ثروتمندان نيكوكار
چقدرشايسته است آنچه ثروتمندان نيكوكار انجام داده اند،
خدا بهترين پاداش نيكوكاران را به آنها عنايت فرمايد.
زن
نيكوكارى
(كتابخانه قرآن حكيم) در كربلاى مقدّس را وقف كرد،
مردى
(مدرسه رضويّه) را وقف نموده، ثروتمندى
(مدرسه جعفريّه)، در (كويت) را ساخت و وقف كرد.
ثروتمند
ديگرى
(دانشگاه دينى نجف اشرف) را ساخت و وقف نمود، ثروتمندى
چهارصد ميليون تومان در راه امام رضا
(ع) وقف كرد، ثروتمند ديگرى
(حسينيّه اصفهانيها) را در كربلا ساخت.
مرحوم
(حاج مجيد نانوا) كه يكى از نانواهاى كربلا است،
براى من تعريف مى كرد: استاد من كه مرد نانوائى
بود و خدا توفيق ساختن
(مدرسه ابن فهد) رضوان الله عليه را در كربلا،
نيم قرن پيش به او داد. هنگام مرگ خود تمام دفترهاى
حساب خود را درخواست نمود و تمام اوراق طلبكارى
خود را از مردم سوزانيد، به او گفتند: چرا چنين
مى كنى؟ گفت: براى اينكه بعد از من طلبكاران، طلبكارى
نكنند، خداى مهربان مال و زندگى و همه چيز به من
عنايت كرد. چرا بعد از من. بدهكاران من گرفتار و
مديون باشند؟!
يكى
ديگر از تجّار بغداد پيش از مرگ. تمام سفته ها
و يادداشتهائى كه از مردم داشت سوزانيد، در صورتى
كه قيمت آنها يك ميليون تومان بود، من دهها نفر
از اين گونه مردان ارزشمند را مى شناسم اگر تعجّب
كرده ايد، و برنامه آنان را پسنديده ايد تا ثروت
دنيا را در دست داريد از آنها پيروى كنيد. و تا دست
شما در حركت است و مال به كف داريد، به فكر جهان
ديگر باشيد.
بانك فرهاد ميرزا
گروهى
از اميرزادگان و قدرتمندان دورهم نشسته بودند،
و در برابر هم اظهار قدرت و فخر مى كردند، يكى
مى گفت: من در بانك (سوئيس) فلان مبلغ پول دارم
ديگرى مى گفت: ذخيره من در بانك (انگلستان) فلان
مقدار است، سوّمى مى گفت: من در بانك (بلژيك) سرمايه ام
چنين است و همينطور...
در
آن ميان، امير (فرهاد ميرزا) ساكت بود و چيزى نمى گفت،
به او گفتند: چرا تو ساكتى و از ذخيره خود چيزى نمى گويى؟
فرهاد
ميرزا گفت: من هم در دو بانك دو ذخيره پس انداز
كرده ام، يكى كتاب
(قمقام) در بانك امام حسين
(ع)، و دوّم
(صحن كاظمين) در بانك حضرت موسى بن جعفر
(ع)، آنگاه همه ساكت شدند، امّا امروز از اين گونه
اميران سراغ نداريم، و خلاصه: نه از آنها و نه از
اين گونه ذخيره كردنها خبرى هست، امّا (قمقام)
و صحن، يادگار
(فرهاد ميرزا)، هنوز باقى است.
آيا
داستان
(قمقام)، و (صحن كاظمين
(ع) ) براى ثروتمندان ما، وسيله عبرت نمى شود، كه
براى كار خيرى اقدام كنند؟ و مؤسّسات خيرى و دينى
بسازند و كتابهاى علمى را چاپ و پخش نمايند؟
اگر
از اين گونه سرگذشتها، يكى از شهرهاى اسلامى درس
بگيرند، و فرض كنيم در آن يك شهر ده هزار تاجر و
ثروتمند وجود داشته باشد، و باز فرض كنيم در آن
شهر هر ده نفرى يك مؤسّسه تشكيل دهند، چقدر اسلام
رشد مى كند و چقدر شهرهاى اسلامى پيشرفت مى نمايد؟
شما
گمان مى كنيد اگر مسلمانان قسمتى از ثروت خود
را صرف مؤسّسات دينى كنند زيان مى كنند؟ هرگز
بلكه صد درصد به نفع ترقّى و تعالى آنها است.
البتّه
فرض ما در حدّاقل بود، ولى چنانچه فرض كنيم ثروتمندان
به نسبت ثروت خود مؤسّسه بسازند و خدمات دينى انجام
دهند، پيشرفت سريع و قابل ملاحظه اى خواهند نمود
و به روزگار درخشانى خواهد رسيد، چون هريك از ثروتمندان
ما، در شهرهاى اسلامى، بيش از پنج ميليون ثروت
دارند، و اگر فرض كنيم، نصف اين مبلغ، به عنوان
(خمس و كمك مالى) پرداخت شود، و مخارج ساختن و تأمين
هر مؤسّسه اى بين پنج هزار و ده هزار تومان باشد،
شماره مؤسّسه هائى كه با اين پول ساخته مى شود،
به سه هزار مى رسد!
آرزوى
برباد رفته!
پس
از اينكه سرگذشتهاى درخشانى را خوانديد. اين سرگذشت
تلخ را هم بخوانيد:
زنى
به بيمارى فلج شديد گرفتار بود و آخرين لحظات زندگى
خود را مى گذرانيد، من كسى را پيش او فرستادم و
سفارش كردم به او بگويند: آيا بهتر نيست براى خود
يادگارى بگذارد؟ به اين معنى كه مالى وقف كند يا
وصيّت نمايد از طرف او بخششى كنند؟ امّا خانم ثروتمند،
در جواب قاصد من گفته بود: مردم گمان مى كنند،
من به همين زودى مى ميرم! نگاه كن الحمد لله كسالت
من فقط بيمارى خفيفى است، به يارى خدا به زودى شفا
مى يابم مگر نمى بينى هنوز مى توانم انگشت سبّابه
و انگشت وسط خود را حركت بدهم؟!
قاصد
وقتى آمد، گفت: فقط انگشتانش كمى حركت مى كرد.
آرى،
خانم ثروتمند آن هفته را به آخر نرسانيد و در حالى
كه هشتاد سال از عمرش مى گذشت زندگى را بدرود گفت!
حديث
شريف درست مى گويد:
(انسان پير و فرتوت مى شود، امّا دو صفت حرص و آرزوى
طولانى در او جوان مى گردد!).
(يشيب
ابن آدم و تشب فيه خصلتان: الحرص و طول الأمل)(1)
اميرالمؤمنين
(ع) در حالى كه مردى دنبال جنازه اى مى خنديد،
فرمود: كأنّ الموت على غيرنا كتب(2) مثل اينكه مرگ
براى غير ما نوشته شده است!
در
حديث ديگر آمده:
(زيركترين افراد كسى است كه پيوسته به ياد ويران
كننده لذّتها، يعنى مرگ باشد)
.
چك سى هزار تومان كاشانى
يكى
از تجّار مى گفت: من با گروهى به خانه نيكوكار
آبرومند، حاج محمّد حسين كاشانى رحمة الله عليه
رفتيم، براى اينكه به ساختمان
(حسينيه تهرانيها) در كربلا كمكى كند، وقتى مطلب
را با او در ميان گذاشتيم موافقت كرد و گفت: چه قدر
كمك مى خواهيد؟
گفتيم:
خودتان بهتر مى دانيد، گفت: شما بايد معيّن كنيد
آنوقت پس از گفتگوى فراوان همانطور كه رسم معمول
ما بود
(سى هزار تومان) در نظر گرفتيم ولى جرأت نكرديم
اين مبلغ را به او بگوئيم، آنرا روى كاغذى نوشتيم
و جلو او گذاشتيم.
كاشانى
گفت: چقدر معيّن كرديد؟ گفتيم: روى كاغذ نوشته ايم
خودتان بخوانيد، گفت: من بدون عينك قدرت خواندن
ندارم، گفتيم: عينك بزن و بخوان، گفت: من براى كار
امام حسين
(ع) عينك نمى زنم!
خلاصه:
مبلغ را به او گفتيم: گفت: كمكى كه شما مى خواستيد،
فقط سى هزار تومان بود؟ بعد يك (چك) سى هزار تومانى
نوشت و به ما داد.
كاشانى
از دنيا رفت خواه اين مبلغ را كمك كرده بود يا نه،
هرچيزى هم در زندگى نابود مى شود، خواه اين مبلغ
را آنان از او گرفته بودند يا نه، بالأخره حسينيّه
ساخته و تمام شد آيا امروز فايده آن را غير از خودش
چه كسى مى برد؟
فاصله
ما با اروپائيها
امام
صادق (ع) سخنى دارد كه مضمون آن چنين است: كار خير
و نيكو فراوان است امّا سعى كنيد شما هم اهل خير
و نيكى باشيد آرى بر هركسى لازم است خودش وسيله
و پيشقدم كار خير باشد نه اينكه به انتظار بنشيند
تا نيكوكاران ديگر به سراغ او بيايند، زيرا پاداش
راهنماى به كار خير، مانند پاداش نيكوكار و انجام
دهنده كار خير است!
مسلمانان
امروز هم، احتياج شديد دارند به اينكه ميان آنها
دهها هزار، راهنماى خير وجود داشته باشد، تا آنها
به زندگى درخشان خود راه پيدا كنند.
مثال
معروفى است مى گويند: آمريكائيها يك قرن از اروپائيها
جلوترند و اروپائيها يك قرن از روسها جلوترند و
روسها يك قرن از شهرهاى صنعتى مثل (ژاپن) پيشرفته ترند،
و (ژاپن) هم يك قرن از مسلمانان جلوتر مى باشد!
البتّه
من اين مثال را قبول ندارم، امّا اين را مى دانم
كه گروهى از ملّتها، به كره ماه رفتند، ولى برخى
از ملّتهاى اسلامى هنوز از ساختن يك سوزن هم ناتوانند!
بنا بر اين، فاصله خيلى زياد است!
اگر
ثروتمندان ما راه سخاوت را پيش گيرند و قدرتمندان
نيز كوشش نمايند و به جامعه خدمت كنند، اميد مى رود
كه قسمتى از عقب ماندگيهاى خود را جبران كنيم!
يازده عروسى تاريخى
يكى
از ثروتمندان تصميم گرفت، پسرش را داماد كند، پسر
را خواست و به او گفت: ازدواج تو چقدر مخارج لازم
دارد؟ پسر حسابى كرد و گفت: حدود ده هزارتومان!
ثروتمند گفت: بسيار خوب راضى هستى كارى كنيم كه
موجب رضايت خدا و رسول خدا هم باشد؟ به اينكه قسمتى
از اين مبلغ را ميان ده نفر جوان عزب تقسيم كنيم
تا آنها هم ازدواج نمايند و با قسمتى از آن مبلغ
هم كسب مناسبى براى آنها فراهم نمائيم؟ و ازدواج
تو نيز مثل ازدواج يكى از آنها انجام شود؟ باوجود
اينكه براى تو الحمد لله تمام احتياجات مثل خانه
و اثاث زندگى فراهم است، و به غير از مهر چيز ديگرى
احتياج ندارى؟ پسر صالح با نظر پدر موافقت نمود
و بعد جستجو كردند و يازده جوان عزب تهيدست را يافتند،
ثروتمند هزار تومان مخصوص ازدواج پسر خود قرار
داد. و براى ازدواج هر جوانى نيز هزار تومان خرج
نمود، و با مبلغ كمى هم براى آنها كسب مناسبى فراهم
كرد!
بله،
در شب عروسى پسر تاجر در ده خانه ديگر كه آنها را
نيز تاجر اجاره كرده بود، براى ده جوان ديگر نيز
مجلس عروسى برپا بود، و تاجر و گروهى از دوستانش
كه با همكارى جوانان و پدران آنها در تعيين عروسها
و فراهم نمودن خانه هاى مناسب و اثاث لازم منزل،
و نيز تهيّه مغازه و محل كسب مناسب شركت كرده بودند،
حضور داشتند.
اين
كار چقدر شايسته و قابل ستايش است؟ شما فكر مى كنيد،
آيا اين تاجر و پسرش به خاطر اين مخارج، زيان بردند
يا عزّت و آبروى دنيا و پاداش و ثواب آخرت را به
دست آوردند؟ آيا شما اكنون اين گونه ثروتمندانى
را سراغ داريد؟ كه به چنين كارهاى انسانى و شرافتمندانه
اقدام كنند؟ اگر اين تاجر، تمام ثروت خود را صرف
ازدواج پسر خود مى كرد و در مورد (مهر) و اثاث منزل
و سفره پهن كردن ولخرجى و اسراف مى كرد، آيا اموالش
باقى مى ماند يا به مرور زمان بدون اينكه پاداش
و ثوابى عايدش گردد از بين مى رفت؟!
آرى،
ثروتمندان ما بايد در راه خدمت به اجتماع و پاداش
آخرت رغبت كنند، و پيش از اينكه از مال تهيدست شوند
از ثروت خود به ديگران نفعى برسانند، و يقيناً
بدانند: دنيا به سرعت مى گذرد و براى انسان غير
از افسوس و حسرت، چيزى باقى نمى ماند.
اميرالمؤمنين
(ع) مى فرمايد:
(دلهاى خود را از دنيا خارج كنيد، پيش از آنكه بدنهاى
شما را از آن بيرون ببرند، شما در دنيا در معرض
آزمايش بوده و براى غير آن آفريده شده ايد، هرگاه
كسى بميرد مردم مى گويند: ارث چه باقى گذاشت؟ ولى
فرشتگان مى گويند: براى خود چه پيش فرستاد؟
خدا،
پدرتان را بيامرزد، قسمتى از ثروت خود را پيش بفرستيد
كه نفع شما در آن است و همه را باقى مگذاريد، كه
به زيان شما است!)(3).
1
ـ المواعظ العدديّه، صفحه:
36 .
2
ـ نهج البلاغه، حكمت:
118.
3
ـ نهج البلاغه، خطبه198 فقدّموا بعضا يكن لكم،
ولا تحلفوا كلا، فيكون عليكم.