره به اين كه وجود اماكن شريفه مانند مشاهد و مساجد و مقابر امام زادگان و صلحا و مواضعى كه يكى از حجج طاهره در آنجا قدم گذاشتند در بلاد، از نعم سنيّه الهى است .
و در بيست و هشتم ، ذكر دعاى معروف كه بايد در ماه رجب و مسجد صعصعه خواند.
و در سى ام ، ذكر چند دعا كه معروفند به دعاى فرج .
در سى و يكم ، ذكر خبر ثواب زيارت ابى عبداللّه عليه السلام در شب جمعه كه امام عصر عليه السلام حكم به صحّت آن فرمودند.
و در سى و هفتم كه قصه جزيره خضراست ، بيان اعتبار سند آن و حال فضل بن يحيى ، راوى آن و ذكر پاره اى نظاير آن و كلمات اشعريه در اماكن وجود اغرب از آن و اجمالى از حال جابلسا و جابلقا و حكم سهم امام عصر عليه السلام از خمس ، در ايّام غيبت و تكليف آنكه به دستش مى افتد و سيره و سلوك امام زمان عليه السلام در غذا و لباس .
در سى و هشتم ، اجمالى از حال جناب ميرزا محمّد تقى الماسى .
و در پنجاه و يكم ، ذكر بعضى از احجار كه اسم امامى در آن منقوش شده بود.
و در پنجاه و دوم و سوم ترجمه توقيعات كه براى شيخ مفيد رحمه الله رسيد و بيان عدد و اعتبار آنها و عذر عدم تعرض ذكر علامات و آيات ظهور در اين كتاب .
در شصت و چهارم ، بيان اختلاف نسخ صحيفه كامله .
و در شصت و پنجم ، ذكر بعضى از روات صحيفه كامله .
و در شصت و ششم ، ذكر كرامتى از شيخ محمّد پسر صاحب معالم .
و در هفتادم ، اختلاف نسخ زيارت جامعه و فضيلت عجيبه از زيارت عاشورا.
و در نود و دوم ، اشاره به بعضى از مقامات عاليه صاحب كرامات ، جناب سيّد باقر قزوينى اعلى اللّه مقامه .
و در نود و ششم ، اجمالى از احوال سيّد الفقها، جناب سيّد مهدى قزوينى حلى ، برادر زاده آن مرحوم .
در ذيل حكايت و در ذيل حكايت صدم ، ذكر شبهه و استبعاد مخالفين در طول عمر امام زمان عليه السلام و ذكر بعضى از كلمات آنها و جواب از آنها مشروحا و ذكر عبود كه صاحب قاموس گفته كه او هفت سال در صحرا خوابيد و ذكر كلمات و شمه اى از تكاليف جماعتى از اهل سنّت كه دعواى رؤ يت آن جناب را كردند در ايّام غيبت و ذكر جمله اى از معمرين و حديث غريبى در حال دجّال كه از اخبار صحيحه ايشان است و حكايت عجيبى از الياس نبى عليه السلام و شرح حال معمّر مغربى و سبب طول عمر او و بيان رفع توهّم تعدّد در او و بيان جواز طول عمر به قواعد نجوميه و بعضى فوايد طريفه و مراد از خرابات در حكايت شصت و ششم .
باب هشتم : در جمع بين حكايات و قصص مذكوره و آنچه رسيده در اخبار كه بايد مدّعىرؤ يت را در غيبت كبرى تكذيب نمود و بيان وجوب صرف آن اخبار از ظاهر خود و ذكرپنج وجه براى آنها از كلمات علما و مطاوى اخبار ظاهر مى شود و ذكر تصريح جمعى ازاعلام به امكان رؤ يت در ايّام غيبت و بعضى از كلمات سيّدجليل على بن طاووس كه ظاهر است در دعواى در اين مقام براى نفس خود.
باب نهم : در عذر داخل نمودن چند حكايت از درماندگان در بيابان و غير آنها در ضمنحكايات سابقه با نبودن شاهدى در آنها بر اينكه آن نجات دهنده و فريادرس ، امام عصرعليه السلام بوده ؛ چنانچه ساير علما ذكر كردند و بيان آنكه به هر امامى براى كدامحاجت بايد متوسل شد و اثبات آنكه اغاثه ملهوفين ، از مناصب خاصّه امام زمان عليه السلاماست و ذكر لقب غوث و قطب و كنيه ابوصالح براى آن جناب و كلام شيخ كفعمى در ذكرقطب و اوتاد و ابدال و نجبا و صلحا و توضيح آنكه آن فريادرس و نجات دهنده به نحوخارق عادت يا خود آن جناب است يا از خواصّ محضر شريف و بر تقدير نبودن آن شخصيكى از اين دو و احتمال بودن او يكى از اوليا، باز دلالت كند براصل مقصود كه وجود آن جناب است .
باب دهم : در ذكر شمه اى از تكاليف عباد، بالنسبه به آن جناب و آداب و رسمبندگى و عبوديّت خلق بالنسبه ، به ايّام غيبت و از آنها هشت چيز ذكر شده :
اوّل : مهموم بودن براى آن جناب و براى آن سه سبب ذكر شده .
دوم : انتظار فرج و ثواب فضل آن .  
سوم : دعا كردن از براى حفظ آن وجود مبارك و از دعاهاى ماثوره مطلقه و موقته ، هفتدعا براى اين حاجت ذكر شده .
چهارم : صدقه دادن براى سلامتى وجود آن شخص معظّم .
پنجم : حج كردن يا حجه دادن براى آن ولى النعم .
ششم : برخاستن از براى تعظيم شنيدن اسم مبارك آن حضرت .
هفتم : دعا كردن از براى حفظ دين و ايمان خود، از شرّ شبهات شياطين جن و اِنس داخلىو خارجى در ظلمات ايام غيبت و از ادعيه ماثوره هفت دعا براى اين مطلب ذكر شده .
هشتم : استمداد و استعانت و استكفا و استغاثت به آن جناب در هنگام شدايد واحوال و كيفيت توسل و يكى از رقاع استغاثه و اشاره به بعضى از مقامات آن جناب در علمو قدرت الهيه و احاطه به رعايا و جهات تشبيه آن جناب در غيبت ، به آفتاب زير سحابو ذكر يكى از توسلات معروفه و مجربه به آن حضرت .
باب يازدهم : در ذكر پاره اى از ازمنه و اوقات كه اختصاص دارد به امام عصر
عليه السلام و تكليف رعايا در آن اوقات بالنسبه به آن جناب و از آنها هشت وقت ذكر شده :
اول : شب قدر، بلكه بر دو شب معهود.
دوم : روز جمعه .
سوم : روز عاشورا.
چهارم : از وقت زرد شدن آفتاب تا غروب آن در هر روز.
پنجم : عصر دوشنبه .
ششم : عصر پنجشنبه .
هفتم : شب و روز نيمه شعبان .
هشتم : روز نوروز و در ذكر هر يك اعمال و آداب و ادعيه متعلقه به آن و سبب نسبت آنوقت را به آن جناب بيان نموديم .
و در آخر باب ، اشاره شد به اختصاص بعضى از امكنه منسوبه به آن جناب و نيز حضور آن حضرت در تشييع جنازه هر مؤ منى .
باب دوازدهم : در ذكر اعمال و آدابى كه شايد بتوان به بركت آنها، به سعادتملاقات و شرف حضور باهرالنّور امام عصر صلوات اللّه عليه رسيد، چه بشناسد يانشناسد،در خواب يا بيدارى و اثبات آنكه مواظبت عملى ، از كردنيها و گفتنيها، خوب يابد، در چهل روز، سبب تاءثير و افاضه صورتى وانتقال از حالتى است به حالتى . واللّه العالم .

/ 36