معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

***** صفحه 41 *****
غرفه هاي بهشت
- " وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِّنَ الجَنَّةِ غُرَفاً تجْرِى مِن تحْتهَا الأَنْهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا  نِعْمَ أَجْرُ الْعَمِلِين،
- و كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح مى كنند ما در غرفه هاى بهشتى منزلشان مى دهيم غرفه هايى كه از پايين آن نهرها جارى است و ايشان هميشه در آن خواهند بود و چقدر خوب است پاداش اهل عمل ! "
      " غرفه" به معناى خانه بسيار زيبايى است كه در بلندى قرار داشته باشد.         
      " لنبوئنهم" به معناى جاى دادن و منزل دادن كسى است براى هميشه در آن غرفه هاي بهشتي.         
     آيات  56 تا60 سوره عنكبوت    الميزان ج : 16  ص :  215
غرفه هاي بلند بهشت و مناظرش
- " لَكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبهُمْ لهَمْ غُرَفٌ مِّن فَوْقِهَا غُرَفٌ مَّبْنِيَّةٌ تجْرِى مِن تحْتهَا الأَنهَرُ  وَعْدَ اللَّهِ  لا يخْلِف اللَّهُ الْمِيعَاد،
- ليكن كسانى كه از پروردگارشان مى ترسند غرفه هايى دارند كه مافوق آن نيز غرفه هايى است بنا شده كه از دامنه و چشم اندازش نهرها جارى است اين وعده خداست و خدا خلف وعده نمى كند."
    وعدة خدا براي كسانى كه از پروردگارشان مى ترسند غرفه هاي بهشتي است كه از بالاي آنها غرفه هايى بنا شده كه از دامنه و چشم اندازش نهرها جارى است.
      " لا يخلف الله الميعاد." اين جمله از سنت خداى تعالى در وعده هايش خبر مى دهد و در عين حال دلهاى بندگان خود را خرسند مى سازد.
آيه 20 سوره زمر    الميزان ج : 17  ص :  382
ايمني در قصرها و غرفات بهشت
- " ... وَ هُمْ فى الْغُرُفَتِ ءَامِنُونَ،
- ... و در غرفه ها ايمنند."
     يعنى در غرفه هاي بلند، از عذاب ايمنند، پس چنين افرادى عذاب نمى شوند.                                       


  آيه 37 سوره سبا    الميزان ج : 16  ص :  579
نهرهاي جاري در قصرهاي رفيع بهشتي
- ... تجْرِى مِن تحْتهِمُ الأَنهَرُ ...،
- و اينك در جايگاهشان جويها روان است."
     جمله:" تجرى من تحتهم الانهار،" كنايه است از اينكه صاحبان ايمان و عمل صالح در آخرت در قصرهاى رفيع و عالى بسر مى برند که در دامنه و چشم اندازش نهرها جارى است.                    
 آيه 43 سوره اعراف   الميزان ج : 8  ص :  144

***** صفحه 42 *****
انواع رودهاي جاري در بهشت موعود
- " مَّثَلُ الجَنَّةِ الَّتى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ  فِيهَا أَنهَرٌ مِّن مَّاءٍ غَيرِ ءَاسِنٍ وَ أَنهَرٌ مِّن لَّبنٍ لَّمْ يَتَغَيرْ طعْمُهُ وَ أَنهَرٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشرِبِينَ وَ أَنهَرٌ مِّنْ عَسلٍ مُّصفًّى  وَ لهُمْ فِيهَا مِن كلّ  الثَّمَرَتِ ... ،
- مَثل و صفت آن بهشتى كه به مردم با تقوى وعده اش را داده اند اين است كه در آن نهرهايى از آب تازه و نمانده و نهرهايى از شير هست، شيرى كه طعمش تغيير نمى كند. و نهرهايى از شراب است كه براى نوشندگان لذت بخش است و نهرهايى از عسل خالص است و ايشان در بهشت از هر گونه ثمره برخوردارند.... "
      " فيها انهار من ماء غير آسن،" يعنى آبى كه با زياد ماندنش بو و طعم خود را از دست نمى دهد.
      " و انهار من لبن لم يتغير طعمه،" و نهرهايى از شير كه مانند شير دنيا طعمش تغيير نمى كند.
      " و أنهار من خمر لذة للشاربين،" يعنى نهرهايى از خمر كه براى نوشندگان لذت بخش است.
      " و انهار من عسل مصفى،" يعنى نهرهائي از عسل خالص و بدون چيزهايى كه در عسل دنيا هست و آن را فاسد و معيوب مى كند.
      "  ولهم فيها من كل الثمرات،" در اين جمــــله مطلب را عموميت مى دهـــد و مي فرمايد: و ايشان در بهشت از هر گونه ثمرات برخوردارند.
      آيه 15 سوره محمد  الميزان ج : 18  ص :  351
درهاي هشتگانه بهشت
      در روايات اسلامي، در خصال از امام صادق عليه السلام، از پدرش، از جدش، از على عليه السلام روايت آورده كه فرمود:
      براى بهشت هشت در است، درى كه از آن، انبياء و صديقين داخل مى شوند، و درى كه از آن، شهداء و صالحين وارد مى شوند، و از پنج در ديگرش شيعيان و محبين ما وارد مى شوند .
      و من همچنان بر صراط مى ايستم و دعا مى كنم، مى گويم: پروردگارا شيعيان من، دوستانم، ياورانم، و هر كس را كه در دار دنيا به من محبت مى ورزيده، سلامت بدار !
      از دل عرش ندا مى رسد: دعايت مستجاب شد، و شفاعتت در باره شيعيانت پذيرفته گشت، حتى در آن روز هر يك نفر از شيعيان و دوستان و ياوران و آنها كه با دشمنان من جنگيدند، چه با زبان و چه با عمل، شفاعتشان در هفتاد هزار نفر از همسايگان و اقربايشان پذيرفته مى شود .
      و درى ديگر است كه ساير مسلمانان يعنى كسانى كه شهادت به لا اله الا الله مى داده اند و در دلشان ذره اى بغض ما اهل بيت نبوده از آن در وارد مى شوند.        
 الميزان ج : 17  ص :  456

***** صفحه 43 *****
چشمه اي كه در بهشت مي جوشد!
- " إِنَّ الأَبْرَارَ يَشرَبُونَ مِن كَأْسٍ كانَ مِزَاجُهَا كافُوراً،
- عَيْناً يَشرَب بهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونهَا تَفْجِيراً،
- و نيكوكاران عالم در بهشت از شرابى نوشند كه طبعش در لطف و رنگ و بوى كافور است،
- از سرچشمه گوارايى آن بندگان خاص خدا مى نوشند كه به اختيارشان هر كجا خواهند جارى مى شود."
      " تفجيرعين" عبارت است از شكافتن زمين براى جارى ساختن آب هاى زير زمينى، و ما ناگزيريم در اينجا تفجير عين را حمل كنيم بر صرف خواستن آن، چون اين معنا مسلم است كه جارى ساختن چشمه هاى بهشتى نيازمند بيل و كلنگ نيست. آرى نعمت هاى بهشتى به جز خواست و اراده اهل بهشت هيچ هزينه ديگرى لازم ندارد، همچنان كه فرمود:" لهم ما يشاؤن فيها."
     " عينا يشرب بها عباد الله يفجرونها تفجيرا،" يعنى نوشيدن از كاس را كه گفتيم از هر كاسى نيست، بلكه آن كاس را اختصاص مى دهد به چشمه اى كه چنين و چنان است. و اگر از نوشندگان آن كاس تعبير به عباد الله كرد، براى اين بود كه اشاره كند به اينكه اگر از آن كاس مى نوشند به خاطر اين است كه به زيور عبوديت آراسته شدند، و به لوازم آن عمل كردند.
      بعيد نيست كه اين دو آيه در مقام بيان حقيقت عمل صالح آنان بر اساس تجسم اعمال باشد، و بفهماند وفاى به نذر و اطعام طعام براى رضاى خدا ظاهرش وفا و اطعام طعام است اما باطنش نوشيدن از كاسى است كه مزاجش كافورى است، آن هم از چشمه اى كه به طور مستمر خودشان با اعمال صالح خود مى شكافند، و به زودى حقيقت عملشان در جنة الخلد برايشان ظاهر مى شود، هر چند كه در دنيا به صورت وفا و اطعام طعام است.
      ظاهر جمله يشربون و جمله يشرب بها مى فهماند همين حالا مشغول نوشيدنند، نه اينكه در قيامت مى نوشند، و گر نه مى فرمود سيشربون، و يشربوا بها، علاوه بر اين، نوشيدن، وفا كردن، اطعام نمودن و ترسيدن، همه را در يك سياق آورده و فرموده يشربون، يوفون، يخافون، يطعمون و نيز ذكر تفجير در جمله يفجرونها تفجيرا مؤيد ديگرى است، براى اينكه ظهور دارد در اينكه شكافتن چشمه و جارى ساختن آب آن را با اسباب اين كار انجام مى دهند، كه همان وفا و اطعام و خوف است، پس حقيقت اين اعمال همان تفجير عين است .                 
  آيه  5 تا 11 سوره  دهر الميزان ج 20 ص 199

***** صفحه 44 *****
چشمه سلسبيل،  و اوصافي از بهشت خوبان
- " وَ جَزَاهُم بِمَا صبرُوا جَنَّةً وَ حَرِيرا،
- و خداوند پاداش آن صبر كامل بر ايثارشان را باغ بهشت و لباس حرير بهشتى لطف فرمود."
- " متكئين فيها على الارائك لا يرون فيها شمسا و لا زمهريرا،
- كه در آن بهشت بر تختها ى عزت تكيه زنند و آنجا نه آفتابى سوزان بينند و نه سرماى زمهرير."
      خوبان در آن بهشت بر تكيه گاهها تكيه داشتند، و در بهشت نه آفتابى مى بينند تا از گرماى آن متاذى شوند، و نه زمهريرى تا از سرماى آن ناراحت گردند.
- " و دانية عليهم ظلالها و ذللت قطوفها تذليلا،
- و سايه درختان بهشتى بر سر آنها و ميوه هايش در دسترس و به اختيار آنهاست."
      منظور از نزديكى سايه بر سر آنان اين است كه سايه بر سر آنان گسترده است، و تذليل قطوف براى آنان به اين معناست كه خداى تعالى ميوه هاى بهشتى را براى ايشان مسخر كرده، و تحت فرمان و اراده آنان قرار داده، به هر نحو كه بخواهند بدون هيچ مانع و زحمتى بچينند.
- " و يطاف عليهم بانية من فضة و اكواب كانت قواريرا،
- و ساقيان زيباى حور و غلمان با جامهاى سيمين و كوزه هاى بلورين بر آنها دور زنند."
       مراد از اينكه فرمود با چنين ظرفهاى نقره فام دور آنان طواف مى كنند، طواف كردن خدام بهشتى است كه براى اهل بهشت طعام و آب مى آورند، و توضيح بيشترش در ذيل آيه " و يطوف عليهم ولدان ...،" مى آيد .
- " قوارير من فضة قدروها تقديرا،"
- كه آن كوزه هاى بلورين نقره اى به اندازه و تناسب اهلش اندازه گيرى شده اند."
مى خواهد بفهماند ظرفهاى غذا و شراب را خود ابرار بر طبق ميل خود اندازه گيرى مى كنند، از غذا و شراب هر مقدارى كه بخواهند استفاده كنند ظرف آن غذا و شراب را هم به اندازه همان مقدار طعام و شراب اندازه گيرى مى كنند، و خلاصه چيزى از غذا و شرابشان در ظرف زياد و كم نمى آيد، آيه شريفه " لهم ما يشاؤن فيها،" و آيه " يفجرونه

***** صفحه 45 *****
      تفجيرا،" نيز اشاره اى به اين معنا دارد.
      احتمال هم دارد منظور خدمتگزاران طوافگر باشد كه در باره آنان فرموده: " يطاف عليهم،" و مراد اين باشد كه خدمتگزاران ظرفهاى غذا و شراب را به آن مقدار غذا و شرابى كه أبرار احتياج دارند اندازه گيرى مى كنند، در نتيجه چيزى از غذا و شرابشان در ظرفها نمى ماند، و كم هم نمى آيد .
- " و يسقون فيها كاسا كان مزاجها زنجبيلا،
- و آنجا شرابى كه طبعش مانند زنجبيل گرم و عطرآگين است به آنها بنوشانند."
       بعضى از مفسرين گفته اند: در عرب مرسوم بوده كه از زنجبيل استفاده عطر و بوى خوش مى كرده اند، و آن را در جام نوشيدنيها مى ريختند، در اين آيه هم به ابرار وعده داده كه زنجبيل بهشتى را كه پاكيزه تر و خوشبوتر است در جام شرابشان مى ريزند.
- " عينا فيها تسمى سلسبيلا،
- در آنجا چشمه اى است كه سلسبيلش نامند و شرابش از خوبى از حد وصف بيرون است."
      سلسبيل به معناى آبى سبك و لذيذ و برنده است.
- " و يطوف عليهم ولدان مخلدون اذا رأيتهم حسبتهم لؤلؤا منثورا،
- و دور آن بهشتيان، پسرانى زيبا كه تا ابد نوجوانند و خوش سيما به خدمت مى گروند كه وقتى در آنها بنگرى از فرط صفا گمان برى كه لؤلؤ پراكنده اند."
      يعني فرزندانى بهشتى پيرامون ابرار طواف مى كنند، كه هميشه طراوت و خرمى جوانى و زيبايى منظر را دارند.
      و منظور از اينكه فرمود: تو گمان مى كنى كه لؤلؤ منثورند، اين است كه آن خدمتگزاران آنقدر صفاى لون دارند، و آنقدر چهره هايشان نورانى است كه نور رويشان به روى يكديگر مى تابد، تو گويى در مجالسى كه ايشان خدمت مى كنند لؤلؤ نثاركرده اند.
- " و اذا رأيت ثم رأيت نعيما و ملكا كبيرا،
- و چون آن جايگاه نيكو را مشاهده كنى عالمى پر نعمت و كشورى بى نهايت بزرگ خواهى ديد."
     بعضى گفته اند: معناى مشاهده كردن اول اين است كه اگر چشم خود را بدانجا يعن

***** صفحه 46 *****
به بهشت بيفكنى، در آنجا نعيمى مى بينى كه با زبان قابل وصف نيست، و ملك كبيرى مى بينى كه با هيچ مقياسى نمى توان تقديرش كرد.
- " عَلِيهُمْ ثِيَاب سندُسٍ خُضرٌ وَ إِستَبرَقٌ  وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِن فِضةٍ وَ سقَاهُمْ رَبهُمْ شرَاباً طهُوراً،
- بر اندام بهشتيان لباسهايى است از حرير نازك سبز رنگ و از ديباى ضخيم، و با دستبندهايى از نقره تزيين شده اند، و پروردگارشان شراب طهور به آنها مى نوشاند."
      " و سقيهم ربهم شرابا طهورا،" خدايشان شرابى به ايشان نوشانيد كه طهور بود، يعنى در پاكى به حد نهايت بود، شرابى بود كه هيچ قذارت و پليدى را باقى نمى گذاشت، و يكى از قذارتهاى درونى آدمى غفلت از خداى سبحان، و بى توجهى به اوست، پس ابرار كه اين شراب طهور را نوشيدند محجوب از پروردگارشان نيستند، و لذا آنان مى توانستند خدا را حمد بگويند، همچنان كه قرآن فرموده:" و اخر دعويهم ان الحمد لله رب العالمين." حمد وصفى است كه جز بندگان خالص خدا صلاحيت آن را ندارند، چون خود خداى تعالى فرموده:     " سبحان الله عما يصفون الا عباد الله المخلصين."
      خداى تعالى در جمله " و سقيهم ربهم،" همه واسطه ها را حذف كرده، و نوشاندن به ايشان را مستقيما به خودش نسبت داده، و اين از همه نعمت هايى كه در بهشت به ايشان داده افضل است، و چه بسا يكى از نعمت هايى باشد كه به حكم آيه" لهم ما يشاؤن فيها و لدينا مزيد،" خواست خود بشر بدان نمى رسد.
      " ان هذا كان لكم جزاء و كان سعيكم مشكورا،" حكايت خطابى است كه از ناحيه خداى تعالى به هنگام پرداخت اجرشان به ايشان مى شود
      و جمله " و كان سعيكم مشكورا،" خود، انشاى شكر در برابر مساعى مرضيه و اعمال مقبوله ايشان است، و خوشا به حالشان كه با چه كلام پاكيزه اى خطاب مى شوند!
      آيه  12 تا 22 سوره  دهر الميزان ج 20 ص 207
رحيق مختوم، و شراب بي غش آميخته با آب چشمه تسنيم!
- " يُسقَوْنَ مِن رَّحِيقٍ مَّخْتُومٍ،
- خِتَمُهُ مِسكٌ  وَ فى ذَلِك فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَفِسون،
- وَ مِزَاجُهُ مِن تَسنِيم،

***** صفحه 47 *****
- عَيْناً يَشرَب بهَا الْمُقَرَّبُونَ،
- از شراب صافى مهرخورده به ايشان مى نوشانند،
- شرابى كه مهر و مومش مشك است و شايسته است كه مردم نسبت به چنين زندگى مسابقه بگذارند.
- شرابى كه ممزوج با چشمه تسنيم است،
- منظور چشمه اى است خاص مقربين كه جز از آن نمى نوشند."
      " يسقون من رحيق مختوم،" كلمه رحيق به معناى شراب صاف و خالص از غش است، و به همين مناسبت آن را به وصف مختوم توصيف كرده، چون همواره چيزى را مهر و موم مى كنند كه نفيس و خالص از غش و خلط باشد، تا چيزى در آن نريزند و دچار ناخالصيش نكنند.
      " ختامه مسك و فى ذلك فليتنافس المتنافسون،" كلمه ختام به معناى وسيله مهر زدن است، مى فرمايد وسيله مهر زدن بر آن رحيق بجاى گل و لاك و امثال آن - كه در دنيا بوسيله آنها مهر و موم مى كنند - مشك است .
      بعضى گفته اند : منظور از ختام، آخرين طعمى است كه از آن شراب در دهان مى ماند، مى فرمايد آخرين طعم آن بوى مشك است.
      " و فى ذلك فليتنافس المتنافسون،" كلمه تنافس به معناى زورآزمايى افراد در ربودن چيزى از دست يكديگر است، ولى در مورد آيه و مقامى كه دارد به معناى مسابقه است. " و مزاجه من تسنيم- شرابى كه ممزوج با چشمه تسنيم است،" كلمه مزاج به معناى وسيله مخلوط كردن است، و كلمه تسنيم به معناى چشمه اى است در بهشت، كه خداى تعالى نامش را تسنيم نهاده است.
      " عينا يشرب بها المقربون- چشمه اى است خاص مقربين كه جز از آن نمى نوشند."  
     مفاد آيه اين است كه مقربين صرفا تسنيم را مى نوشند، همچنان كه مفاد جمله "و مزاجه من تسنيم،" اين است كه: آنچه در قدح ابرار از رحيق مختوم هست با تسنيم مخلوط مى شود .
      و اين معنا به دو نكته دلالت مى كند:
      اول اينكه تسنيم از رحيق مختوم گرانقدرتر است، چون رحيق مختوم با آميخته شدن با تسنيم لذت بخش تر مى شود.
      دوم اينكه مقربين در درجه بالاترى از ابرار قرار دارند.
          آيه  25 تا 28 سوره  مطففين الميزان ج 20 ص 394

***** صفحه 48 *****
بساط عالي، در كنار چشمه هاي جاري
- " فى جَنَّةٍ عَالِيَةٍ،  لا تَسمَعُ فِيهَا لَغِيَةً،  
- فِيهَا عَينٌ جَارِيَةٌ، فِيهَا سرُرٌ مَّرْفُوعَةٌ ،
- وَ أَكْوَابٌ مَّوْضوعَةٌ، وَ نمَارِقُ مَصفُوفَة، وَ زَرَابىُّ مَبْثُوثَةٌ،
- آنان در باغى بلند هستند، كه در آن هيچ سخن بيهوده نمى شنوند،
- در آن چشمه اى روان است،  در آن تختهايى بلند مرتبه است،
- و قدحهايى كه در كنار اين چشمه ها نهاده،
- و بالش ها و پشتيهاى رديف شده،
- و فرشهايى گسترده. "
      مراد از عالى بودن بهشت ارتفاع درجات و شرافت و جلالت قدر و گوارايى عيش آن است، چون در بهشت حياتى هست كه دنبالش مماتى نيست، و لذتى است كه آميخته با الم و درد نيست، و سرورى هست كه مشوب با هيچ غم و اندوهى نيست، و اهل بهشت نه تنها هر چه دوست بدارند در دسترسشان هست، بلكه لذايذى هست كه مافوق خواست آنان است.
      " لا تسمع فيها لاغية، " يعنى وجوه نامبرده و يا به عبارتى اهل بهشت، در بهشت حتى يك كلمه لاغيه - بيهوده و بى فايده - نمى شنوند.
      " فيها عين جارية، " مراد از كلمه عين جنس چشمه است، نه اينكه بخواهد بفرمايد در بهشت تنها يك چشمه هست، چون در جاى ديگر صريحا فرموده در بهشت چشمه هايى هست، مانند چشمه سلسبيل و چشمه شراب و چشمه طهور و غير آن .
      " فيها سرر مرفوعة، " سرر جمع سرير- تخت- است، و منظور از مرفوع بودن تخت، مرفوع بودن مقام و منزلت كسى است كه بر آن تكيه مى زند.
" و اكواب موضوعة،" قدحهايى كه در كنار اين چشمه ها نهاده.
      " و نمارق مصفوفة،" نمارق به معناى بالش و پشتى است، كه بدان تكيه مى دهند و مصفوفه بودن نمارق به اين معنا است كه اين پشتى ها را در مجلس پشت سر هم بگذارند، همانطور كه در مجالس فاخر دنيا چنين مى كنند.
      " و زرابى مبثوثة، " زرابى به معناى بساط فاخر است، و منظور از مبثوثه آن مبسوطه بودن و گسترده شدن آن است، تا رويش بنشينند.
              آيه  8 تا 16  سوره غاشيه الميزان ج 20 ص 458
لباسهاي حرير و دستبندهاي طلا و مرواريد
" إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ جَنَّتٍ تجْرِى مِن تحْتِهَا الأَنْهَر

***** صفحه 49 *****
- يحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَساوِرَ مِن ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً  وَ لِبَاسهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ، وَ هُدُوا إِلى الطيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صرَطِ الحَمِيدِ،
- خدا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند به بهشتهايى مى برد كه در آن جويها روان است، در آنجا دستبندها از طلا و مرواريد زيور كنند و لباسشان در آنجا ديبا خواهد بود، آنان به گفتار نيك هدايت شده اند و به راه ستوده رهنمايى گشته اند."
     آن ها را به بهشتهايى مى برد كه در آن جويها روان است، در آنجا دستبندها از طلا و مرواريد زيور كنند، و لباسشان در آنجا ديبا خواهد بود.
          آيه 17 سوره حج     الميزان ج : 14  ص :  505
لباس حرير و دستبندهاي طلا و مرواريد در جنات عدن
- " جَنَّت عَدْنٍ يَدْخُلُونهَا يحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَساوِرَمِن ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤاً وَلِبَاسهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ،
- بهشت هاى جاويد كه وارد آن شوند و در آنجا با دستبندهايى از طلا و مرواريد زيور كنند و لباسشان در آنجا حرير است...."
     يحَلَّوْنَ به معناى خودآرايى است و أَساوِرَ به معناي النگو است. و منظور از شرح و بيان جنات عدن اشاره به فضل كبير در آيه قبل است. گويا شخصى پرسيده: اين فضل كبير چيست؟ در پاسخ فرموده: بهشتهايى است جاويد كه وارد آن شوند و در آنجا با دستبندهايى از طلا و مرواريد زيور كنند و لباسشان در آنجا حرير است!   
                    آيه 35 سوره فاطر     الميزان ج : 17  ص :  66
سايه درختان بهشت، و ميوه هاي بهشتي
- " إِنَّ الْمُتَّقِينَ فى ظِلَلٍ وَ عُيُون، وَ فَوَكِهَ مِمَّا يَشتهُونَ،
-  كلُوا وَ اشرَبُوا هَنِيئَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ،
- آن روز سخت، بندگان با تقوا در سايه درختان بهشت و كنار نهرهاى جارى متنعمند،
- و از هر نوع ميوه كه مايل باشند فراهم است،

***** صفحه 50 *****
- به آنها خطاب شود كه از هر طعام و شراب بخواهيد بخوريد و بياشاميد كه شما را گوارا باد پاداش اعمال نيكى كه در دنيا بجا آورديد."
      مراد از كلمه ظلال سايه هاى بهشت، و مراد از كلمه عيون چشمه هاى آن است، كه اهل بهشت از آن سايه ها استفاده نموده، و از آن چشمه ها مى نوشند.
      " كلوا و اشربوا هنيئا بما كنتم تعملون،"  مفاد اين آيه اذن و اباحه است، تو گويى خوردن و نوشيدن كنايه است از مطلق تنعم به نعمتهاى بهشتى و تصرف در آن، هر چند كه از مقوله خوردن و نوشيدن نباشد.
     آيه  41 تا 44 سوره  مرسلات الميزان ج 20 ص 250
قسمتهائي از بهشت  ( در  مشاهدات رسول الله در شب معراج )
- " بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. سبْحَنَ الَّذِى أَسرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسجِدِ الْحَرَامِ إِلى الْمَسجِدِ الأَقْصا الَّذِى بَرَكْنَا حَوْلَهُ لِنرِيَهُ مِنْ ءَايَتِنَا  إِنَّهُ هُوَ السمِيعُ الْبَصِيرُ،
-  به نام خداوند بخشاينده مهربان - پاك و منزه است خدائى كه در مبارك شبى بنده خود (محمد صلى الله عليه وآله وسلّم) را از مسجد حرام به مسجد اقصائى كه پيرامونش را مبارك ساخت، سير داد تا آيات خود را به او بنماياند كه همانا خداوند شنوا و بيناست."
1-  نهر كوثر و نهر رحمت
      ... از آنجا بيرون رفتم دو نهر را در اختيار خود ديدم يكى از آنها به نام كوثر ديگرى به نام رحمت از نهر كوثر آب خوردم و در نهر رحمت شستشو نمودم آنگاه هر دو برايم رام شدند تا آنكه وارد بهشت گشتم كه ناگهان در دو طرف آن خانه هاى خودم و اهل بيتم را مشاهده كردم و ديدم كه خاكش مانند مشك معطر بود، دخترى را ديدم كه در نهرهاى بهشت غوطه ور بود، پرسيدم دختر! تو از كيستى؟ گفت از آن زيد بن حارثه مى باشم.  صبح اين مژده را به زيد دادم.
2-   ميوه ها و مرغان بهشتي
      نگاهم به مرغان بهشت افتاد كه مانند شتران بختى (عجمى) بودند.
      انار بهشت را ديدم كه مانند دلوهاى بزرگ بود.

/ 16