معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

***** صفحه 111 *****
                آيه 13 و 14 سوره احقاف  الميزان ج : 18  ص :  299
نشانه بهشتيان:  اطمينان و آرامش به ياد خدا
- " إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى رَبهِمْ أُولَئك أَصحَب الْجَنَّةِ  هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ ،
- كسانى كه ايمان آورده اعمال صالح انجام مى دهند و به منظور تقرب به خدايشان براى او تواضع مى كنند، اهل بهشتند و در آن جاودانند."
       منظور از اِخباتِ مؤمنين به سوى خدا، اطمينان و آرامش يافتنشان به ياد او و تمايل دلهايشان به سوى او است، بطورى كه ايمان درون دلشان متزلزل نگشته، به اين سو و آن سو منحرف نشوند و دچار ترديد نگردند، همانطور كه زمين محكم اين چنين است، و اشيائى را كه بر گرده خود دارد نمى لغزاند.
      در اين آيه خداى تعالى ايمان و عمل صالح را مقيد كرده به اِخبات، و اين دلالت دارد بر اينكه منظور از اين مؤمنين عموم دارندگان ايمان نيست، بلكه طايفه خاصى از مؤمنين است، و آن افراد خاصى از مؤمنين هستند كه اطمينان به خدا دارند و داراى بصيرتى از ناحيه پروردگار خويشند.
      آيه 23 سوره هود    الميزان ج : 10  ص :  288
اثر ولايت خدا و داخل كردن مؤمنين در بهشت
- " إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ جَنَّتٍ تجْرِى مِن تحْتهَا الأَنهَرُ  وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكلُونَ كَمَا تَأْكلُ الأَنْعَمُ وَ النَّارُ مَثْوًى لهُمْ،
- خدا كسانى را كه ايمان آورده اعمال صالح كردند به جنت هايى داخل مى سازد كه از زير آن نهرها روان است و اما كسانى كه كافر شدند سرگرم عيش و نوش دنيايند و مى خورند آنطور كه چارپايان مى خورند و در آخرت جايشان آتش است."
در اين آيه اثر ولايت خدا براى مؤمنين و نيز عدم ولايتش براى كفار از حيث

***** صفحه 112 *****
      عاقبت و آخرت بيان شده است، مى فرمايد مؤمنين داخل بهشت شده، و كفار مقيم در آتش خواهند گشت.
      در اشاره به صفت مؤمنين فرموده:" الذين امنوا و عملوا الصالحات" و در وصف كفار فرموده:" يتمتعون و ياكلون كما تاكل الانعام،" و با اين دو وصف متقابل هم فهمانده مؤمنين در زندگى دنيايى خود رشد مى يابند، و چون به خدا ايمان دارند و اعمال صالح مى كنند، هر چه مى كنند درست و حق است، پس راه رشد را طى كرده، به وظائف انسانيت عمل كرده اند.
      پس اين مؤمنين در تحت ولايت خدا هستند، چون راهى را پيش گرفته اند كه خدايشان خواسته و به سوى آن هدايتشان كرده، و به همين جهت در آخرت داخل بهشتى مى شوند كه از دامنه آن نهرها جارى است.
      و اگر خداى تعالى داخل شدن مؤمنين در بهشت را به خود نسبت داده، اما منزل كردن كفار در آتش را به خود نسبت نداده، براى اين است كه حق ولايت مذكور چنين اقتضاء مى كرده و خداى تعالى عنايت خاصى به اولياء خود دارد.  
                                           آيه 12 سوره محمد  الميزان ج : 18  ص :  350
جانب اهل جنت را نگه داريد!
- " لا يَستَوِى أَصحَب النَّارِ وَ أَصحَب الْجَنَّةِ  أَصحَب الْجَنَّةِ هُمُ الْفَائزُونَ،
- اصحاب دوزخ و اصحاب بهشت يكسان نيستند و معلوم است كه بهشتيان رستگارند."
      اين آيه شريفه حجتى تمام بر اين معنا اقامه مى كند كه بر هر كس واجب است به دسته يادآوران خدا و مراقبين اعمال بپيوندد، نه به آنهايى كه خدا را فراموش كردند. بيان اين حجت آن است كه اين دو طائفه - يعنى يادآوران خدا و فراموشكاران خدا و سومى ندارند- و سايرين بالأخره بايد به يكى از اين دو طائفه ملحق شوند، و اين دو طائفه يكسان نيستند تا پيوستن به هر يك نظير پيوستن به ديگرى باشد، و آدمى از اينكه به هر يك ملحق شود پروايى نداشته باشد، بلكه يكى از اين دو طائفه راجح، و ديگرى مرجوح است، و عقل حكم مى كند كه انسان طرف راجح را بگيرد، و آن را بر مرجوح ترجيح دهد و آن طرف يادآوران خدا است، چون تنها ايشان رستگارند، نه ديگران، پس ترجيح در جانب ايشان است، در نتيجه بر هر انسانى واجب است پيوستن به آنان را اختيار كند .   
                     آيه  20  سوره حشر  الميزان ج 19 ص 379

***** صفحه 113 *****
ايمان و عمل صالح، رزق و توفيق الهي بسوي بهشت
- " رَّسولاً يَتْلُوا عَلَيْكمْ ءَايَتِ اللَّهِ مُبَيِّنَتٍ لِّيُخْرِجَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ مِنَ الظلُمَتِ إِلى النُّورِ  وَ مَن يُؤْمِن بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صلِحاً يُدْخِلْهُ جَنَّتٍ تجْرِى مِن تحْتِهَا الأَنهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا أَبَداً  قَدْ أَحْسنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً،
- رسولى فرستاده تا آيات خدا را براى شما بخواند، آياتى كه روشن است، تا خدا آنهايى را كه ايمان آورده و اعمال صالح مى كنند از ظلمت ها به سوى نور بيرون كند و كسى كه به خدا ايمان مى آورد و عمل صالح مى كند خدا او را به بهشت هايى داخل مى كند كه نهرها از زير درختانش جارى است بهشت هاى جاودانه كه ايشان تا ابد در آن خواهند بود و خدا چه نيكو كرده است رزق چنين كسان را ."
      " و من يؤمن بالله و يعمل صالحا يدخله جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها ابدا،" اين قسمت از آيه كسانى را كه به خدا ايمان آورده عمل صالح انجام دهند، وعده جميل و بشارت به بهشت مى دهد.
      " قد احسن الله له رزقا،" در اين جمله احسان خدا را در آنچه به ايشان روزى كرده مى ستايد، و مراد از رزق ايمانى است كه به ايشان روزى كرده، و همچنين عمل صالحى كه توفيقش را به ايشان داده، و بهشتى كه در آخرت به ايشان مى دهد .
                                          آيه  11 سوره طلاق الميزان ج 19 ص 546
تنعم بهشتيان در روز غاشيه
- " وُجُوهٌ يَوْمَئذٍ نَّاعِمَةٌ،  لِّسعْيهَا رَاضِيَةٌ،  
- چهره هايى ديگر در آن روز خرسند و باطراوتند،
- پيداست كه از تلاش خود در دنيا راضيند."
      " وجوه يومئذ ناعمة،" عبارت آيه كنايه است از بهجت و سرورى كه از باطن به ظاهر انسان سرايت مى كند، و هر بيننده را از مسرت باطنى با خبر مى سازد همچنان كه در جاى ديگر فرموده:" تعرف فى وجوههم نضرة النعيم،" و يا از نعمت است كه در اين صورت ناعمه به معناى متنعمه خواهد بود .
      " لسعيها راضية،" مراد از سعى تلاش و فعاليت دنيايى با اعمال صالح است. مي فرمايد: وجوهى كه در آن روز ناعم است از كار خود راضى است، چون كارش همه اعمال صالح است، كه به بهترين جزا پاداش داده شده است .
       " فى جَنَّةٍ عَالِيَةٍ،  لا تَسمَعُ فِيهَا لَغِيَةً،  
- فِيهَا عَينٌ جَارِيَةٌ، فِيهَا سرُرٌ مَّرْفُوعَةٌ ،
- وَ أَكْوَابٌ مَّوْضوعَةٌ، وَ نمَارِقُ مَصفُوفَة، وَ زَرَابىُّ مَبْثُوثَةٌ،
- آنان در باغى بلند هستند، كه در آن هيچ سخن بيهوده نمى شنوند،
- در آن چشمه اى روان است،  در آن تختهايى بلند مرتبه است،
- و قدحهايى كه در كنار اين چشمه ها نهاده،
- و بالش ها و پشتيهاى رديف شده،
- و فرشهايى گسترده. "
مراد از عالى بودن بهشت ارتفاع درجات و شرافت و جلالت قدر و گوارايى عيش آن است، چون در بهشت حياتى هست كه دنبالش مماتى نيست، و لذتى است كه آميخته با الم

***** صفحه 114 *****
      و درد نيست، و سرورى هست كه مشوب با هيچ غم و اندوهى نيست، و اهل بهشت نه تنها هر چه دوست بدارند در دسترسشان هست، بلكه لذايذى هست كه مافوق خواست آنان است.
      " لا تسمع فيها لاغية، " يعنى وجوه نامبرده و يا به عبارتى اهل بهشت، در بهشت حتى يك كلمه لاغيه - بيهوده و بى فايده - نمى شنوند.
      " فيها عين جارية، " مراد از كلمه عين جنس چشمه است، نه اينكه بخواهد بفرمايد در بهشت تنها يك چشمه هست، چون در جاى ديگر صريحا فرموده در بهشت چشمه هايى هست، مانند چشمه سلسبيل و چشمه شراب و چشمه طهور و غير آن .
      " فيها سرر مرفوعة، " سرر جمع سرير- تخت- است، و منظور از مرفوع بودن تخت، مرفوع بودن مقام و منزلت كسى است كه بر آن تكيه مى زند.
" و اكواب موضوعة،" قدحهايى كه در كنار اين چشمه ها نهاده.
      " و نمارق مصفوفة،" نمارق به معناى بالش و پشتى است، كه بدان تكيه مى دهند و مصفوفه بودن نمارق به اين معنا است كه اين پشتى ها را در مجلس پشت سر هم بگذارند، همانطور كه در مجالس فاخر دنيا چنين مى كنند.
      " و زرابى مبثوثة، " زرابى به معناى بساط فاخر است، و منظور از مبثوثه آن مبسوطه بودن و گسترده شدن آن است، تا رويش بنشينند.
             آيه  8 تا 16  سوره غاشيه الميزان ج 20 ص 458
  شرحي از زندگاني بهشتيان
( مشاهدات رسول الله در شب معراج )
- " بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ سبْحَنَ الَّذِى أَسرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسجِدِ الْحَرَامِ إِلى الْمَسجِدِ الأَقْصا الَّذِى بَرَكْنَا حَوْلَهُ لِنرِيَهُ مِنْ ءَايَتِنَا  إِنَّهُ هُوَ السمِيعُ الْبَصِيرُ،
-  به نام خداوند بخشاينده مهربان - پاك و منزه است خدائى كه در مبارك شبى بنده خود ( محمد صلى الله عليه وآله وسلّم) را از مسجد حرام به مسجد اقصائى كه پيرامونش را مبارك ساخت، سير داد تا آيات خود را به او بنماياند كه همانا خداوند شنوا و بيناست."
1- اصحاب در بيت المعمور
... به اتفاق جبرئيل به راه افتاده وارد بيت المعمور شدم، در آنجا دو ركعت نماز خواندم و عده اى از اصحاب خود را در كنار خود ديدم كه عده اى لباسهاى نو به تن داشتند و عده اى ديگر لباسهائى كهنه، آنها كه لباسهاى نو در برداشتند با من به بيت المعمور روانه شدند و آن نفرات ديگر بجاى ماندند.
2- فاطمة زهرا، سلاله اي از ميوه درخت طوبي
       ( طبرانى از عايشه روايت كرده كه گفت:) رسول خدا فرمود:
       وقتى مرا به آسمان بردند داخل بهشت شدم و به درختى از درختان بهشت رسيدم كه زيباتر و سفيدبرگ تر و خوش ميوه تر از آن نديده بودم يك دانه از ميوه هاى آن را چيده و خوردم و همين ميوه نطفه اى شد در صلب من، وقتى به زمين آمدم و با خديجه همبستر شدم به فاطمه حامله شد و اينك هر وقت مشتاق بوى بهشت مى شوم فاطمه را مى بويم .
                         آيه 1 سوره اسري   الميزان ج : 13  ص :  3
( براي مطالعه جزئيات روايات معراج و منابع آنها
 به  آيه 1 سوره اسري  الميزان ج: 13  ص :  3 مراجعه شود.)

***** صفحه 115 *****
گردش در باغهاي بهشت، مجالس ذكر خدا
      در كتاب عدة الداعى مي گويد: روايت شده كه روزى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم بر ياران خود در آمد و فرمود: در باغهاى بهشت بگردش بپردازيد، پرسيدند: يا رسول الله !  باغهاى بهشت چيست؟ فرمود: مجالس ذكر، هم صبح و هم شام به اين مجالس برويد و به ذكر بپردازيد و هر كس دوست داشته باشد بفهمد چه منزلتى نزد خدا دارد، بايد نظر كند ببيند خدا چه منزلتى نزد او دارد، چون خداى تعالى بنده خود را به آن مقدار احترام مى كند كه بنده اش او را احترام كند.
      و بدانيد كه بهترين اعمال شما و پاكيزه ترين آن نزد مالك و صاحبتان و نيز مؤثرترين اعمالتان در رفع درجاتتان، و بالأخره بهترين چيزى كه آفتاب بر آن مى تابد، ذكر خداى تعالى است، چه خود او از خودش خبر داده و فرموده: " من همنشين كسى هستم كه ذكرم كند و به يادم باشد! "
     و نيز فرموده:
- " فاذكرونى أذكركم!
-  مرا ياد آوريد تا شما را با نعمتم ياد آورم،
    مرا به ياد آوريد با اطاعت و عبادت تا شما را ياد آورم با نعمت ها و احسان و راحت و رضوان . "    
                                      الميزان ج : 1  ص :  512
سلام گفتن بهشتيان به هم در ورود به جنت
- " وَ أُدْخِلَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ جَنَّتٍ تجْرِى مِن تحْتهَا الأَنهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ  تحِيَّتهُمْ فِيهَا سلَمٌ،
- و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند به بهشت هايى كه جويها در آن روانست برده مى شوند در حالى كه به اذن پروردگارشان در آن جاودانند و درود گفتنشان به يكديگر در آنجا سلام است."
      اين آيه آن مقصدى را كه سعادتمندان از مؤمنين بدانجا منتهى مى شوند، بيان مى كند، و جمله: " تحيتهم فيها سلام،" اين معنا را مى رساند كه حال سعادتمندان در آن عالم، و وضع برخوردشان با يكديگر چنان است که با هم تحيت و سلام رد و بدل مى كنند.
            آيه 23 سوره ابراهيم    الميزان ج : 12  ص :  70

***** صفحه 116 *****
شرحي از قيامت مؤمنين:
استقبال ملائكه بهشت  ( نشنيدن حسيس جهنم و نترسيدن از فزع اكبر)
      " إِنَّ الَّذِينَ سبَقَت لَهُم مِّنَّا الْحُسنى أُولَئك عَنهَا مُبْعَدُونَ،
- لا يَسمَعُونَ حَسِيسهَا  وَ هُمْ فى مَا اشتَهَت أَنفُسهُمْ خَلِدُونَ،
- لا يحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الأَكبرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَئكةُ هَذَا يَوْمُكُمُ الَّذِى كنتُمْ تُوعَدُونَ،
- و كسانى كه در باره آنها از جانب ما قلم به نيكى رفته از جهنم دور شوند،
- و حتى زمزمه آن را نشنوند و در آنچه دلهايشان بخواهد جاودانند،
- وحشت بزرگ قيامت غمگينشان نكند و فرشتگان به استقبالشان آيند كه اين روزى است كه به شما وعده مى دادند! "
      حسيس به معناى صوتى است كه احساس شود. فزع اكبر به معناى ترس بزرگ است كه خداى تعالى خبر داده چنين ترسى در هنگام نفخ صور وقوع پيدا مى كند، و فرموده:" يوم ينفخ فى الصور ففزع من فى السموات و من فى الارض! "
      و معناى اينكه فرمود:" تتلقيهم الملائكة،" اين است كه ملائكه ايشان را با بشارت استقبال مى كنند و مى گويند:" هذا يومكم الذى كنتم توعدون- اين بود آن روزى كه وعده داده مى شديد! "
            آيه 101تا103 سوره انبياء     الميزان ج : 14  ص :  463
شرحي از نعيم بهشتيان
- " إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ جَنَّتٍ تجْرِى مِن تحْتِهَا الأَنْهَرُ يحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَساوِرَ مِن ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً  وَ لِبَاسهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ،
- وَ هُدُوا إِلى الطيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صرَطِ الحَمِيدِ،
- خدا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند به بهشتهايى مى برد كه در آن جويها روان است، در آنجا دستبندها از طلا و مرواريد زيور كنند و لباسشان در آنجا ديبا خواهد بود، آنان به گفتار نيك هدايت شده اند و به راه ستوده رهنمايى گشته اند."

***** صفحه 117 *****
      آيه فوق نعمت هاي بهشتي را مي شمارد كه خداي تعالي به صاحبان ايمان صحيح و عمل صالح به عنوان پاداش هاي روز قيامت قرار داده است.
      آن ها را به بهشتهايى مى برد كه در آن جويها روان است، در آنجا دستبندها از طلا و مرواريد زيور كنند، و لباسشان در آنجا ديبا خواهد بود.
" وَ هُدُوا إِلى الطيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صرَطِ الحَمِيدِ- آنان به گفتار نيك هدايت شده اند و به راه ستوده رهنمايى گشته اند. "
      قول طيب كلامى است كه در آن خبائث نباشد. و كلام خبيث به معناى كلامى است كه يكى از اقسام باطل در آن باشد، و خداى تعالى قول طيب مؤمنين را يكجا جمع نموده، و فرموده:" دعواهم فيها سبحانك اللهم و تحيتهم فيها سلام و آخر دعواهم ان الحمد لله رب العالمين! "
      پس معناى اينكه فرمود به سوى قول طيب هدايت شدند اين است كه خداوند وسيله را براى چنين سخنى برايشان فراهم نمود.
      و هدايتشان به صراط حميد - حميد يكى از اسماء خداست - اين است كه از ايشان جز افعال پسنديده سر نزند، همچنانكه جز كلام طيب از دهان ايشان بيرون نمى آيد.       
                  آيه 23و24 سوره حج     الميزان ج : 14  ص :  510
ساکنان بهشت عدن با لباس حرير و دستبندهاي طلا و مرواريد
- " جَنَّت عَدْنٍ يَدْخُلُونهَا يحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَساوِرَ مِن ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً  وَ لِبَاسهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ،
- وَ قَالُوا الحَمْدُ للَّهِ الَّذِى أَذْهَب عَنَّا الحَزَنَ  إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شكُورٌ،
- الَّذِى أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِن فَضلِهِ لا يَمَسنَا فِيهَا نَصبٌ وَ لا يَمَسنَا فِيهَا لُغُوب،
- و بهشت هاى جاويد كه وارد آن شوند و در آنجا با دستبندهايى از طلا و مرواريد زيور كنند و لباسشان در آنجا حرير است،
- و گويند ستايش خدايى را كه غم و اندوه را از ما ببرد كه پروردگارمان آمرزنده و شكور است،
همان خدايى كه از كرم خويش ما را به اين سراى دائم درآورد كه در اينجا

***** صفحه 118 *****
- رنج و ملالى به ما نرسد!"
     دارالمقامه آن منزلى است كه كسى از آن بيرون نمى رود و از آنجا به جاى ديگر كوچ نمى كند.
     معناي آيه اين است كه: آن خدايى كه ما را به فضل خودش و بدون اينكه استحقاقى داشته باشيم در خانه جاودانه داخل كرد، بهشتى كه نه در آن مشقتى هست و نه تعبى، و نه ما در آنجا در طلب آنچه مى خواهيم دچار خستگى و كندى مى شويم ، چون هر چه بخواهيم در آن هست.
               آيه 35 سوره فاطر     الميزان ج : 17  ص :  66
اِشراف اهل بهشت به دوستان خود در جهنم
- "  فَأَقْبَلَ بَعْضهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ،
- قَالَ قَائلٌ مِّنهُمْ إِنى كانَ لى قَرِينٌ،
- پس بعضى به بعضى ديگر روى آورده از يكديگر پرسش مى كنند،
- يكى از آن ميان مى پرسد: من رفيقى داشتم. . . ."
      اين آيات گفتگويى را كه بين اهل بهشت رخ مى دهد حكايت كرده و مى فرمايد: بعضى از ايشان احوال بعضى ديگر را مى پرسند، و بعضى، آنچه در دنيا بر سرش آمده براى ديگران حكايت مى كند و سرانجام، رشته سخنشان بدينجا مى رسد كه با بعضى از اهل دوزخ كه در وسط آتش قرار دارند سخن مى گويند.
      اين گويندگان اهل بهشت از بندگان مخلَص خدا هستند. يكى از اهل بهشت به ديگران مى گويد: "  انى كان لى قرين- من در دنيا رفيقى داشتم كه از بين مردم تنها او را انتخاب كرده بودم، و او تنها مرا رفيق خود گرفته بود."
      " يقول ءانك لمن المصدقين ءاذا متنا و كنا ترابا وعظاما ءانا لمدينون ،" آن رفيقى كه داشتم همواره از در تعجب و استبعاد و انكار از من مى پرسيد: راستى تو مساله بعث براى جزا را تصديق دارى، و راستى باور دارى كه بعد از آنكه خاك و استخوان شديم، و بدنهايمان متلاشى گشت و صورتها دگرگون شد، دوباره زنده مى شويم تا جزا داده شويم؟ راستش من كه نمى توانم اين معنا را تصديق كنم، چون قابل تصديق نيست.
      " قال هل انتم مطلعون،" همان شخص سپس رفقاى بهشتى خود را مخاطب ساخته، مى گويد: آيا شما به جهنم اشراف داريد و اهل جهنم را مى بينيد و مى توانيد آن رفيق مرا در جهنم پيدا كنيد و ببينيد چه حالى دارد؟
" فاطلع فراه فى سواء الجحيم،" خود آن گوينده به جهنم مشرف مى شود، و رفيق

***** صفحه 119 *****
      خود را در وسط آتش مى بيند .
      " قال تالله ان كدت لتردين! " به خدا سوگند مى خورم كه نزديك بود تو مرا هم مثل خودت هلاك كنى و بدينجا ساقط سازى كه خودت سقوط كردى!
      " و لو لا نعمة ربى لكنت من المحضرين،" اگر توفيق پروردگارم دستگيرم نمى شد، و اگر خدا هدايتم نكرده بود، من نيز مثل تو از آنهايى بودم كه براى عذاب احضار شدند.
      صاحب مجمع البيان مى گويد: منظورشان از اين پرسش محقق كردن مطلب است، نه اينكه در مساله دچار شك و ترديد شده باشند، و بدين جهت اين سخن را مى گويند كه در گفتن آن سرور و فرحى مجدد و دو چندان هست، هر چند كه علم به اين معنا دارند كه: در بهشت جاودانه خواهند بود. به همين جهت دنبال آن جمله، اضافه كردند كه:" ان هذا لهو الفوز العظيم - راستى اينكه مى بينم هر آينه رستگارى عظيمى است! "
      " لمثل هذا فليعمل العاملون! " براى مثل اين رستگارى و يا مثل چنين ثوابى بايد عاملان عمل كنند و در دنيا كه دار تكليف است سعى نمايند.
   آيه 50 تا 61 سوره صافات    الميزان ج : 17  ص :  208

***** صفحه 120 *****
دخول در زندگي بهشتي، رستگاري عظيم
- " لِّيُدْخِلَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَتِ جَنَّتٍ تجْرِى مِن تحْتهَا الأَنهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا وَ يُكفِّرَ عَنْهُمْ سيِّئَاتهِمْ  وَ كانَ ذَلِك عِندَ اللَّهِ فَوْزاً عَظِيماً،
- و نيز چنين كرد تا مردان و زنان مؤمن را به جناتى درآورد كه از زير آن نهرها جارى است جناتى كه ايشان در آن جاودانه اند و گناهانشان را جبران كند كه اين در آخرت نزد خدا رستگارى عظيمى است."
      در اين آيه که در سوره مبارکه فتح آمده و از آيات مربوط به جهاد است، خداي تعالي مؤمنات را هم ضميمه مؤمنين كرده تا  كسى توهم نكند بهشت و تكفير گناهان مختص مردان است، چون آيه در سياق سخن از جهاد است، و جهاد و فتح بدست مردان انجام مى شود، و به طورى كه گفته اند: در چنين مقامى اگر كلمه مؤمنات را نمى آورد، جاى آن توهم مى بود.
      جمله " و كان ذلك عند الله فوزا عظيما،" بيان اين معنا است كه دخول در چنين حياتى سعادت حقيقى است، و شكى هم در آن نيست، چون نزد خدا هم سعادت حقيقى است و او جز حق نمى گويد .
      آيه 5 سوره فتح  الميزان ج : 18  ص :  393
فوز كبير، پاداش مؤمنان با اعمال صالح
- "  إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ لهُمْ جَنَّتٌ تجْرِى مِن تحْتهَا الأَنهَرُ  ذَلِك الْفَوْزُ الْكَبِيرُ،
- محققا كسانى كه ايمان آورده و اعمال شايسته مى كنند باغهايى در پيش دارند كه نهرها از زير درختانش جارى است و اين خود رستگارى بزرگ است."
       اين آيه وعده جميلى است به مؤمنين كه مايه دلگرمى آنان است.
    آيه  1 تا 16  سوره بروج الميزان ج 20 ص 414
پاداش صاحبان دين حق
" إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ جَنَّتٍ تجْرِى مِن تحْتِهَا الأَنْهَر

/ 16