معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

***** صفحه 101 *****
زندگي اختصاصي مُخلَصين در جنات نعيم    
- " وَ مَا تجْزَوْنَ إِلا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ،
- إِلا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِين،  أُولَئك لهَُمْ رِزْقٌ مَّعْلُومٌ،
-  فَوَكِهُ  وَ هُم مُّكْرَمُونَ،  فى جَنَّتِ النَّعِيمِ،  عَلى سرُرٍ مُّتَقَبِلِينَ،
- يُطاف عَلَيهِم بِكَأْسٍ مِّن مَّعِين، بَيْضاءَ لَذَّةٍ لِّلشرِبِين،
- لا فِيهَا غَوْلٌ وَ لا هُمْ عَنهَا يُنزَفُونَ،
- وَ عِندَهُمْ قَصِرَت الطرْفِ عِينٌ،  كَأَنهُنَّ بَيْضٌ مَّكْنُونٌ،
- مگر بندگان مخلَص خدا،  كه ايشان رزقى معلوم دارند،
- ميوه هايى و ايشان گرامى هستند،  در بهشت هاى پر نعمت
-  بر تختهايى رو به روى هم،   
- قدحها از آب بهشتى از هر سو برايشان حاضر مى شود،
- آبى زلال و لذت بخش براى نوشندگان،
- نه در آن ضرر و فسادى است و نه از آن مست مى شوند،
- و پيش ايشان حوريان درشت چشم پركرشمه و نازند،
- گويى از سفيدى، سفيده تخم مرغند قبل از آنكه دست خورده شود. "
      جمله " اولئك لهم رزق معلوم،" اشاره دارد به اينكه در بهشت رزق ايشان كه بندگان مخلَص خدايند غير از رزق ديگران است و هيچ شباهتى بر رزق ديگران ندارد، اگر چه نام رزق ايشان و رزق ديگران يكى است، و ليكن رزق ايشان هيچ خلطى با رزق ديگران ندارد.
     پس معناى جمله" اولئك لهم رزق معلوم،" اين است كه: ايشان رزقى خاص و معين و ممتاز از رزق ديگران دارند.
      پس معلوم بودن رزق ايشان، كنايه است از ممتاز بودن آن، همچنان كه در آيه " و ما منا الا له مقام معلوم،" نيز اشاره به اين امتياز شده است.
      " فواكه و هم مكرمون فى جنات النعيم،" - فاكهه به معناى هر ميوه اى است كه به اصطلاح امروز به عنوان دسر خورده مى شود، نه به عنوان غذا، و اين آيه بيان همان رزق معلوم مخلصين است، چيزى كه هست خداى تعالى جمله" و هم مكرمون " را ضميمه اش كرد تا بر امتياز اين رزق و اين ميوه از رزقهاى ديگران، دلالت كند و بفهماند: هر چند ديگران نيز اين ميوه ها را دارند، اما مخلَصين اين ميوه ها را با احترامى خاص دارند، احترامى كه با خلوص و اختصاص مخلَصين به خدا مناسب باشد و ديگران در آن شريك نباشند.
      و در اينكه كلمه جنات را به كلمه نعيم اضافه كرده باز براى اين است كه به همين احترام خاص اشاره كرده باشد.
در تفسير آيه " فاولئك مع الذين انعم الله عليهم،" و نيز آيه " و اتممت عليكم

***** صفحه 102 *****
      نعمتى،" و موارد ديگر گفتيم كه: حقيقت اين نعمت عبارت است از: ولايت و آن اين است كه: خود خداى تعالى قائم به امور بنده اى بوده باشد.
      " على سرر متقابلين،" كلمه سرر جمع سرير است، كه به معناى تختى است كه رويش مى نشينند.
      و رو در رو بودن تختهاى مخلَصين معنايش اين است كه: آنان در بهشت دور يكديگرند و با هم مانوسند، به روى يكديگر نظر مى كنند.
      " يطاف عليهم بكاس من معين،"  كلمه " مَعين" در نوشيدنيها به معناى آن نوشيدنى است كه از پشت ظرف ديده شود، مانند آب و شرابى كه در ظرف بلورين باشد، و مراد از كاس مَعين زلال بودن آب و يا شراب است، و به همين جهت دنبالش فرمود: بيضاء .
      " بيضاء لذة للشاربين،" يعنى شرابى صاف و زلال كه صفا و زلالى اش براى نوشندگان لذت بخش است.
      " لا فيها غول و لا هم عنها ينزفون،" در اين آيه ضررهاى شراب را از آن نفى كرده است، چون كلمه غول به معناى ضرر رساندن و فاسد كردن است، و حاصل معناى جمله اين است كه: در آن شراب بهشتي كه براى مخلَصين آماده شده ضررهاى خمر دنيوى و مستى آن و از بين بردن عقل وجود ندارد.
      " و عندهم قاصرات الطرف عين،" اين آيه وصف حوريانى است كه براى مخلصين آماده شده است.
      " قاصرات الطرف" كنايه است از اين كه: نگاه كردن آنان با كرشمه و ناز است، و مؤيد آن اين است كه دنبال آن، كلمه عين را آورده كه به معناى چشمى است كه: درشت و در عين حال زيبا باشد مانند چشم آهو.
      بعضى از مفسرين گفته اند: معناى " قاصرات الطرف،" اين است كه: حوريان فقط به همسران خود نگاه مى كنند، و آن قدر ايشان را دوست مى دارند كه نظر از ايشان به ديگر سو، نمى گردانند. و مراد از كلمه عين آن است كه: هم سياهى چشمهاى حوريان نامبرده بسيار سياه است و هم سفيدى اش بسيار سفيد.
      " كانهن بيض مكنون،" - كلمه بيض به معناى تخم مرغ است و كلمه مكنون به معناى پنهان شده و ذخيره شده است. بعضى از مفسرين گفته اند: منظور از تشبيه حوريان به بيض مكنون اين است كه: همانطور كه تخم مرغ مادامى كه در زير پر مرغ و يا در لانه و يا در جاى ديگر محفوظ مى باشد، همچنان دست نخورده مى ماند و غبارى بر آن نمى نشيند حوريان نيز اين طورند. بعضى ديگر گفته اند: منظور تشبيه آنان به باطن تخم است، قبل از آنكه شكسته شود و دست خورده گردد.
      آيه 39 تا 49 سوره صافات    الميزان ج : 17  ص :  205

***** صفحه 103 *****
قسمت پنجم :  نفس مطمئنه و ديگر ساکنان جنت
اذن ورود نفس مطمئنه به بهشت خدا
- " يَأَيَّتهَا النَّفْس الْمُطمَئنَّةُ،
- ارْجِعِى إِلى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً،
- فَادْخُلى فى عِبَدِى،
- وَ ادْخُلى جَنَّتى،
- تو اى جان سكونت يافته با ياد پروردگار!
- خشنود و پسنديده به سوى پروردگارت باز گرد!
-  به صف بندگان من درآى!
-  و به بهشت من داخل شو! "
      نفس مطمئنه، نفسى است كه با علاقمندى و ياد پروردگارش سكونت يافته بدانچه او راضى است رضايت مى دهد، در نتيجه اگر غرق در نعمت دنيايى شود، به طغيان و گسترش فساد و علو و استكبار وادار نمى شود، و اگر دچار فقر و فقدان گردد اين تهى دستى و ناملايمات او را به كفر و ترك شكر وانمى دارد، بلكه همچنان در عبوديت پاى برجا است و از صراط مستقيم منحرف نمى شود، نه به افراط و نه به تفريط.
- " ارجعى الى ربك راضية مرضية !
- خشنود و پسنديده به سوى پروردگارت باز گرد ! "
      ظرف اين خطاب از اول تا به آخر روز قيامت است، يعنى از همان لحظه اى كه نفوس مطمئنه زنده مى شوند، تا لحظه اى كه داخل بهشت مى شوند بلكه از لحظه اى كه مرگشان مى رسد مورد اين خطاب هستند تا وقتى كه به جنت الخلد در مى آيند .
      اگر نفوس مطمئنه را به وصف راضيه و مرضيه توصيف كرده، براى آن است كه اطمينان و سكونت يافتن دل به پروردگار مستلزم آن است كه از او راضى هم باشد، و هر قضا و قدرى كه او برايش پيش مى آورد كمترين چون و چرايى نكند، حال چه آن قضا و قدر تكوينى باشد، و چه حكمى باشد كه او تشريع كرده باشد، پس، هيچ سانحه به خشم

***** صفحه 104 *****
آورنده اى او را به خشم نمى آورد، و هيچ معصيتى دل او را منحرف نمى كند، و وقتى بنده خدا از خدا راضى باشد، قهرا خداى تعالى هم از او راضى خواهد بود، چون هيچ عاملى به جز خروج بنده از زى بندگى خدا را به خشم نمى آورد، و بنده خدا وقتى ملازم طريق عبوديت باشد مستوجب رضاى خدا خواهد بود، و به همين جهت دنبال جمله راضيه جمله مرضيه را آورد.
- " فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى،"
       اين آيه نتيجه گيرى از جمله" ارجعى الى ربك،" است. مى فرمايد: چون راضى و مرضى به سوى پروردگارت بر مى گردى پس در زمره بندگانم در آى و در بهشتم داخل شو، و اين فرمان دلالت دارد بر اينكه صاحب نفس مطمئنه در زمره بندگان خدا است، و حائز مقام عبوديت است.
      اينكه فرمود:" فادخلى فى عبادى،" در حقيقت امضاى عبوديت وى است و جمله" و ادخلى جنتى،" منزلگاه او را معين مى كند، و منظور از اينكه فرمود:    " داخل جنت من شو! " اين بوده است كه او را به تشريف خاصى مشرف كند، و در كلام خداى تعالى هيچ جا غير اين آيه جنت را به خود نسبت نداده است.
نفس مطمئنه در لحظات شنيدن نداي ارجعي!
      در روايات اسلامي، در كافى به سند خود از سدير صيرفى، روايت آورده كه گفت: به امام صادق عليه السلام عرضه داشتم: فدايت شوم، يا بن رسول الله آيا مؤمن از مرگ و قبض روح خود كراهت مى دارد؟ فرمود: نه به خدا سوگند، وقتى فرشته مرگ نزدش مى آيد تا روحش را قبض كند، مؤمن به جزع در مى آيد، و ملك الموت به او مى گويد: جزع مكن، اى ولى خدا، به آن خدايى كه محمد صلى الله عليه وآله وسلّم را به نبوت مبعوث كرده من نسبت به تو دلسوزتر و مهربانتر از پدرى مهربان هستم، اگر پدرت اينجا بود بيش از من به تو مهر نمى ورزيد، چشم خودت را باز كن و ببين !
      آنگاه فرمود: در آن هنگام رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم و امير المؤمنين و فاطمه و حسن و حسين و امامان از ذريه او در برابرش ممثل مى شوند، و به وى گفته مى شود: اين رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم است، و اين امير المؤمنين و اين فاطمه، و اين حسن و اين حسين و اينان امامان از ذريه اويند كه همه رفقاى تو هستند.
      فرمود: پس مؤمن چشم خود باز نموده حضرات را تماشا مى كند، در اين هنگام ندا كننده اى از طرف رب العزة  روح او را ندا مى كند و مى گويد:
-  يا ايتها النفس المطمئنة ... اى نفسى كه با ديدن محمد و اهل بيتش  اطمينان يافتى، به سوى پروردگارت برگرد، در حالى كه به ولايت راضى و به ثواب مرضى هستى، پس داخل در بندگان من شو، يعنى در زمره محمد و اهل بيتش در آى، و داخل جنت شو، پس در آن هنگام هيچ چيزى در نظرش محبوب تر از مرگ و ملحق شدن به منادی

***** صفحه 105 *****
      نيست .   
           آيه  21 تا 30  سوره فجر الميزان ج 20 ص 475
بهشتياني كه بهشت برايشان آشناست!
- " وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فى سبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَلَهُمْ،
- سيهْدِيهِمْ وَ يُصلِحُ بَالهُمْ،
- وَ يُدْخِلُهُمُ الجَنَّةَ عَرَّفَهَا لهُمْ،
- و كسانى كه در راه خدا كشته شدند خداوند هرگز اعمالشان را نابود نمى كند،
- بلكه بزودى هدايتشان نموده دلهايشان را اصلاح مى فرمايد،
- و به بهشتى داخلشان مى سازد كه برايشان تعريف كرده است."
      مى فرمايد: به زودى خداى تعالى شهيدان راه خدا را بسوى منازل سعادت و كرامت هدايت نموده، با مغفرت و عفو از گناهانشان، حالشان را اصلاح مى كند و شايسته دخول در بهشت مى شوند .
      وقتى اين آيه را با آيه" و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون،" ضميمه كنيم، معلوم مى شود مراد از اصلاح بال كشته شدگان راه خدا، زنده كردن ايشان است به حياتى طيب كه شايسته شان كند براى حضور در نزد پروردگارشان، حياتى كه با كنار رفتن پرده ها حاصل مى شود.
      " و يدخلهم الجنة عرفها لهم،" اين جمله منتهى اليه هدايت ايشان است. يعنى به زودى ايشان را داخل بهشت مى كند در حالى كه بهشت را يا در دنيا و به وسيله وحى انبياء و يا به وسيله بشارت در هنگام قبض روح، يا در قبر، و يا در قيامت، و يا در همه اين مواقف به ايشان شناسانده باشد.
                       آيه 4تا6 سوره محمد  الميزان ج : 18  ص :  343
بهشتيان، و آنچه از دنيا با خود برده اند!
- "  وَ بَشرِ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ أَنَّ لهُمْ جَنَّتٍ تجْرِى مِن تحْتِهَا الأَنْهَرُ  كلَّمَا رُزِقُوا مِنهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقاً  قَالُوا هَذَا الَّذِى رُزِقْنَا مِن قَبْلُ  وَ أُتُوا بِهِ مُتَشبِهاً  وَ لَهُمْ فِيهَا أَزْوَجٌ مُّطهَّرَةٌ  وَ هُمْ فِيهَا خَلِدُون،
 كسانيكه ايمان آورده و كارهاى صالح كرده اند نويدشان ده كه بهشت ها در پيش دارند كه جويها در آن روانست و چون ميوه اى از آن روزيشان شود

***** صفحه 106 *****
- بگويند اين همانست كه قبلا روزى ما شده بود ، و نظير آن بايشان بدهند، و در آنجا همسران پاكيزه دارند و خود در آن جاودانند."
     قرآن كريم در باره بهشتيان فرموده: " كلما رزقوا منها من ثمرة رزقا، قالوا هذا الذى رزقنا من قبل، واتوا به متشابها، " يعني از ميوه هاى بهشت به هر رزقى كه مى رسند، مي گويند اين همان است كه قبلا هم روزيمان شد و آنچه را كه به ايشان داده مي شود شبيه با توشه اى مى يابند، كه از دنيا با خود برده اند.
     آدمى در جهان ديگر، جز آنچه خودش در اين جهان براى خود تهيه كرده چيزى ندارد، همچنانكه از رسولخدا صلى الله عليه وآله وسلّم هم روايت شده كه فرمود : " همانطور كه زندگى مى كنيد، مي ميريد، و همانطور كه مي ميريد، مبعوث مي شويد.... "
     اهل بهشت را علاوه بر آنچه از دنيا با خود آورده اند زيادتي نيز مي دهند. قرآن مى فرمايد : " لهم ما يشاؤن فيها و لدينا مزيد - هر چه بخواهند در اختيار دارند، و نزد ما بيش از آنهم هست! "
                                   آيه 25 سوره بقره    الميزان ج : 1  ص :  138
وارثان بهشت :  صاحبان ايمان و عمل صالح
- " وَالَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ لا نُكلِّف نَفْساً إِلا وُسعَهَا أُولَئك أَصحَب الجَنَّةِ  هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ،
- وَ نَزَعْنَا مَا فى صدُورِهِم مِّنْ غِلّ  تجْرِى مِن تحْتهِمُ الأَنهَرُ وَ قَالُوا الحَمْدُ للَّهِ الَّذِى هَدَانَا لِهَذَا وَ مَا كُنَّا لِنهْتَدِى لَوْ لا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ  لَقَدْ جَاءَت رُسلُ رَبِّنَا بِالحَقّ  وَ نُودُوا أَن تِلْكُمُ الجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ،
-  و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند، هيچ كس را جز به اندازه تواناييش تكليف نمى كنيم، آنان اهل بهشتند و همانها در بهشت جاودانند،
- كينه اى كه در سينه هايشان بود برون كرديم، و اينك در جايگاهشان جويها روان است. گويند: ستايش خدايى را كه ما را به اين نعمت هدايت كرد، كه اگر خداوند هدايتمان نكرده بود راه نمى يافتيم، راستى پيامبران پروردگار ما به حق آمده بودند، و ندايشان كنند كه اين بهشت را به پاداش اعمالى كه مى كرديد ميراث برده ايد. "
اين آيات براى تقويت دل هاى مؤمنين و اميدوار ساختن آنان است، چون قبلا ايمان را مقيد به عمل صالح كرده بود، و معلوم است كمتر كسى از مؤمنين موفق مى شود

***** صفحه 107 *****
      جميع اعمال صالح را انجام داده و هيچ يك از اعمال صالح را ترك نكند، و اين خود باعث نوميدى بيشتر مؤمنين است، لذا در جمله مورد بحث بخاطر رفع اين نگرانى مى فرمايد: تكليف هر كس به قدر وسع و استطاعت او است، پس هر كس اعمال صالح به قدر طاقت خود انجام دهد و لو خود را به مشقت هم نيندازد باز از اهل اين آيه و از اصحاب بهشت جاودان خواهد بود .
      جمله:" تجرى من تحتهم الانهار،" كنايه است از اينكه صاحبان ايمان و عمل صالح در آخرت در قصرهاى رفيع و عالى بسر مى برند.
      جمله:" لقد جاءت رسل ربنا بالحق،" اعتراف به حقيقت داشتن وعده هايى است كه خداوند به وسيله انبياى خود داده، و اين اعتراف و همچنين ساير اعترافاتى كه در روز قيامت از طرف مصدر عظمت و كبريايى از مؤمن و كافر گرفته مى شود خود ظهورى است براى قهاريت خداى تعالى و تماميت ربوبيت او، و اين اعتراف از ناحيه اهل بهشت شكر و از ناحيه دوزخيان اقرار به تماميت حجت پروردگار است. شايد به نظر ساده بعضى ها اعتراف دسته اول امرى پيش پا افتاده و مبتذل آيد، و ليكن چنين نيست، اين اعتراف يكى از حقايق عالى قرآن و بسيار قابل اهميت است .
      آيه 42 و 43 سوره اعراف   الميزان ج : 8  ص :  144
انتقال سهم بهشت محروم شدگان به صاحبان ايمان و عمل صالح
- " ... وَ نُودُوا أَن تِلْكُمُ الجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ،
- ... و ندايشان كنند كه اين بهشت را به پاداش اعمالى كه مى كرديد ميراث برده ايد. "
      چرا اين آيه بهشت را در مقابل اعمال صالح مؤمنين ارث آنان قرار داده، و حال آنكه معناى ارث تملك مال و يا هر چيز قابل انتفاعى است از كسى كه قبلا مالك بوده و با زوالش، ملك او به ديگرى منتقل شده باشد؟
      جواب اين سؤال اين است كه در آيه مورد بحث نيز مى توان اين معنا را اعتبار كرد، براى اينكه خداى تعالى بهشت را آفريد تا تمامى بندگانش با سرمايه عمل صالح آن را بدست آورند، ولى كفار با ارتكاب شرك و معاصى، خود را از آن محروم ساختند در نتيجه بهشت به ارث مؤمنين در آمد، پس در حقيقت مؤمنين با عمل صالح خود آن را از ديگران ارث برده اند، چنانكه مى فرمايد:" اولئك هم الوارثون الذين يرثون الفردوس،" و از قول اهل جنت مى فرمايد:" الحمد لله الذى صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبوء من الجنة حيث نشاء."
  آيه 42 و 43 سوره اعراف   الميزان ج : 8  ص :  144

***** صفحه 108 *****
وعده تدارك بهشت جاويد براي جهادگران با مال و جان
- " لَكِنِ الرَّسولُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا مَعَهُ جَهَدُوا بِأَمْوَلهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ وَ أُولَئك لهُمُ الْخَيرَت وَ أُولَئك هُمُ الْمُفْلِحُونَ،
- أَعَدَّ اللَّهُ لهُمْ جَنَّتٍ تجْرِى مِن تحْتهَا الأَنْهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا  ذَلِك الْفَوْزُ الْعَظِيمُ،
- ولى پيغمبر و كسانى كه با او ايمان آوردند با مالها و جانهاى خود جهاد كردند، و خيرات همه خاص ايشان است، و ايشان، آرى، هم ايشانند رستگاران،
- خداوند براى آنان بهشت ها آماده كرده كه از چشم انداز آن جويها روان است و جاودانه در آنند و اين است كاميابى بزرگ ! "
      " أَعَدَّ اللَّهُ " به معناى فراهم آوردن و تهيه ديدن است، و اگر اينطور تعبير كرد و نفرمود:" خدا وعده بهشت هائى به ايشان داده كه ...." براى اين است كه خاتمه امر ايشان معلوم نبود، يعنى معلوم نبود كه همه مؤمنين در آخر و سرانجام با ايمان از دنيا مى روند يا نه، لذا متناسب نبود بفرمايد: خداوند وعده فلان و فلان داده زيرا وعده امرى است حتمى و واجب الوفا، بخلاف تهيه ديدن كه منافات ندارد كه خداوند تهيه ببيند ولى مؤمنين بر آن صفاى ايمان و صلاح اعمال باقى نمانند، و خداوند هم تخلف نكرده باشد، آرى، نه اصول قرآنى مى سازد و نه فطرت سليم راضى مى شود به اينكه خداى تعالى به خود نسبت دهد كه يكى از بندگان را بخاطر عمل صالحى كه كرده است مهر مغفرت و جنت بر دلش بزند، و آنگاه يكباره رهايش كند تا هر چه مى خواهد بكند .
      و لذا مى بينيم خداى سبحان هر جا وعده اى داده آن را معلق و مشروط به عنوانى از عناوين عمومى از قبيل ايمان و عمل صالح نموده تا وجود و عدمش دائر مدار وجود و عدم آن شرط باشد.
      و هيچ سابقه ندارد كه در جائى از كلام خود وعده اى را به اشخاص و بخاطر خود آنان داده باشد نه بخاطر اينكه مصداق عنوانى عمومى هستند.
      چون اينطور وعده دادن و افرادى را ايمن از عذاب ساختن، با تكليف سازگار نيست، و لذا خداى تعالى همه جا وعده هاى خود را روى صاحبان عنوان مى برد، نه روى اشخاص، مثلا مى فرمايد:" وعد الله المؤمنين و المؤمنات جنات - خدا بهشت ها را به مردان و زنان با ايمان وعده داده است،" و نيز مى فرمايد:" محمد رسول الله و الذين معه اشداء على الكفار رحماء بينهم ... وعد الله الذين آمنوا و عملوا الصالحات منهم مغفرة و اجرا عظيما."
  آيه 88 و 89 سوره توبه   الميزان ج : 9  ص :  488

***** صفحه 109 *****
وعده قطعي بهشت، پاداش جهادگران
-
- " إِنَّ اللَّهَ اشترَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسهُمْ وَ أَمْوَلهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ  يُقَتِلُونَ فى سبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ  وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فى التَّوْرَاةِ وَ الانجِيلِ وَ الْقُرْءَانِ  وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ  فَاستَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِى بَايَعْتُم بِهِ  وَ ذَلِك هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ،
- التَّئبُونَ الْعَبِدُونَ الحْامِدُونَ السئحُونَ الرَّكعُونَ السجِدُونَ الاَمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنكرِ وَ الحْافِظونَ لحدُودِ اللَّهِ  وَ بَشرِ الْمُؤْمِنِينَ،
-  خدا از مؤمنان جانها و مالهايشان را خريده به اين بهاء كه بهشت از آن آنها باشد و در عوض در راه خدا كارزار كنند، بكشند و كشته شوند، اين وعده حقى است بر او كه در تورات و انجيل و قرآن ذكر فرموده، و كيست كه به پيمان خويش از خدا وفادارتر باشد؟ به معامله پر سود خويش كه انجام داده ايد شادمان باشيد، كه اين كاميابى بزرگ است.
-  مؤمنان كسانى هستند كه توبه كنندگان و عبادت كاران و سپاس گويان و سياحت كنندگان و ركوع كنندگان و سجده آوران و آمران به معروف و نهى كنندگان از منكر و حافظان حدود الهى و بشارت ده  به اين چنين  مؤمنان! "
      خداى سبحان در اين آيات به كسانى كه در راه خدا با جان و مال خود جهاد مى كنند وعده قطعى بهشت مى دهد و مى فرمايد كه اين وعده را در تورات و انجيل هم داده، همانطور كه در قرآن مى دهد .
      خداوند اين وعده را در قالب تمثيل بيان نموده و آن را به خريد و فروش تشبيه كرده است، يعنى خود را خريدار و مؤمنين را فروشنده و جان و مال ايشان را كالاى مورد معامله و بهشت را قيمت و بهاء و تورات و انجيل و قرآن را سند آن خوانده است، و چه تمثيل لطيفى بكار برده است، و در آخر مؤمنين را به اين معامله بشارت داده و به رستگارى عظيمى تهنيت گفته است.
      " التائبون العابدون الحامدون السائحون ...،" اين جمله مؤمنين را به نيكوترين صفاتشان توصيف مى كند.
      مؤمنين بخاطر اينكه از غير خدا بسوى خدا بازگشت كردند تائبان، و چون او را مى پرستند عابدان، و چون با زبان، حمد و سپاس او گويند حامدان، و چون با قدمهاى خود از اين معبد به آن معبد مى روند سائحان، و بخاطر ركوع و سجودشان راكعان و ساجدانند.
      اين وضع ايشان در حال انفراد است، اما وضعشان نسبت به حال اجتماع، آنها مانند ديدبانانى هستند كه اجتماع خود را بسوى خير سوق مى دهند، يعنى امر به معروف و نهى از منكر نموده و حدود خدائى را حفظ مى نمايند، نه در حال انفراد، نه در حال اجتماع، نه در خلوت و نه در ظاهر از آن حدود تجاوز نمى كنند.

***** صفحه 110 *****
      آنگاه با اينكه خداوند در آيه قبل، خودش بشارتشان داده بود اينك به رسولش دستور مى دهد به اينكه ايشان را بشارت دهد، و اين خود تاكيد را مى رساند، آنهم تاكيد بليغى كه نمى توان حد و مرزى برايش قايل شد.
      اين صفات شريفه، صفاتى است كه ايمان مؤمن با آنها تمام و كامل مى شود و مؤمن با داشتن آنها مستوجب وعده قطعى خدا به بهشت و آن بشارت كه خدا و رسول دادند مى گردد، و بدين جهت مستوجب مى شود كه داشتن اين صفات، ملازم با قيام به حق خدا باشد، و قيام به حق خدا هم باعث مى شود كه خداى تعالى در باره چنين مؤمنى، حقى را كه بر خود واجب كرده و به وعده هائى كه به او داده وفا كند .
         آيه 111و112 سوره توبه     الميزان ج : 9  ص :  539
بهشت جاويد پاداش استقامت در راه خدا
- " إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقَمُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يحْزَنُون،
- أُولَئك أَصحَب الجَنَّةِ خَلِدِينَ فِيهَا جَزَاءَ بِمَا كانُوا يَعْمَلُونَ،
- به راستى آنان كه گفتند پروردگار ما الله است و در پاى اين گفته خود استقامت ورزيدند نه ترسى دارند و نه اندوهگين مى شوند،
- آنان اهل بهشتند كه در آن جاودانه اند بخاطر آن اعمال نيكى كه مى كردند! "
      مراد از اينكه گفتند"ربناالله" اقرار و شهادت به انحصار ربوبيت در خداى سبحان، و يگانگى او در آن است. و مراد از استقامتشان در مقابل شهادت خود، اين است كه از آنچه كه شهادت به حقانيتش مى دهند منحرف نمى شوند، و رفتارى بر خلاف آن و بر خلاف لوازم آن نمى كنند.
      " فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون،" يعنى در پيش روى خود هيچ خطر محتملى ندارند، و هيچ عقابى حتى احتمالى در انتظارشان نيست، و به همين جهت خوف ندارند. و نيز هيچ مكروه قطعى و محققى ندارند و به همين جهت اندوهى نخواهند داشت، چون هميشه خوف جايى پيدا مى شود كه پاى احتمال خطرى در بين باشد، و اندوه وقتى به دل مى آيد كه خطرى واقع شده باشد.
      " اولئك اصحاب الجنة خالدين فيها جزاء بما كانوا يعملون،" مراد از اصحاب جنت بودن، آن است كه كسى ملازم بهشت باشد. و جمله خالدين فيها نيز همين را تاكيد مى كند، يعني: اينهايند كسانى كه گفتند رب ما الله است و استقامت ورزيدند، و اينان ملازم با بهشتند در حالى كه در آن جاودانند و در حالى كه اين بهشت خالد، جزاى اطاعت ها و كارهايى است كه در دنيا براى تقرب به خدا انجام مى دادند.

/ 16