معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

***** صفحه 61 *****
     كه در آن بهشت برين زيورهاى زرين بيارايند و لباسهاى سبز حرير و ديبا پوشند و بر تخت ها تكيه زنند، كه آن بهشت نيكو اجرى و خوش آرامگاهى است!
    در اين آيه، عقاب، اثر ظلم و در مقابلش ثواب، اثر ايمان و عمل صالح ناميده شده ما از آن چنين استفاده مى كنيم كه ايمان به تنهايى و بدون عمل صالح ثواب ندارد، بلكه چه بسا آيه اشعار داشته باشد بر اينكه ايمان بدون عمل ظلم هم هست.    
                      آيه 30 و 31 سوره كهف       الميزان ج : 13  ص :  422
جنت فردوس، وآمادگي براي پذيرائي از مؤمنان
- " إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ كانَت لهُمْ جَنَّت الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً،
- خَلِدِينَ فِيهَا لا يَبْغُونَ عَنهَا حِوَلاً،
- كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند منزلشان باغهاى بهشت است،
- جاودانه در آنند و تغيير يافتن از آن را نخواهند."
      بعضى خواسته اند از اينكه جنات الفردوس را نزل خوانده، آنچنانكه قبلا جهنم را براى كافران نزل خوانده بود استفاده كنند كه در ماوراى بهشت و دوزخ، ثواب و عقاب ديگرى است كه به وصف در نمى آيد.
      و چه بسا اين مفسرين استفاده مذكور خود را با امثال:" لهم ما يشاؤن فيها و لدينا مزيد،" و آيه: " فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قرة اعين،" و آيه:" و بدا لهم من الله ما لم يكونوا يحتسبون،" تاييد مى كنند.
تعريف جنت فردوس در روايات اسلامي
      در تفسير برهان از على عليه السلام روايت آورده كه فرمود: براى هر چيزى نقطه برجسته اى است و نقطه برجسته بهشت، فردوس است كه اختصاص به محمد و آل محمد صلى الله عليه وآله وسلّم دارد .
      در الدر المنثور از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم روايت كرده كه فرمود: وقتى از خدا درخواست مى كنيد، فردوس را بخواهيد، كه در وسط بهشت و بر نقطه بلند آن قرار دارد كه فوق آن عرش رحمان است، و نهرهاى بهشت از آنجا مى جوشد.
      در مجمع البيان از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم روايت كرده كه فرمود: بهشت صد درجه است كه ما بين هر دو درجه آن به قدر ما بين آسمان و زمين است، و فردوس بالاترين درجه آن است كه نهرهاى چهارگانه بهشت از آنجا مى جوشد، پس هر وقت خواستيد از خدا درخواستى كنيد فردوس را بخواهيد .   
                      آيه 107و108 سوره كهف      الميزان ج : 13  ص :  549 تا551

***** صفحه 62 *****
وارثان جاودان فردوس
- " أُولَئك هُمُ الْوَرِثُونَ،
- الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْس هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ،
- نامبردگان، آرى تنها ايشان وارثانند،
- آنان كه بهشت فردوس را ارث برده و هم ايشان در آن جاودانند."
      فردوس به معناى بالاى بهشت است. وراثت مؤمنين فردوس را به معناى اين است كه فردوس براى مؤمنين باقى و هميشگى است، چرا كه اين احتمال مى رفت كه ديگران هم با مؤمنين شركت داشته باشند، و يا اصلا غير مؤمنين صاحب آن شوند بعد از آنها خداوند آن را به ايشان اختصاص داده و منتقل نموده است.
      در روايات هم آمده كه براى هر انسانى در بهشت، منزلى و در آتش منزلى است، و چون كسى بميرد و داخل آتش شود، سهم بهشت او را به ارث به اهل بهشت مى دهند.
آيه 10 و 11 سوره مؤمنون      الميزان ج : 15  ص :  13
شرحي از جنات عدن و وارثان آن
- " إِلا مَن تَاب وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صلِحاً فَأُولَئك يَدْخُلُونَ الجَنَّةَ وَ لا يُظلَمُونَ شيْئا،
- جَنَّتِ عَدْنٍ الَّتى وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ  إِنَّهُ كانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا،
- لا يَسمَعُونَ فِيهَا لَغْواً إِلا سلَماً  وَ لهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا،
- تِلْك الجَنَّةُ الَّتى نُورِث مِنْ عِبَادِنَا مَن كانَ تَقِيًّا،
- مگر كسانى كه توبه كرده و ايمان آورده و كار شايسته كرده باشند آنها به بهشت داخل شوند، و به هيچ وجه ستم نبينند،
- بهشت هاى جاويدان كه خداى رحمان از غيب به بندگانش وعده داده كه وعده او آمدنى است،
- در آنجا ياوه اى نشنوند مگر سلامى و در آنجا بامدادان و شامگاهان روزى خويش را دارند،
- اين بهشتى است كه به هر كس از بندگان خويش كه پرهيزكار باشد مى دهيم."
      كساني كه از راه شيطانى برگردند و ايمان آورده عمل صالح كنند داخل بهشت گشته و به هيچ وجه ظلم نمى شوند بلكه به همان طبقه گذشته كه مورد انعام خدا بودند ملحق مى گردند، البته با آنان، نه اينكه از آنان باشند، همچنانكه در آيه:" و من يطع الله و الرسول فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقا،" نيز فرمود: كسانى كه خدا و رسول را اطاعت مى كنند با كسانى( نه از كسانى) خواهند بود كه خدا به ايشان انعام فرموده، كه عبارتند از انبياء و صديقين و شهداء و صالحين، كه نيكو رفقايى هستند .
" فاولئك يدخلون الجنة،" - يعنى ايشان به تمام و كمال اجر خود را مى يابند، به

***** صفحه 63 *****
      دليل اينكه بعد از آن فرموده:" و لا يظلمون شيئا،" چون ظلم نشدن در كوچكترين عمل از لوازم يافتن اجر تمام و كمال است، نه از لوازم داخل بهشت شدن.
      " جنات عدن التى وعد الرحمن عباده بالغيب انه كان وعده ماتيا."
      كلمه عدن به معناى اقامت است، و اگر بهشت را عدن ناميده اند اشاره به اين است كه انسان بهشتى در بهشت، جاودان و ابدى است، و كلمه وعده به غيب وعده به چيزى است كه موعود فعلا آن را نمى بيند، و ماتى بودن وعد به اين است كه تخلف نكند.
      در مجمع البيان گفته: درست است كه تو، به آن وعده مى رسى، ولى آن هم به تو مى رسد، همچنانكه هر چيز كه به آدمى برسد آدمى هم به آن مى رسد، بعضى ديگر گفته اند: موعود آدمى نيست، بلكه بهشت است و مؤمنين به بهشت مى رسند، نه اينكه بهشت به مؤمنين برسد.
      " لا يسمعون فيها لغوا الا سلاما و لهم رزقهم فيها بكرة و عشيا."
      همانطور كه در اين آيه بيان فرموده يكى از خصوصى ترين صفات بهشت آن است كه در آن لغوى شنيده نمى شود، و خداى تعالى به اين نعمت در چند جا منت نهاده است.
      كلمه سلام به معناي امن است ولي با آن فرق دارد. وقتى به كسى مى گويى تو از من در امانى معنايش اين است كه از من حركت و سخنى كه ناراحتت كند نخواهى ديد، ولى وقتى به كسى مى گويى سلام من بر تو باد، معنايش اين است كه نه تنها چيزى كه ناراحتت كند نمى بينى، بلكه هر چه مى بينى چيزى خواهد بود كه ناراحتت نمى كند، و اهل بهشت اين سلام را از ملائكه و از رفقاى بهشتى خود مى شنوند، همچنان كه خداى تعالى از ملائكه حكايت كرده كه مى گويند:" سلام عليكم طبتم!" و به رفقاى بهشتى نسبت داده فرموده: " فسلام لك من اصحاب اليمين."
      " و لهم رزقهم فيها بكرة و عشيا ." ظاهر كلام اين است كه آمدن رزق در صبح و شام كنايه باشد از آمدن آن پشت سر هم و بدون انقطاع.
" تلك الجنة التى نورث من عبادنا من كان تقيا."
      و در اينجا بهشت را از اين جهت ارث ناميده كه بهشت در معرض آن بود كه به تمامى افراد اعطاء شود، چون خدا آن را به شرط ايمان و عمل صالح به همه وعده داده بود، پس اگر به متقين اختصاص يافت و ديگران به خاطر اضاعه نماز و پيروى شهوات محروم شدند، در حقيقت از اينان به آنان ارث رسيده، نظير اين عنايت در آيه:" ان الارض يرثها عبادى الصالحون،" به كار رفته، و در آيه:" و قالوا الحمد لله الذى صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبوء من الجنة حيث نشاء فنعم اجر العاملين!" ميان ارث دادن و اجر جمع شده است.
     آيه60تا63سوره مريم     الميزان ج : 14  ص :  105

***** صفحه 64 *****
روزي كه پرهيزكاران به مقام قرب وارد مي شوند!
- " يَوْمَ نحْشرُ الْمُتَّقِينَ إِلى الرَّحْمَنِ وَفْداً،
- روزى كه پرهيزكاران را محشور كنيم كه به پيشگاه خداى رحمان وارد شوند."
      كلمه وفد به معناى قومى است كه به منظور زيارت و ديدار كسى و يا گرفتن حاجتى و امثال آنها بر او وارد شوند، و اين قوم وقتى به نام وفد ناميده مى شوند كه سواره بيايند.
      مقصود از وفد به رحمان، محشور شدن به بهشت است، و اگر حشر به بهشت را حشر به رحمان خوانده، بدين جهت است كه بهشت مقام قرب خداى تعالى است، پس حشر به بهشت حشر به خدا است.
      آيه 85 سوره مريم    الميزان ج : 14  ص :  151
بهشت عدن پاداش اعتقاد حق و عمل صالح
- " وَ مَن يَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصلِحَتِ فَأُولَئك لهُمُ الدَّرَجَت الْعُلى،
- جَنَّت عَدْنٍ تجْرِى مِن تحْتهَا الأَنهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا  وَ ذَلِك جَزَاءُ مَن تَزَكى،
- هر كه مؤمن به پيشگاه او رود و كار شايسته كرده باشد آنان مرتبت هاى بلند دارند،
- بهشت هاى جاويد كه در آن جويها روان است و جاودانه در آنند، اين پاداش كسى است كه پاك خوئى كرده باشد."
      كلمه تزكى به معناى رشد و نمو به نماى صالح است، و در انسان به اين است كه با اعتقاد حق و عمل صالح زندگى كند .
      اين دو آيه آثار ايمان و عمل صالح را وصف مى كند .
         آيه 75و76 سوره طه     الميزان ج : 14  ص :  255
مقامات قرب، درجات ولايت، و بهشت
- " وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسحَقَ وَ يَعْقُوب وَ جَعَلْنَا فى ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَ الْكِتَب وَ ءَاتَيْنَهُ أَجْرَهُ فى الدُّنْيَا  وَ إِنَّهُ فى الاَخِرَةِ لَمِنَ الصلِحِينَ،
- ما به ابراهيم، اسحق و يعقوب عطا كرديم و در ذريه او نبوت و كتاب قرار داديم و اجر او را در دنيا داديم و در آخرت هم از صالحان است."
      اجر در كلام خداى تعالى غالبا در پاداشهاى اخروى به كار رفته، كه خدا براى بندگان مؤمن خود تهيه ديده، كه يا عبارت است از مقامات قرب، و يا درجات ولايت، كه يكى از آنها بهشت است.
" و آتيناه اجره فى الدنيا،" ممكن است مراد از اين اجر، اجر دنيوى نيكو باشد. اين معنا به آيه اى ديگر تاييد مي شود، كه مى فرمايد:" و آتيناه فى الدنيا حسنة، و انه ف

***** صفحه 65 *****
      الآخرة لمن الصالحين،" چون ظاهرا مراد از حسنه همان زندگى و عيش نيكو است، و مراد از ايتاء اعطاى عملى است نه تقدير كردن و كتابت آن.
      ممكن هم هست مراد از دادن آن، جلو انداختن وعده اى باشد كه به عموم مؤمنين داده، و معنايش اين باشد كه ما آن وعده را در حق وى جلو انداختيم، و آن وعده عبارت است از مقامات قرب، همچنان كه قرآن كريم مقامات حضرت ابراهيم را در ضمن داستانهايش در سوره انعام برشمرده است.
- " و انه فى الآخرة لمن الصالحين ! "
          آيه 27 سوره عنكبوت    الميزان ج : 16  ص :  181
 جنت مأوي، عطيه اي براي مؤمنين با اعمال صالح
- " أَمَّا الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ فَلَهُمْ جَنَّت الْمَأْوَى نُزُلا بِمَا كانُوا يَعْمَلُونَ،
- اما كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند، به پاداش اعمال صالح، منزلگاه پر نعمت در بهشت ابد يابند."
      كلمه الْمَأْوَى به معناى مكانى است كه انسان در آن منزل كند و مسكن خود قرار دهد. و كلمه نزل به معناى هر چيزى است كه براى شخصى كه وارد خانه اى مى شود آماده شود، مانند طعام و آب، ولى از معناى لغوى آن تجاوز شده، به هر عطيه اى هم نزل مى گويند: " فلهم جنت المأوي نزلا بما كانوا يعملون- به پاداش اعمال صالح، منزلگاه پر نعمت در بهشت ابد يابند."
        آيه 19 سوره سجده    الميزان ج : 16  ص :  396
سدرة المنتهي، و جنت المأوي
- " عِندَ سِدْرَةِ المُنتَهَى،
- عِندَهَا جَنَّةُ المَأْوَى،
- نزد سدره منتهى،
- كه جنت الماوى آنجاست. "
سدرة المنتهى
      كلمه سدرة به معناى يك درخت سدر است.
      كلمه منتهى گويا نام مكانى است، و شايد مراد از آن، منتهاى آسمانها باشد به دليل اينكه مى فرمايد: جنت ماوى پهلوى آن است، و ما مى دانيم كه جنت ماوى در آسمانها است، چون در آيه فرموده:" و فى السماء رزقكم و ما توعدون."
و اما اينكه اين درخت سدرة چه درختى است؟ در كلام خداى تعالى چيزى ك

***** صفحه 66 *****
      تفسيرش كرده باشد نيافتيم، و مثل اينكه بناى خداى تعالى در اينجا بر اين است كه به طور مبهم و با اشاره سخن بگويد، مؤيد اين معنا جمله" اذ يغشى السدرة ما يغشى،" است، كه در آن سخن از مستورى رفته است، در روايات هم تفسير شده به درختى كه فوق آسمان هفتم قرار دارد، و اعمال بندگان خدا تا آنجا بالا مى رود.
      " عندها جنة الماوى- يعنى بهشتى كه مؤمنين براى هميشه در آن منزل مى كنند،" چون بهشت ديگرى هست موقت، و آن بهشت برزخ است كه مدتش تا روز قيامت تمام مى شود، و جنت ماوى بعد از قيامت است، همچنان كه فرموده: " فلهم جنات الماوى نزلا بما كانوا يعملون،" و نيز فرموده:" فاذا جاءت الطامة الكبرى ... فان الجنة هى الماوى،" و اين جنت الماوى به طورى كه آيه 22 سوره ذاريات دلالت مى كرد، در آسمان واقع است .
      آيه 14و15 سوره نجم   الميزان ج 19 ص 49
مساکن طيب در باغهاي عدن پاداش جهادگران با مال و جان
- " يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا هَلْ أَدُلُّكمْ عَلى تجَرَةٍ تُنجِيكم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيم،
- تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ وَ تجَهِدُونَ فى سبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَلِكمْ وَ أَنفُسِكُمْ  ذَلِكمْ خَيرٌ لَّكمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ،
- يَغْفِرْ لَكمْ ذُنُوبَكمْ وَ يُدْخِلْكمْ جَنَّتٍ تجْرِى مِن تحْتهَا الأَنهَرُ وَ مَسكِنَ طيِّبَةً فى جَنَّتِ عَدْنٍ  ذَلِك الْفَوْزُ الْعَظِيمُ،
-  هان اى كسانى كه ايمان آورده ايد! آيا مى خواهيد شما را بر تجارتى راه نمايم كه از عذابى دردناك نجاتتان مى دهد؟"
- آن تجارت اين است كه به خدا و رسولش ايمان آوريد و در راه خدا با اموال و جانهايتان جهاد كنيد اين براى شما خير است اگر بدانيد،
- اگر چنين كنيد ( خداى تعالى گناهانتان را مى آمرزد و به جناتى داخلتان مى كند كه از زير درختانش نهرها روان است و مساكنى طيب در باغهايى عدن و جاودانه دارد و اين خود رستگارى عظيمى است."
      در اين آيه شريفه ايمان و جهاد تجارت به حساب آمده كه سرمايه اش جان آدمى، و ربح آن نجات از عذاب دردناك است. و مصداق اين نجات كه وعده اش را داده، همان مغفرت و جنت است: " يغفر لكم ذنوبكم و يدخلكم جنات ...."
      و اين تجارت آن است كه به خدا و رسولش ايمان آورده، در راه او با مال و جانتان جهاد كنيد.
      " يغفر لكم ذنوبكم و يدخلكم جنات تجرى من تحتها الانهار...،" در آيه شريفه كلمه ذنوبكم مطلق آمده، يعنى نفرمود كدام گناه آمرزيده مى شود، از اين اطلاق مى توانيم نتيجه بگيريم كه تمامى گناهان با شرايطى كه ذكر شده آمرزيده مى شود.
اعتبار عقلى هم مساعد با اين معنا است، چون اين آمرزش در آيه شريفه مقدمه داخل شدن در بهشت جاودان ذكر شده، و معنا ندارد كه كسى داخل چنين بهشتى بشود، در

***** صفحه 67 *****
      حالى كه پاره اى از گناهانش آمرزيده نشده باشد.  و اى بسا به منظور اشاره به همين نكته بوده كه دنبال آيه فرموده: " و مساكن طيبة فى جنات عدن- يعنى جناتى ثابت و دائمى." پس دائمى و ثابت بودن آن جنات خود اشاره است به اينكه مغفرت مزبور در آيه شامل همه گناهان مى شود.
      آنچه مؤمن به خدا مى دهد، متاع قليل دنياى ناپايدار است، و آنچه خدا به مؤمن وعده داده تا او را دلخوش سازد تا با طيب نفس و اراده اى قوى به اين معامله اقدام كند و خود را قربانى نمايد متاع و زندگى دائمى و باقى است، و به همين جهت به منظور تاكيد اين مطلب در آخر فرمود:" ذلك الفوز العظيم ! "
                              آيه  10  سوره صف الميزان ج 19 ص 437
جنت نعيم، پاداش متقين
- " إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِندَ رَبهِمْ جَنَّتِ النَّعِيمِ،
- محققا براى مردم پرهيزكار در نزد پروردگارشان بهشت ها و باغهاى پر از نعمت است . "
      مراد از كلمه نعيم، ولايت است.
      اين آيه شريفه بشارت و بيان حال متقين در آخرت است. اگر فرمود:   " عند ربهم،" و نفرمود:" عند الله،" براى اين بود كه اشاره كند به رابطه اى كه تدبير و رحمت بين خدا و متقين دارد، و اينكه اگر متقين چنين نعمتى نزد خدا دارند، به خاطر اين است كه در دنيا ربوبيت را منحصر در او مى دانستند، و عبادت را خالص براى او انجام مى دادند .
      و اگر كلمه جنات را به كلمه نعيم كه به معناى نعمت است اضافه كرد، براى اين بود كه آنچه از نعمت ها در بهشت است خالص نعمت است، نه چون دنيا كه نعمتش آميخته با نقمت و لذتش مخلوط با الم باشد.
       آيه  34 سوره قلم     الميزان ج 19 ص 637
جنات عدن، پاداش بهترين هاي خلق خدا !
- " إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ أُولَئك هُمْ خَيرُ الْبرِيَّة،
-  جَزَاؤُهُمْ عِندَ رَبهِمْ جَنَّت عَدْنٍ تجْرِى مِن تحْتهَا الأَنهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا أَبَداً،
      رَّضىَ اللَّهُ عَنهُمْ وَ رَضوا عَنْهُ  ذَلِك لِمَنْ خَشىَ رَبَّهُ،
- و كسانى كه ايمان آورده اعمال صالح كردند ايشان بهترين خلق خدايند،
جزايشان نزد پروردگارشان عبارت است از بهشت هاى عدن كه نهرها در زير درختانش روان است و ايشان تا ابد در آنند در حالى كه خدا از ايشان راضى و ايشان هم از خدا راضى باشند اين سرنوشت كسى است كه از پروردگارش بترسد. "

***** صفحه 68 *****
      " ان الذين امنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية،" در اين آيه خيريت را منحصر در مؤمنين كرده، كه اعمال صالح مى كنند.
      " جَزَاؤُهُمْ عِندَ رَبهِمْ جَنَّت عَدْنٍ تجْرِى مِن تحْتهَا الأَنهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا أَبَداً، "
      كلمه عدن به معناى استقرار و ثبات است، پس جنات عدن به معناى بهشت هاى خالد و جاودانه است، و توصيف دوباره اش به اينكه خير البريه در آن بهشت ها خالدند و ابداً خالدند تاكيد همان جاودانگى است، كه اسم عدن بر آن دلالت داشت.
      " رضى الله عنهم - خدا از ايشان راضى است،" رضايت خدا از صفات فعل خداست و مصداق و مجسم آن همان ثوابى است كه به ايشان عطا مى كند، تا جزاى ايمان و اعمال صالحشان باشد.
      " ذلك لمن خشى ربه،" اين جمله علامت بهشتيان و آنانكه به سعادت آخرت مى رسند را بيان مى كند، مى فرمايد: علامت "خير البريه" و آنهايى كه به جنات عدن مى رسند اين است كه از پروردگار خود ترس دارند .
      در جاى ديگر هم فرموده:" انما يخشى الله من عباده العلماء ،" پس علم به خدا خشيت از خدا را به دنبال دارد، و خشيت از خدا هم ايمان به او را به دنبال دارد، يعنى كسى كه از خدا مى ترسد، قهرا در باطن قلبش ملتزم به ربوبيت و الوهيت او است، و در ظاهر هم ملازم با اعمال صالح است.
              آيه   6  تا آخر  سوره بينه الميزان ج 20 ص 577

***** صفحه 69 *****


فصل چهارم: اعــــراف  و ساكنان آن


اعراف،  و  رجال اعراف
- " وَ بَيْنهُمَا حِجَابٌ وَ عَلى الأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلا بِسِيمَاهُمْ  وَ نَادَوْا أَصحَب الجَنَّةِ أَن سلَمٌ عَلَيْكُمْ  لَمْ يَدْخُلُوهَا وَ هُمْ يَطمَعُونَ،
- ميان بهشتيان و دوزخيان حائلى است و بر بالاى آن مردمى هستند كه همه خلائق را به سيما و رخسارشان مى شناسند، و اهل بهشت را ندا دهند كه سلام بر شما، اينان به بهشت در نيامده اند اما طمع آن را دارند."
      منظور از اعراف قسمت هاى بالاى حجابى است كه حائل بين دوزخ و بهشت است، بطورى كه اعرافيان در آنجا، هم دوزخيان را مى بينند و هم بهشتيان را.
      اين حجاب از اين جهت حجاب خوانده شده كه حائلى است بين دو طايفه اهل دوزخ و بهشت، نه از اين جهت كه مانند حجاب هاى دنيا پارچه اى باشد كه از نخ بافته شده و در بين بهشت و جهنم آويزان شده باشد.
      بنا بر اين معناى آيه اين مى شود كه: در قسمت هاى بالاى حجاب رجالى هستند كه بر هر دو طرف مشرفند، چون در محل مرتفعى قرار دارند، مردانى هستند كه اهل جهنم و بهشت را به قيافه و علامت هايشان مى شناسند.
      و اين سياق بدون ترديد اين معنا را افاده مى كند كه رجال اعراف متمايز از دو طايفه نامبرده هستند، و خلاصه اينكه نه از اهل بهشتند و نه از اهل دوزخ .
      حال يا از اين جهت است كه اصلا انسان نيستند، و يا از اين جهت است كه از حيث سؤال و جواب و ساير شؤون و خصوصيات قيامت از آن دو طايفه بيرونند. و يا از اين جهت است كه مقام و مرتبه اعرافيان ما فوق مقام اين دو طايفه است. و در حقيقت اهل محشر سه طايفه هستند: دوزخيان، اهل بهشت، و اهل اعراف
      در اصحاب اعراف سه احتمال هست:

***** صفحه 70 *****
      احتمال اول اينكه انسان نباشند، و از يكى از دو طايفه جن و ملك بوده باشند، احتمالى است كه نمى توان به آن اعتناء نمود، زيرا اطلاق لفظ رجال شامل ملك نمى شود. چون اين دو طايفه متصف به رجوليت و انوثيت نمى گردند.
      احتمال دوم اينكه از مستضعفين باشند، كه مستضعفين هم مزيت قابل اعتنايى ندارند، و غالبا از جنس زنان و يا اطفال و يا مردان ديوانه و خرف هستند.
      اوصافى كه خداى تعالى در آيات بعد براى رجال مزبور ذكر مى كند و تذكراتى كه به آنان مى دهد امورى است كه جز به اهل منزلت و مقربين درگاه خدا نمى تواند قائم باشد تا چه رسد به اينكه مردم متوسط و مستضعفين را هم شامل شود.
      اين رجال در محلى قرار دارند به نام اعراف، و در مقامى هستند كه از خصوصياتى كه در سيماى فرد فرد اهل محشر است به جميع امتيازات نفسانى و تفاصيل اعمال آنان پى مى برند و حتى اهل دوزخ و بهشت را پس از رفتن به دوزخ و بهشت نيز مى بينند، و اين مقام بدون شك مقام و منزلت رفيعى است مخصوص آنان، نه دوزخيان داراى چنان خصوصيتى هستند و نه اهل بهشت.
      معناى سيما اين نيست كه در قيامت اهل بهشت را به علامتى و اهل دوزخ را به علامتى ديگر از قبيل رو سفيدى و رو سياهى نشان كرده باشند تا هر كس بتواند از آن علامت پى به بهشتى بودن و يا دوزخى بودن اشخاص ببرد، چون از آيه:" و نادى اصحاب الاعراف رجالا يعرفونهم بسيماهم ...،" استفاده مى شود كه اصحاب اعراف نه تنها از سيماى اشخاص كفر و ايمان و بهشتى بودن و دوزخى بودن آنان را درك مى كنند بلكه از قيافه ها به جميع خصوصيات احوال و اعمال آنان پى مى برند، حتى از ديدن سيماى شخص مى فهمند كه اين شخص از آنهايى است كه در دنيا همش همگى صرف جمع آورى مال دنيا مى شده است.
      رجال اعراف هم با دوزخيان محاوره دارند و هم با بهشتيان، محاوره آنان با اهل دوزخ به اين است كه آنان را كه همان پيشوايان كفر و ضلالت و طغيانند به احوال و اقوال شان بى پروا شماتت و سرزنش مى كنند.
      و محاوره آنان با اهل بهشت به اين است كه آنان را با تحيت هاى بهشتى درود مى گويند، با اين حال و با اينكه به مقتضاى آيه:" لا يتكلمون الا من اذن له الرحمن و قال صوابا،" مى دانيم كه در روز قيامت هر كسى مجاز به حرف زدن نيست، و تنها بندگان حق گوى خدا حق تكلم را دارند!
       از سياق آيه بعد استفاده مى شود كه اصحاب اعراف آنقدر مقامشان بلند است كه سلام شان به اهل بهشت باعث ايمنى آنان مى شود، و به فرمان آنها وارد بهشت مى شوند.
 آيات كريمه اى كه جاى اين رجال و مقام و منزلت شان و محاوره آنها با اصحاب جنت و اصحاب جهنم را بيان مى كند هيچگونه قلق و اضطرابى در باره ايشان نشان نمى دهد و ايشان را اصلا داخل در محضرين (احضار شدگان) و در هول و فزعى كه دارند نمی

/ 16