يك داستان آموزنده - اخلاق و آداب در حج و زیارت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق و آداب در حج و زیارت - نسخه متنی

محمدتقی رهبر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يك داستان آموزنده

«شخصى بنام عبدالجبار مستوفى حج مى رفت. او هزار دينار زر همراه داشت، روزى از كوچهاى در كوفه مى گذشت به طور اتفاق به خرابهاى رسيد، زنى را ديد كه در آنجا چيزى را جستجو مى كرد و بدنبال متاعى بود، ناگاه در گوشهاى مرغ مردهاى ديد و آن را زير چادر گرفت و از آن خرابه دور شد. عبدالجبار با خود گفت: اين زن احتياج دارد و فقير است، بايد ببينم وضع او چگونه است. بدنبال او رفت تا اينكه زن داخل خانهاى شد. كودكانش پيش او جمع شدند و گفتند: اى مادر! براى ما چه آوردهاى كه از گرسنگى هلاك شديم؟ زن گفت: مرغى آوردهام تا براى شما بريان كنم! عبدالجبار چون اين را شنيد گريست و از همسايگان آن زن احوالش را پرسيد. گفتند زن عبدالله بن زيد علوى است.

شوهرش را حَجّاج كشته وكودكانش را يتيم كرده است. مروت خاندان رسالت، وى ر نمى گذارد كه از كسى چيزى طلب كند. عبدالجبار با خود گفت: اگر حج خواهى كرد، حجّ تو اين است. آن هزار دينار را از ميان باز كرد و به آن خانه رفت و كيسه زر را به آن زن داد و برگشت و خودش در آن سال در كوفه ماند و به سقايى مشغول شد. چون حاجيان مراجعت كردند و به كوفه نزديك شدند مردمان به استقبال آنها رفتند، عبدالجبار نيز رفت. چون نزديك قافله رسيد، شتر سوارى، جلو آمد و بر وى سلام كرد
و گفت: اى عبدالجبار! از آن روز كه در عرفات ده هزار دينار به من سپردى تو ر مى جويم، زر خود را بستان، و ده هزار دينار به وى داد و ناپديد شد. آوازى برآمد كه اى عبدالجبار! هزار دينار در راه مابذل كردى ده هزار دينار فرستاديم و فرشتهاى را به صورت تو خلق كرديم تا از برايت هر ساله حجگزارد تا زنده باشى كه براى بندگانم معلوم شود كه رنج هيچ نيكوكارى به درگاه ما ضايع نيست»
غرض از نگارش اين سطور پايين آوردن منزلت حج نيست. چه، در روايت آمده است كه اگر كسى هم وزن كوه ابوقبيس طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق كند جاى حج را نخواهد گرفت، همچنين در تكرار حج سفارشات مؤكّدى است و خانه خدا نبايد خالى بماند و شعار بلند آوازه حج بايد جاودانه باشد، هدف يادآورى اين نكته مهم است كه يك بعدى نبايد نگريست و راه افراط و تفريط نبايد پيمود كه حج جايى دارد و خدمت به بندگان نيازمند خدا جايى و هر يك نبايد ديگرى را نفى كند و از هيچكدام نبايد غفلت ورزيد.

دعا و نيابت براى ديگران

در همين راستا و پيوند عاطفى با ديگر مسلمانان، بر زائر است همانگونه كه در روايت تأكيد شده، دعاهاى خود را تعميم دهد و مؤمنان را دعا كند و در اعمال مستحبى چون طواف، عمره مفرده و حج مستحبى ، براى ديگران نيابت كند. چه اين كار نه تنها از ثواب عمل وى نمى كاهد بلكه سبب آن مى شود كه عملش مقبول و دعايش مستجاب گردد.

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «اگر هزار نفر را در حج خود شريك سازى براى هر يك از آنها يك حج خواهد بود، بدون آنكه از حج تو چيزى كسر شود»; «لواشركت ألفاً في حجّتك لكان لكلّ واحد حجةً مِنْ غَيْر أنْ تنقص حجتك شيئاً»
علىبن ابراهيم از پدرش (ابراهيم بن هاشم) نقل مى كند كه عبدالله جندب را در موقف (عرفات) ديدم، حالتى بهتر از حالت او نديده بودم. دستها به آسمان برداشته يكسره اشك بر چهرهاش جارى بود و بر زمين مى ريخت. همينكه مردم متفرق شدند گفتم: اى ابامحمد! موقفى بهتر از موقف تو هرگز نديده بودم.

در پاسخ گفت: به خدا جز براى برادرانم دعا نكردم; زيرا حضرت موسى بن جعفر(عليه السلام)مرا خبر داد كه اگر كسى پشت سر برادرش دعا كند وى را از جانب عرش ندا دهند كه:

«صد هزار برابر آنچه خواستى براى تو باد»; (ولك مأة ألف ضعف مثله)
و من دوست نداشتم كه صد هزار تضمين شده را رها كنم و به دعا براى خود بپردازم كه نمى دانم آيا به اجابت مى رسد يا نه؟! آرى در دعا نيز مردم مقدماند.

بنابراين حجگزار بايد از حصار فرديت خارج شود و به درياى انسانها بپيوندد تا خود نيز در اين دريا از فيض ربوبى برخوردار گردد.

وداع با حرمين

براى زائر خانه خدا، از آن هنگام كه آهنگ بازگشت به وطن دارد تا رسيدن به خانه، آدبى است; از جمله:

توديع با حرمين

مستحب است كه زائر براى آخرين بار طواف وداع كند و از خانه خدا بيرون آيد و نيز با زيارت وداع حرم نبوى و جنة البقيع را ترك گويد و همانگونه كه در ادعيه و زيارات آمده، از خداوند بخواهد كه آن را آخرين زيارت او قرار ندهد; چرا كه تعلّق قلب به خدا و رسول و ائمه هدى(عليهم السلام) و اماكن مقدسه و مشاهد مشرفه از لوازم ايمان و محبت است (مَنْ أحبّ شيئاً اَحَبّ آثاره) و هم عامل هدايت و تربيت، و اين تعلّق و وابستگى بايد جاودانه باشد.

وداع با كعبه معظمه

معاوية بن عمار از امام صادق(عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: هرگاه خواستى از مكه خارج شوى، با خانه خدا وداع كن و هفت شوط طواف بنما و اگر توانستى حجرالأسود و ركن يمانى را در هر شوط استلام كن و اگر نتوانى از حجر آغاز و بدانجا ختم مى كنى و اگر نتوانستى طواف كنى رخصت دارى. آنگاه به مستجار برو و همان كار كن كه روز ورود نمودى. سپس از خداوند براى خود طلب خير كن و پس از استلام حجر شكم را بر خانه كعبه بچسبان و حمد و ثناى الهى بگو و بر محمد(صلى الله عليه وآله)و خاندانش درود فرست و بگو: «...أللّهمّ لاتَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ بَيْتِك»; «خدايا! اين را آخرين ديدار من با خانهات قرار نده.»
بعد از آن، به زمزم برو و آب بنوش و بيرون بيا و بگو:

«آئبون تائبون عابدون، لربّنا حامدون الى ربّنا راغبون راجعون»
«بازگشت كنندگانيم و توجه كنندگان و پرستندگان و ستايشگران اوييم به خداوندگارمان راغبيم و به سوى او رجوع كنندگانيم.»
معاويةبن عمار مى گويد: امام صادق(عليه السلام)بدينگونه با كعبه وداع كرد و چون خواست از مسجدالحرام خارج شود، درِ مسجد خود را بر زمين افكند و سجده طولانى نمود و آنگاه برخاست و خارج شد.

و نيز از سخنان آن حضرت است كه چون وداع خانه كنى، دست خود را بر در بگذار و بگو:

«المِسْكِينُ بِبابِكَ فَتَصدّق عليه بِالجَنّة»
«بيچارهاى بر درگاه تو است، او را با بهشت صدقه بده.»
و نيز توصيه شده كه زائر هنگام وداع قصد بازگشت كند و اين را از خداوند بخواهد. از سخن امام صادق(عليه السلام)است كه: «هر كس از مكه بازگردد، در حالى كه قصد حج سال آينده را داشته باشد عمرش افزون شود.»
(مَنْ رَجَعَ مِنْ مَكّة وَ هُوَ يَنْوي الْحَجّ مِنْ قابِل، زِيدَ في عُمْرِهِ)(212).

همچنين در روايات نكوهش شده است از اينكه كسى حج كند و قصد بازگشت مجدد نداشته باشد. محمد بن بى حمزه از قول امام معصوم آورده است كه: «هرگاه كسى از مكه خارج شود و قصد مراجعت نداشته باشد، اجلش فرا رسد و عذابش نزديك گردد.»
امام صادق(عليه السلام)مىفرمايد: «يزيد بن معاويه (لعنة الله عليهما) حج كرد و در بازگشت شعرى گفت بدين مضمون:

هنگامى كه به كوه ثافل (بين مكه و شام) رسيديم، از آن پس هرگز براى حج و عمره تا زندهايم رجوع نخواهيم كرد.

اذا جعلنا ثافلا يميناً فلا نعود بعده سنينا

للحج و العمرة ما بقينا

به دنبال اين سخن، خداوند عمرش را كوتاه كرد و مرگش را قبل از موعد رسانيد. (فنقص الله مِنْ عُمْرِهِ وَ أماته قَبْلَ اَجَلِهِ)
اينگونه سخنان از يزيد و خاندانش غير منتظره نيست. چه آنان منافقانى بودند كفر پيشه كه حج برايشان مفهوم نداشت. او به مجلس شراب و غنا و قمار و لهو و ميمون بازى و ولگردى وابستگى بيشترى داشت تا چيز ديگر و روح خبيث او با اسلام و حج بيگانه بود.

سوغات سفر

ازآدابومستحبات سفر،آوردنهديه براىنزديكاناست.امام صادق(عليه السلام)مىفرمايد: «اِذا سافَرَ أحْدَكُمْ فَلْيأتِ أهْلَه بِما تَيَسّر وَلَوْ بِحَجر...»
اين حديث تأكيد بر اين است كه مسافر دست خالى نيايد و چيزى به عنوان سوغات، هر چند كمبها، بياورد آنگاه حضرت داستان حضرت ابراهيم را نقل كرد كه هر گاه به ديدار اقوامش مى رفت و در بازگشت چيزى نداشت به خانه بياورد، براى آرامش روح ساره همسرش مقدارى ريگ در خورجين مركبش مى ريخت و بدين حال داخل مى شد و آن را در كنارى مى نهاد و به نماز مى ايستاد. چون ساره مى آمد و خورجين را باز مى كرد، مى ديد داخل آن پر از آرد است! آن را خمير مى كرد و نان مى پخت و ابراهيم را صد مى زد كه بيايد و تناول كند.

ابراهيم(عليه السلام)به ساره مى گفت: اين نان از كجاست؟ ساره پاسخ مى داد از آن آردى كه در خورجين آورده بودى. آنگاه ابراهيم سر به آسمان برداشته، و مى گفت: «بار خدايا! گواهى مى دهم كه تويى خليل و دوست بنده خود» (أشْهَدُ أنّكَ الخَلِيل)(216).

هديه حج

علاوه بر آنچه در باب سوغات سفر ديديم، در خصوص هديهحج توصيههاىويژهاىاست. در روايت آمده است كه: «هديه حج از هزينههاى حج است»، (هدية الحجّ مِنْ نفقة الحجّ)(217)، (هدية الحج من الحج)
يعنى آنچه زائر به عنوان هداياى حج مى آورد جزو هزينههاى حج محسوب مى شود. بنابراين پاداش معنوى دارد.

مناسب است هداياى حج و زيارت چيزى باشد كه مناظر و مشاهد متبركه را ياد آورد و هنگام عبادت و ذكر نيز به كار آيد و خاطره حج و زيارت را تجديد كند.

و نيز در هداياى حج، فقرا، يتيمان و مستمندان را نبايد فراموش كرد كه ثواب افزونترى خواهد داشت.

گفتنى است كه حج يك سفر معنوى است و بهترين سوغات اين سفر، طهارت روح براى خود و دعا و زيارتِ نيابت براى مسلمين است، اما پسنديده و بلكه مستحب است كه زائر براى خانواده و يا دوستان نزديك خود هديه بياورد.

بايد گفت كه سوغات سفر آوردن بايد به شيوه معقول و بقدر ممكن باشد و نبايد به شكلى باشد كه زائر از بركات معنوى حج محروم و يا كمبهره شود و اوقات گرانبها را به جاى عبادت و زيارت صرف خريد سوغات كند.

آداب زمزم

زمزم، نماد جوشش چشمه اميد و آب حيات در كوير انقطاع و حريم پارسايى و از خود گذشتگى است.

در روايت به نوشيدن آب زمزم و نيز هديه دادنِ آن، سفارش شده است; از جمله در كتاب «محجّة البيضاء» روايت كرده كه هر كس آب زمزم بنوشد، از بيمارى شفا يابد. (وَ رُوِىَ من روى ماء زمزم احدث له به شفاء و صرف عنه داء)(219).

در ادعيه نيز آمده است كه چون آب زمزم نوشيدى، علم نافع و سلامت و عافيت از خداوند طلب كن. در خصوص هديه دادن آب زمزم نيز روايتى است كه پيامبر اكرم آنگاه كه در مدينه بود، مى خواست كه آب زمزم برايش هديه آورند; «وَ كان رسول الله(صلى الله عليه وآله)يَسْتَهدي ماء زمزم و هو بالمدينة»
حاجى! از مهمانى خدا چه آوردى؟
در روايت است كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)با دو حوله يمانى محرم شدند و همان را كفن خود قرار دادند(221) شايد اين عمل رسول خدا رمزى باشد از اين كه زائر خانه خدا بايد براى آخرت خود كارى كند و چيزى بياورد. البته نه فقط لباس آخرت و حوله يمانى، كه تهيه كردن آن سهل است، بلكه لباس تقوا و عمل صالح كه ذخيره حقيقى آخرت است; «اِنّ خير الزّاد التقوى» حج و عمره بازارند اما نه بازار دنيا، بلكه بازار آخرت. در اين بازار بايد در انديشه سفر آخرت بود، چنانكه امام باقر(عليه السلام)مىفرمايد:

«الحَجّ و العمرة سوقان من اسواق الآخرة اللازم لهما من اضياف الله عزّوجلّ ان ابقاه ابقاه و لاذنب له و ان اماته أدخَلَه الجنّة»
«حج و عمره دو بازارند از بازارهاى آخرت، كسى كه ملازم آن دو باشد، در زمره ميهمانان خداوند است، اگر او را زنده بدارد گناهش بخشد و اگر بميراند به بهشت جاى دهد.»
بنابراين، آنچه حاجى به عنوان سوغات و هديه براى ديگران مى آورد. سوغات واقعى نيست او براى خود بايد چيزى ارزشمند و ماندگار بياورد و آن آمرزش گناه و تحصيل بهشت است و اين را به ارزانى نمى دهند و براى هر كس فراهم نمى شود. در اين بازار معنوى بايد چنين كالايى را خريدارى كرد و بهاى آن نيت خالص، عمل صالح، قلب سليم و تحوّل روحى و مال حلال است. اثر چنين تحوّلى را بايد ديگران در سيماى ظاهرى و سيرت و سيره عملى زائر ببينند. زائر در فكر اين نباشد
كه پس از اعمال با صورت و لباس آراسته جلو دوربين استقبال كنندگان ظاهر گردد و آنچه كمتر در سيمايش ديده مى شود همان معنويت حج و رنگ و بوى مدينه و گرد عرفات و مشعر و منا باشد! چنين زائرى در صحنه زندگى و معاشرت با مردم نيز نشانهاى از حج نخواهد داشت و تنها نامش را سنگين كرده و غرورش را افزون تر! بايد به خدا پناه برد، ان شاءالله كه زائران ما اينگونه نباشند و گرنه از حج تنها سياحتى باقى مى ماند و بس كه جاى ديگر نيز ميسر بود.

بارى، حج نورانيت خاص دارد و اين نورانيت را زائر، بايد حفظ كند. امام صادق(عليه السلام)مىفرمايد:

«الحاج لايزال عليه نور الحج ما لم يذنب»
«حجگزار همواره نوانيت حج را با خود دارد، مادامى كه مرتكب گناه نشود.»
آرى گناه نور ايمان را تحت الشعاع قرار مى دهد و ظلمات ماديت را بر قلب سايه افكن مى سازد.

/ 17