معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

***** صفحه 11 *****
- شاءَ رَبُّك  عَطاءً غَيرَ مجْذُوذٍ،
- اما كسانى كه نيكبختند در بهشتند و تا آسمانها و زمين هست در آن جاودانند مگر آنچه خداى تو بخواهد كه اين بخششى قطع نشدنى است."
      اين آيه مدت اقامت اهل بهشت را در بهشت معلوم مى سازد، و مى فرمايد كه مكث بهشتيان در بهشت دائمى و ابدى است.
      خلود در جنت به معناى بقاى اشياء است بر حالت خود، بدون اينكه در معرض فساد قرار گيرند، همچنانكه فرموده:" اولئك اصحاب الجنة هم فيها خالدون،" و نيز فرموده:" اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون."
      و جمله:" ما دامت السموات و الارض،" يك نوع تقييدى است كه تاكيد خلود را مى رساند، و معنايش اين است كه ايشان در آن جاويدند تا زمانى كه آسمانها و زمين وجود دارد.
      ليكن در اينجا اشكالى پيش مى آيد و آن اينست كه آيات قرآنى تصريح دارد بر اينكه آسمان و زمين تا ابد باقى نيستند و اين با خلود در آتش و بهشت كه آن نيز مورد نص و تصريح آيات قرآنى است سازگارى ندارد.
      از جمله آيات دسته اول كه تصريح مى كند بر اينكه آسمان و زمين از بين رفتنى اند، آيه: " ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما الا بالحق و اجل مسمى،" و آيه: " يوم نطوى السماء كطى السجل للكتب كما بدأنا اول خلق نعيده وعدا علينا انا كنا فاعلين." و آيات ديگر از اين قبيل.
      و از جمله آيات دسته دوم كه تصريح مى كند بر اينكه بهشت و دوزخ جاودانه است آيات زير است:" جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها ابدا،" و آيه: " اعد لهم سعيرا خالدين فيها ابدا لا يجدون وليا و لا نصيرا."
      و بنا بر اين، از دو جهت در آيه مورد بحث اشكال مى شود:
      يكى اينكه خلود دائمى در بهشت و دوزخ را محدود كرده به دوام آسمانها و زمين با اينكه آسمانها و زمين دائمى نيستند.
      دوم اينكه خالد را كه ابتداى خلودش از روز قيامت شروع مى شود، و از آن روز دوزخى بطور دائم در دوزخ و بهشتى بطور دائم در بهشت به سر مى برند به چيزى تحديد كرده كه ابتداى قيامت آخرين امد وجود آن است و آن آسمان و زمين است كه ابتداى قيامت آخرين امد وجود آنها است.
پاسخى كه ماده اشكال را از بين ببرد اين است كه خداى تعالى در كلام خود آسمانها و زمينى براى قيامت معرفى مى كند كه غير آسمانها و زمين دنيا است، و مى فرمايد:" يوم تبدل الارض و السموات و برزوا لله الواحد القهار،" و از اهل بهشت حكايت مى كند كه مى گويند:" الحمد لله الذى صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبوء من الجنة حي

***** صفحه 12 *****
      نشاء،" و در مقام وعده به مؤمنين و توصيف ايشان مى فرمايد:" لهم عقبى الدار."
      پس معلوم مى شود براى آخرت نيز آسمانها و زمينى است، همچنانكه در آن بهشت و دوزخى و براى هر يك سكنه و اهلى است، كه خدا همه آنها را به اين وصف توصيف كرده كه نزد اويند، و فرموده:" ما عندكم ينفد و ما عند الله باق،" و به حكم اين آيه آسمان و زمين آخرت از بين نمى رود .
      و اگر در آيه مورد بحث بقاى بهشت و دوزخ و اهل آن دو را به مدت بقاى آسمان و زمين محدود كرده از اين جهت است كه معناى اين دو اسم از حيث آسمان و زمين بودن هيچ وقت از بين نمى رود، آنكه از بين مى رود يك نوع آسمان و زمين است و آن آسمان و زمين دنيايى است كه اين نظام مشهود را دارد، و اما آسمانها و زمينى كه مثلا بهشت در آنها است، و به نور پروردگار روشن مى شود به هيچ وجه از بين نمى رود، و خلاصه جهان همواره آسمانها و زمينى دارد . چيزى كه هست در آخرت نظام دنيائيش را از دست مى دهد.
                                        آيه 103تا108سوره هود    الميزان ج : 11  ص :  7
بهشت آدم كجا بوده است؟
     خداي تعالي در سوره اعراف فرموده:
- " قال اهبطوا بعضكم لبعض عدو، و لكم فى الارض مستقر، و متاع الى حين.  قال فيها تحيون، و فيها تموتون، و منها تخرجون!
-  فرمود: از بهشت پائين برويد، كه بعضى بر بعضى ديگر دشمنيد، و زمين تا مدتى معين (يعنى تا هنگام مرگ) جايگاه شما است و نيز فرمود: در همانجا زندگى كنيد، و در آنجا بميريد، و از همانجا دوباره بيرون شويد! "
     و سياق آيه اي كه مي فرمايد:
- "  انى جاعل فى الارض خليفة ...."
     اين معنا را دست مي دهد كه آدم در اصل و در آغاز براى اين خلق شده بود، كه در زمين زندگى كند، و نيز در زمين بميرد، و اگر خداي تعالى آنها را چند روزى در بهشت منزل داد، براى اين بود كه امتحان خود را بدهند، و در نتيجه آن نافرمانى عورتشان هويدا بگردد، تا بعد از آن به زمين هبوط كنند .
منظور اصلى از خلقت آدم اين بوده كه در زمين سكونت كند، چيزي كه هست راه زمينى شدن آدم همين بوده كه نخست در بهشت منزل گيرد، و برتريش بر ملائكه، و لياقت

***** صفحه 13 *****
     براى خلافت اثبات شود، و سپس ملائكه مامور به سجده براى او شوند، و آنگاه در بهشت از نزديكى به آن درخت نهيش كنند، و  او به تحريك شيطان از آن بخورد، و در نتيجه عورتش و نيز از همسرش ظاهر گردد، و در آخر به زمين هبوط كنند .
     و از اين ريخت و سياق بخوبى بر مى آيد:
     كه آخرين عامل و علتى كه باعث زمينى شدن آن دو شد، همان مسئله ظاهر شدن عيب آن دو بود، و عيب نامبرده هم به قرينه ايكه فرموده:
- " بر آن شدند كه از برگهاى بهشت بر خود بپوشانند..."
     همان عورت آن دو بوده، و معلوم است كه اين دو عضو، مظهر همه تمايلات حيوانى است چون مستلزم غذا خوردن، و نمو نيز هستند.
      پس ابليس هم جز اين همى و هدفى نداشته، كه به هر وسيله شده عيب آن دو را ظاهر سازد، گو اينكه خلقت بشرى و زمينى آدم و همسرش، تمام شده بود، و بعد از آن خدا آن دو را داخل بهشت كرد، ولى مدت زيادى در اين بين فاصله نشد، و خلاصه آنقدر به آن دو مهلت ندادند، كه در همين زمين متوجه عيب خود شوند، و نيز به سائر لوازم حيات دنيوى و احتياجات آن پى ببرند، بلكه بلا فاصله آن دو را داخل بهشت كردند، و وقتى داخل كردند كه هنوز روح ملكوتى و ادراكى كه از عالم ارواح و فرشتگان داشتند، به زندگى دنيا آلوده نشده بود.
     دليل مطلب بالا اين است كه فرمود :
- " ليبدى لهما ما ورى عنهما - تا ظاهر شود از آن دو آنچه پوشانده شده بود از آنان...،" و نفرمود: " تا ظاهر شود از آن دو آنچه بر آن دو پوشيده بود. "
     پس معلوم مي شود، پوشيدگى عيبهاى آن دو موقتى بوده، و يكدفعه صورت گرفته است، چون در زندگى زمينى ممكن نيست براى مدتى طولانى اين عيب پوشيده بماند.
     و جان كلام و آنچه از آيات نامبرده بر مي آيد اين است كه وقتى خلقت آدم و حوا در زمين تمام شد، بلا فاصله، و قبل از اينكه متوجه شوند، عيب هاشان پوشيده شده، داخل بهشت شده اند.
     پس ظهور عيب در زندگى زمينى، و بوسيله خوردن از آن درخت، يكى از قضاهاى حتمى خدا بوده، كه بايد مي شد، و لذا فرمود: " زنهار كه ابليس شما را از بهشت بيرون نكند، كه بدبخت مي شويد...."  و نيز فرمود: " آدم و همسرش را از آن وضعى كه داشتند بيرون كرد...." و نيز خداي تعالى خطيئه آنان را بعد از آنكه توبه كردند بيامرزيد، و در عين حال به بهشتشان بر نگردانيد، بلكه به سوى دنيا هبوطشان داد، تا در آنجا زندگى كنند.
و اگر محكوميت زندگى كردن در زمين، با خوردن از درخت و هويدا گشتن عيب، قضائى حتمى نبود، و نيز برگشتن به بهشت محال نبود، بايد بعد از توبه و ناديده گرفت

***** صفحه 14 *****
     خطيئه به بهشت بر گردند، براى اينكه توبه آثار خطيئه را از بين مى برد .
     پس معلوم مي شود علت بيرون شدن از بهشت، و زمينى شدن آدم آن خطيئه نبوده، بلكه علت اين بوده كه بوسيله آن خطيئه عيب آن دو ظاهر گشته است، و اين بوسيله وسوسه شيطان لعين صورت گرفته است.
  آيه 35 تا 39 سوره بقره    الميزان ج : 1  ص :  195
بهشت برزخي مؤمنين
     اين نكته را هم بايد دانست : كه از ظاهر آية:
- " و قلنا اهبطوا بعضكم لبعض عدو و لكم فى الارض مستقر و متاع الى حين...   فيها تحيون ، و فيها تموتون ، و منها تخرجون.... "
     برمى آيد كه نحوه حيات آدم بعد از هبوط، با نحوه آن در قبل از هبوط، فرق مى كند، حيات دنيا حقيقتش آميخته با حقيقت زمين است، يعنى داراى گرفتارى و مستلزم سختى و بدبختى است!
      و لازمه اين نيز اين است كه انسان در آن تكون يابد، و دو باره با مردن جزو زمين شود، و آنگاه براى بار ديگر از زمين مبعوث گردد.
     حاليكه حيات بهشتى حياتى است آسمانى، و از زمينى كه محل تحول و دگرگونى است منشا نگرفته است.
      از اينجا ممكن است به طور جزم گفت كه بهشت آدم در آسمان بوده، هر چند كه بهشت آخرت و جنت خلد، ( كه هر كس داخلش شد ديگر بيرون نمي شود،)  نبوده باشد.
     بهشت آدم از بهشت هاى دنيا بوده و در آسمان قرار داشته و نيز جنت خلد و بهشت آخرت نبوده است.
      اين بهشت از بهشت هاى برزخى بوده، كه در مقابل بهشت خلد است و اين تعبير كه در آيه فرمود: " متاع الى حين " تا روز قيامت است، در نتيجه مكثى كه مردگان در برزخ، و رسيدن روز قيامت دارند، مكث زمينى است و در همين زمين زندگى مى كنند، همچنانكه آيه :
- " گفت : در زمين چقدر از نظر عدد سال مكث كرديد؟ گفتند: يك روز، و يا پاره اى از يك روز، بايد از شمارگران بپرسى، گفت: شما جز اندكى مكث نكرديد اگر دانا مى بوديد."  
و نيز آية:
" و روزيكه قيامت بپا مي شود، مجرمان سوگند مي خورند: كه غير از ساعتى مكث نكرده اند آنروز نيز مانند دنيا كارشان بى دليل حرف زدن است،

***** صفحه 15 *****
- كسانيكه علم و ايمانشان داده بوديم، در پاسخ گفتند: شما در كتاب خدا تا روز قيامت مكث كرديد، و اين همان قيامت است، و لكن شما نمي دانيد. "
     نيز اين معنا را افاده مى كند،  چون در هر دو آيه وقتى سؤال از زندگى برزخ مى كنند، مى پرسند: چقدر در زمين مكث كرديد؟  پس معلوم مي شود زندگى برزخى در همين زمين است .
     علاوه بر اينكه عده اى از روايات از اهل بيت عليهم السلام دلالت دارد بر اينكه بهشت آدم در آسمان بوده، و او با همسرش از آسمان نازل شدند، از اين هم كه بگذريم كسانيكه انس ذهنى به روايات دارند، از اينكه بهشت نامبرده در آسمان باشد، و آدم از آنجا به زمين هبوط كرده باشد، با اينكه در زمين خلق شده و در آن زندگى كرده باشند، هيچ تعجب نمى كند، همچنانكه در روايات در عين اينكه آمده: كه بهشت در آسمان است، در عين حال آمده: كه سؤال قبر در قبر است، و همين قبر يا روضه ايست از رياض بهشت، و يا حفره ايست از حفره هاى دوزخ، و از اين قبيل تعبيرات.
آيه 35 تا 39 سوره بقره    الميزان ج : 1  ص :  211
دو بهشت مخصوص پرستندگان خالص خدا
- " وَ لِمَنْ خَاف مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ،
- و آن كسى كه از مقام پروردگارش خوف دارد دو بهشت دارد."
      اينكه خوف از مقام پروردگار چيست؟ بايد بگوييم: خوف هم مانند عبادت مراحلى دارد، بعضى ها از عقاب خدا مى ترسند، و از ترس عذاب او كفر نمى ورزند و گناه نمى كنند، قهرا لازمه چنين خوفى اين است كه عبادت صاحبش عبادت كسى باشد كه از عذاب خدا مى ترسد، عبادت مى كند تا گرفتار عذاب او نگردد، در نتيجه عبادتش محضا براى خدا نباشد، و اين قسم عبادت عبادت بردگان است كه موالى خود را از ترس سياست و شكنجه اطاعت مى كنند، همچنان كه بعضى ديگر او را به طمع ثواب و پاداشش بندگى مى كنند، عبادت مى كنند تا به رسيدن به آنچه دلخواهشان است رستگار گردند، اينان هم عبادت خدا را محضاً لله انجام نمى دهند، عبادتشان يك قسم تجارت است.
و خوف در جمله " و لمن خاف مقام ربه،" ظهور در هيچ يك از اين دو قسم خوف، يعنى خوف از عذاب و خوف از فوت لذتهاى نفسانى در بهشت ندارد، چون اين دو نوع خوف غير از خوف از قيام و آگاهى خدا نسبت به اعمال بندگان است، و نيز غير از خوف از مقامى است كه خداى تعالى نسبت به بنده اش دارد، چون خوف از آگهى خدا و نيز خوف مقام پروردگار تاثر خاصى است كه براى بنده بدان جهت كه بنده است، در برابر ساحت عظمت و كبريائى مولايش حقير و ذليل است دست مى دهد، و باعث مى شود آثار

***** صفحه 16 *****
      از مذلت و خوارى و اندكاك در قبال عزت و جبروت مطلقه خداى تعالى از او ظهور كند .
      و عبادت خداى تعالى از ترس او - البته ترس به اين معنا - عبارت است از خضوع در برابر او بدين جهت كه او الله است، ذو الجلال و الاكرام است، نه بدين جهت كه جهنم دارد، و نه بدين جهت كه بهشت دارد، وقتى عبادت به اين انگيزه انجام شود خالصاً لوجه الله صورت مى گيرد.
      و اين معناى از خوف، همان خوفى است كه خداى تعالى ملائكه مكرمين خود را بدان ستوده، و گرنه اگر خوف منحصر در خوف از عذاب و ترك ثواب مى بود، با در نظر داشتن اينكه ملائكه معصوم و ايمن از عذاب مخالفت و تبعات معصيتند نبايد آنان را به داشتن خوف بستايد، ولى مى بينيم ستوده و فرموده:" يخافون ربهم من فوقهم ."
      پس از آنچه گذشت روشن گرديد آن كسانى از جن و انس كه جمله" و لمن خاف،" اشاره به ايشان است، عبارتند از اهل اخلاص، آنهايى كه خاضع در برابر جلال خداى تعالى هستند، و او را بدين جهت عبادت مى كنند كه او الله(عزّ اسمه) است، نه بدين جهت كه جهنم دارد، و نه به طمع بهشت و ثوابى كه مى دهد، و بعيد نيست اين طايفه همان كسانى باشند كه در سوره بعدى بعد از آنكه مردم را سه دسته مى كند، در باره دسته سوم مى فرمايد:      " والسابقون السابقون اولئك المقربون."
      در كافى به سند خود از داوود رقى از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه در تفسير آيه " و لمن خاف مقام ربه جنتان،" فرمود: كسى كه بداند خدا او را مى بيند و آنچه مى گويد مى شنود، و آنچه مى كند چه خير و چه شر اطلاع دارد، همين علم او را از اعمال زشت باز مى دارد، و همين است آن كسى كه از مقام پروردگارش خائف است، و نفس خود را از پيروى هوى نهى مى كند: " و اما من خاف مقام ربه و نهى النفس عن الهوى فان الجنة هى الماوى ! "
نشانه هاي دو بهشت مخصوص خائفان، در قرآن
      و اما اينكه فرموده: اين خائفان دو بهشت دارند، مفسرين در معنايش حرفها زده اند، كه از ميان آنها قول آنهائي كه گفته اند: يك بهشت را به خاطر استحقاقى كه دارد به او مى دهند، و يك بهشت ديگر را فقط به عنوان تفضل ارزانيش مى دارند، بهتر است، چون آيه شريفه" لهم ما يشاؤن فيها و لدينا مزيد،" هم اشعارى بدان دارد.
      " ذواتا افنان،" يعني آن دو بهشت داراى انواعى از ميوه ها و ساير لذاتند.
" فيهما عينان تجريان،" يعني در آن دو بهشت دو چشمه جارى است. در اين جمله كلمه عينان بدون الف و لام و بدون توضيح آمده، تا دلالت كند بر عظمت امر آن دو

***** صفحه 17 *****
      چشمه كه در آن دو بهشت است.
      " فيهما من كل فاكهة زوجان،" يعنى در آن دو بهشت از هر ميوه اى دو زوج هست، و منظور از دو زوج دو صنف است.
      " متكئين على فرش بطائنها من استبرق ...،
      در حالى كه بر فرشهايى تكيه كرده اند كه آسترش از ابريشم است...،"
      " و جنى الجنتين دان،
      ميوه هاى چيدنى درختان بهشتى نزديك و در دسترس است."
      " فيهن قاصرات الطرف ...،
در آنها همسرانى هست كه چشم به غير از شوهران نيفكنده نه انسى قبلا با آنان تماس گرفته و نه جنى،"
      كلمه طرف به معناى كاسه چشم است، و مراد از كوتاهى طرف اين است كه: همسران بهشتى به شوهران خود اكتفاء مى كنند، و چشم داشتى به ديگران ندارند .
      " لم يطمثهن انس قبلهم و لا جان،" يعني حوريان بهشتى دست نخورده اند، و قبل از همسران هيچ جن و انسى ازاله بكارت از ايشان نكرده است.
      " كانهن الياقوت و المرجان،" همسران نامبرده در صفاى رنگ و بهاء و تلألؤ چون ياقوت و مرجانند، لبها چون ياقوت و چهره چون مرجان.
      " هل جزاء الاحسان الا الاحسان،"  اين استفهام مى خواهد احسانى را كه خدا با دادن دو بهشت به اولياى خود كرده بود و نعمت هاى گوناگونى كه در آن بهشت ها قرار داده بود تعليل كند، و بفرمايد علت اين احسانها آن بود كه ايشان نيز اهل احسان بودند، يعنى با ترس از مقام پروردگارشان هر چه مى كردند احسان بود .
      البته از اين آيه شريفه تنها اين مقدار استفاده مى شود كه احسان بنده بدون تلافى و جبران نيست، خداوند پاداش آن را به احسانى نظير آن مى دهد.
      و اما نكته ديگرى كه از آيات ديگر استفاده مى شود كه احسان خدا بيش از احسان بنده است، و اضافه بر جزاى اعمال او است، در اين آيات متعرضش نشده، مگر اينكه بگوييم: احسان از ناحيه خداى تعالى وقتى تمام مى شود كه بيشتر از احسانى باشد كه محسنين و نيكوكاران در راه او مى كنند، پس جمله الا الاحسان دلالت بر اين زيادتى هم دارد.
     آيه    46 تا 60  سوره الرحمن  الميزان ج 19 ص 181

***** صفحه 18 *****
دو بهشت ديگر مخصوص اصحاب يمين
      " وَ مِن دُونهِمَا جَنَّتَانِ،
      قبل از آن دو بهشت، دو بهشت ديگر دارند."
      منظور دو جنتى است كه در آيات گذشته توصيف شد، و معناى جمله من دونهما اين است كه: دو بهشت ديگر نيز هست كه هر چند محتوى و نعمتهايى كه در آنها است شبيه دو بهشت اول است، ولى از نظر درجه فضل و شرف پايين تر از آن دو است، در سابق هم گفتيم كه: آن دو بهشت مخصوص اهل اخلاص است، كه ترسشان از عذاب خدا و از فوت ثوابهاى او نيست، بلكه از مقام او است، پس اين دو بهشت مخصوص مؤمنينى است كه درجه ايمانشان پايين تر از درجه ايمان اهل اخلاص است، مؤمنينى كه خداى سبحان را به اين جهت عبادت مى كنند كه از آتش او مى ترسند، و يا به ثواب و بهشت او طمع دارند، و اين دسته از مؤمنين همان اصحاب يمين در سوره واقعه اند.
      آيات سوره واقعه، اهل بهشت را دو صنف مى كند، يكى مقربين كه اهل اخلاصند، و يكى هم اصحاب يمين.
      " مدهامتان،" در اين جمله در وصف دو بهشت مذكور مى فرمايد: آن قدر سبز است كه سبزيش و غرور و ابتهاج درختانش به نهايت رسيده، و برگ ها متمايل به سياهى شده است .
      " فيهما عينان نضاختان،" يعنى در آن دو بهشت دو چشمه هست كه چون فواره با شدت مى جوشند.
      " فيهما فاكهة و نخل و رمان،" مراد از فاكهه و رمان (ميوه و انار) درخت آن دو است، چون بين فاكهه و رمان نخل را آورده، كه به معناى درخت خرماست نه خود خرما.
      " فيهن خيرات حسان،" معناى خيرات حسان اين است كه: همسران بهشتى هم اخلاق خوبى دارند، و هم صورتهاى زيبا، و به عبارتى ديگر سيرت و صورتشان هر دو خوب است.
      " حور مقصورات فى الخيام،" اينكه فرموده: حوريان مقصور در خيمه هايند، معنايش اين است كه: از دستبرد اجانب محفوظند، زنانى مبتذل نيستند، كه غير شوهران نيز ايشان را تماشا كنند .
      " لم يطمثهن انس قبلهم و لا جان،" زنانى كه قبلا نه انسانى با آنها تماس گرفته و نه جنى !

***** صفحه 19 *****
      " متكئين على رفرف خضر و عبقرى حسان،
در حالى كه بر بالش هاى سبز رنگ ابريشمين تكيه كرده اند كه بهترين بافت را دارد و بسيار زيبا است."
      " تبارك اسم ربك ذى الجلال و الاكرام،
چه پر بركت است نام رحمان خدا كه پروردگار تو و داراى صفات جلال و جمال است! "
      اين آيه ثنايى است جميل براى خداى تعالى، كه چگونه دو نشأه دنيا و آخرت مالامال از نعمت ها و آلاء و بركات نازله از ناحيه او شده و رحمتش سراسر دو جهان را فرا گرفته، با همين بيان روشن مى شود كه مراد از اسم متبارك خداى تعالى همان رحمان است، كه سوره با آن آغاز شده، و كلمه تبارك كثرت خيرات و بركات صادره را معنا مى دهد.
      پس اينكه فرمود: " تبارك اسم ربك" معنايش اين مى شود كه: متبارك است الله كه به رحمان ناميده شد، بدان جهت متبارك است كه اين همه آلاء و نعمت ها ارزانى داشته، و افاضه فرموده است.
      و " ذى الجلال و الاكرام" اشاره به اين است كه: خداى سبحان خود را به اسمايى حسنى نام گذارى كرده، و به مدلول آن اسماى حسنى متصف هم هست، و معانى وصفى و نعوت جلال و جمال را واقعا دارا و واجد است، و معلوم است كه صفات فاعل در افعالش ظهور و أثرى دارد، و از اين دريچه خود را نشان مى دهد.
       پس اگر كلمه رب را كه در آيه " و لمن خاف مقام ربه،" به سعه رحمت ستايش شده بود در اينجا به صفت ذى الجلال و الاكرام ستوده، براى اين بود كه بفهماند اسماى حسناى خدا و صفات عليايش در نزول بركات و خيرات از ناحيه او دخالت دارند، و اشاره كند به اينكه نعمت ها و آلاى او همه به مهر اسماى حسنى و صفات علياى او مارك خورده است.
       آيه    62 تا 78  سوره الرحمن  الميزان ج 19 ص 187
بهشت هاي اختصاصي هر يک از مقربان (سابقون)
- " أُولَئك الْمُقَرَّبُونَ،
- فى جَنَّتِ النَّعِيمِ،
- سابقين همان مقربين درگاه خدايند،

***** صفحه 20 *****
- در باغهاى پر نعمت بهشت جاى دارند ."
      مقربون بلند مرتبه ترين طبقات اهل سعادتند، همچنان كه آيه شريفه" و السابقون السابقون اولئك المقربون،" نيز به اين معنا اشاره دارد، و معلوم است كه چنين مرتبه اى براى كسى حاصل نمى شود مگر از راه عبوديت و رسيدن به حد كمال آن، همچنان كه فرمود:" لن يستنكف المسيح ان يكون عبداً لله و لا الملائكة المقربون،" و عبوديت تكميل نمى شود مگر وقتى كه عبد تابع محض باشد، و اراده و عملش را تابع اراده مولايش كند، هيچ چيزى نخواهد، و هيچ عملى نكند، مگر بر وفق اراده مولايش، و اين همان داخل شدن در تحت ولايت خدا است، پس چنين كسانى اولياء الله نيز هستند، و اولياء الله تنها همين طايفه اند.
      " فى جنات النعيم،"
      يعنى هر يك نفر از اين مقربين در يك جنت نعيم خواهد بود، در نتيجه همه آنان در جنات النعيم هستند، در آخر سوره صريحا مى فرمايد: مقربين هر يك در يك جنتند :" فاما ان كان من المقربين فروح و ريحان و جنة نعيم. "
      نعيم عبارت است از ولايت و جنت نعيم عبارت است از جنت ولايت، و اين نكته با مطلب چند سطر قبل ما هم تناسب دارد كه گفتيم: و اين همان داخل شدن به ولايت خداست.
      " ثلة من الاولين و قليل من الاخرين،
مقربين از امت هاى گذشته جمعيت بسيارى بودند، و از اين امت جمعيت  كمترى."
                                      آيه    11 تا 26  سوره الواقعه  الميزان ج 19 ص 206
زندگي اختصاصي مُخلَصين درجنات نعيم
- " وَ مَا تجْزَوْنَ إِلا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ،
- إِلا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِين،  أُولَئك لهُمْ رِزْقٌ مَّعْلُومٌ،
-  فَوَكِهُ  وَ هُم مُّكْرَمُونَ،  فى جَنَّتِ النَّعِيمِ،  عَلى سرُرٍ مُّتَقَبِلِينَ،
- يُطاف عَلَيهِم بِكَأْسٍ مِّن مَّعِين، بَيْضاءَ لَذَّةٍ لِّلشرِبِين،
- لا فِيهَا غَوْلٌ وَ لا هُمْ عَنهَا يُنزَفُونَ،
- وَ عِندَهُمْ قَصِرَت الطرْفِ عِينٌ،  كَأَنهُنَّ بَيْضٌ مَّكْنُونٌ،
- مگر بندگان مخلَص خدا،  كه ايشان رزقى معلوم دارند،

/ 16