نجم الثاقب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نجم الثاقب - نسخه متنی

حسين نوري طبرسي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گفتارى از شيخ محقق ، شوشترى  
شيخ محقق جليل شيخ اسداللّه شوشترى كاظمينى در كتاب (كشف القناع ) در ضمن اقسام اجماع ، غير از اجماع مصطلح و معروف ، مى فرمايد: (سوم از آنها اينكه حاصل شود براى يكى از سفراى امام غايب عجّل اللّه فرجه علم به قول امام به جهت نقل كردن مثل او براى او در نهانى يا به سبب توقيع و مكاتبه يا به شنيدن از خود آن جناب شفاها بر وجهى كه منافى نباشد امتناع رؤ يت را در زمان غيبت . يا حاصل شود آن علم از براى بعضى از جمله اسرار ايشان .
و ممكن نباشد او را تصريح كردن بر آنچه او بر آن مطّلع شده و آشكارا نسبت دادن آن قول به امام عليه السلام و اتكال كردن در ابراز مدّعاى خود به غير آن اجماع از ادّله شرعيّه به جهت موجود نبودن آنها و در اين هنگام جايز است براى او اگر ماءمور نباشد به اخفاء يا ماءمور باشد به اظهار نه به نحوى كه فاش شود اين كه ابراز كند آن قول را در مقام احتجاج به صورت اجماع ، به جهت ترسيدن از ضايع شدن آن قول و جمع كردن ميان امتثال امر به اظهار حق به قدر امكان و امتثال نهى از افشاى مثل آن قول از براى غير اهلش از ابناى زمان و شكى نيست در حجّت بودن اين اجماع .
اما از براى خودش ، پس به جهت علمش به قول امام عليه السلام و اما از براى غيرش ، پس به جهت كشف كردن اجماع او از قول امام عليه السلام غايت آنچه در اينجاست آنكه او استكشاف نمود قول امام را به طريقى كه ثابت نشده و نقصى در اين نيست بعد از حصول وصول به آنچه معلّق بود بر آن حجّيّت اجماع و براى صحّت اين وجه و امكان او شواهدى است كه دلالت مى كند بر آن .
از جمله آنها بسيارى از زيارات و آداب و اعمال معروفه است كه متداول شده ميان اماميّه و مستندى ندارد ظاهرا نه از اخبار ايشان و نه از كتب قدمايشان كه واقف هستند بر آثار ائمه عليهم السلام و اسرار ايشان و اماره نيست كه شهادت دهد بر اينكه منشاء آنها اخبار مطلقه است يا وجوه اعتباريّه كه به نظر مستحسن مى آيد كه داعى شده باشد ايشان را بر انشاء و ترتيب آنها و اعتنا به جمع كردن و تدوين آنها، چنان كه ظاهر است در جمله از آنها.
بلى ! مضايقه نداريم از ورود اخبار در بعضى از آنها و از جمله آنهاست آنچه والد علاّمه و ابن طاووس روايت كردند از سيّد كبير عابد رضى الدين محمد بن محمد آوى تا آخر آنچه گذشت در حكايت بيست و يكم .
از آن جمله است قصّه جزيره خضراى معروف كه مذكور است در بحار و تفسير الائمه عليهم السلام و غير آن و از آنهاست چيزى كه شنيده آن را على بن طاووس در سرداب شريف .
از آن جمله است آنچه را كه تعليم فرمود به محمّد بن على علوى حسينى تا آخر آنچه گذشت در حكايت بيست و سوم و غير اينها. شايد اين مطلب نيز قاعده اى باشد در بسيارى از اقوال كه قائل آنها معلوم نيست . پس چنين باشد كه مطّلع بر قول امام عليه السلام چون ديد آن قول را مخالف آنچه مستقر شده بر آن اماميّه يا مُعظم ايشان و متمكن نيست از اظهار آن به نحوى كه به او رسيده و مى ترسد كه حق ضايع شود و از ميان برود، قرار مى دهد آن قول را يكى از اقوال اماميّه و بسا شود كه خود اعتماد مى كند بر آن و فتوى مى دهد به آن بدون تصريح به دليل ، به جهت نبودن ادلّه ظاهره از براى اثبات آن .
شايد آنچه ذكر شد نيز دليل باشد براى آنچه از بعضى از مشايخ ما رسيده از اعتبار اين قسم از اقوال يا تقويت كردن آنها به حسب امكان نظر به احتمال بودن آن قول ، قول امام عليه السلام كه القا فرموده آن را ميان علما تا آنكه جمع نشوند بر خطا و راهى نيست براى القاى آن در اين حال مگر به نحو مذكور. انتهى .)
در اين كلمات ، بعضى مناقشات هست كه محل ذكر آنها نيست و مضر نيست به اصل مقصود كه نسبت امكان رؤ يت است در غيبت كبرى به همه اقسام آن براى بعضى به علماى اعلام ، چنان كه معلوم شد از كلمات مذكوره و غير آنها كه نقلش موجب تطويل است .
اجابت ملهوف و اغاثه مضطر
جواب ششم آنكه : آنچه مخفى و مستور است بر انام ، مكان و مستقر آن جناب عليه السلام است . پس راهى نيست به سوى آن از براى احدى و نمى رسد به آنجا بشرى و نمى داند آن را كسى حتّى خاصان و مواليان و فرزندان آن جناب . پس منافات ندارد ملاقات و مشاهده آن جناب در اماكن و مقامات كه ذكر شد پاره اى از آنها و ظهور آن حضرت در نزد مضطرّ مستغيث ملتجى شده به آن جناب ، منقطع شده از همه اسباب و واله در وادى شبهات و حيران در مهالك فلوات ، چنان كه خواهد آمد كه اجابت ملهوف و اغاثه مضطر يكى از مناصب آن جناب است .
و مؤ يّد اين احتمال خبرى است كه روايت شده در كافى از اسحق بن عمار كه گفت : فرمود ابوعبداللّه عليه السلام كه : (از براى قائم عليه السلام دو غيبت است : يكى از آنها كوتاه است و ديگرى نمى داند مكان آن جناب را در آن غيبت ، مگر خاصّه از مواليانش .)
شيخ طوسى و شيخ نعمانى در كتاب غيبت خود به سند معتبر از مفضل بن عمر روايت كردند كه او گفت : شنيدم كه ابو عبداللّه عليه السلام مى فرمايد: (بدرستى كه از براى صاحب اين امر، دو غيبت است . يكى از آنها طول مى كشد تا آنكه مى گويند بعضى كه مرد و مى گويند بعضى كه كشته شد و مى گويند بعضى كه رفت تا اينكه باقى مى ماند بر امر او از اصحابش مگر چند نفرى ؛ مطلع نمى شود بر موضع او احدى از فرزندان او مگر آنكه مشغول خدمت و متولى امور اوست .)
و شيخ نعمانى از اسحق بن عمار روايت كرده كه گفت : شنيدم كه ابوعبداللّه ، جعفر بن محمّد عليهما السلام مى فرمايد: (از براى قائم عليه السلام دو غيبت است يكى از آنها طولانى است و ديگرى كوتاه است . در يكى عالِم است به مكان او در آن غيبت ، خاصّه از شيعيان او و در ديگرى عالِم نيست به مكان او خاصّه مواليان او در دين او.)
مخفى نماند كه اين خبر اسحق همان خبر اسحق مروى در كافى است و در بعضى نسخ چنان است كه ذكر كرديم و در بعضى مطابق نسخه كافى است و به هر نسخه در خبر جوابى است از اصل مقصود، چه بنا بر خبر كافى دلالت دارد بر آنكه خاصان از مواليانش در غيبت كبرى عالِمند به مستقر و مكان آن جناب . پس مؤ يد جواب پنجم باشد.
و بنا بر بعض نسخ نعمانى ، مراد آن خواهد بود كه خاصان ، در آن وقت ، عالم نيستند به محل اقامه آن حضرت ، پس نفى نكند مشاهده و رؤ يت را در اماكن ديگر و نبود در قصص گذشته قصه اى كه دلالت كند بر ملاقات احدى آن جناب را در آن محل . واللّه تعالى هو العالم .

/ 36