حق همسايه - حقوق از دیدگاه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حقوق از دیدگاه نهج البلاغه - نسخه متنی

زین العابدین قربانی لاهیجی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حق همسايه

داشتن همسايه خوب در مكتب امام تا بدانجا اهميت دارد كه به فرزند برومندش سفارش مى كند: پيش از راه از همراه و پيش از خانه از همسايه بپرس. 'سل عن الرفيق قبل الطريق، وعن الجار قبل الدار' [ نهج البلاغه نامه ى 31. ] و در خطبه ى 'همام' ضمن شمردن صفات پرهيزگاران، موضع زيان نرساندن به همسايه را خاطر نشان مى كند: 'و لا يضار بالجار'. [ نهج البلاغه خطبه ى 188. ] ولى در آخرين وصيتى كه به فرزندان و جميع بستگان و ارادتمندانش فرمود، حق همسايه را به قدرى بزرگ و محترم شمرد كه بالاتر از آن تصور نمى رود. امام در ضمن آن سفارش فرمود:

'الله الله فى جيرانكم، فانهم صويته نبيكم، ما زال يوصى بهم حتى ظننا انه سيورثهم' [ نهج البلاغه نامه ى 47. ]

'خدا را درباره همسايگانتان در نظر داشته باشيد كه آنان مورد وصيت پيامبر شما است كه همواره درباره ى آنان سفارش مى فرمود تا جائى كه گمان مى كرديم كه او همسايگان را جزء خانواده وارث برندگان قرار خواهد داد'.

بسيار روشن است كه دنيا دار حوادث و گرفتاريها است، چه بسا آدمى در زندگى نيازمند به كمك و محبت همسايه است و بدون عنايت و مهربانى او قادر بر رفع مشكلات فردى و اجتماعيش نخواهد بود و همين احترام متقابلها و رعايت حقوق دو جانبه ى همسايگى است كه موجب مى شود آدمى در موار بحرانى و گرفتاريهاى از ناحيه ى همسايه احساس امنيت كند و مشكلاتش را از رهگذر او رفع نمايد.

حقوق متقابل زمامدار و ملت

امام عليه السلام رابطه ى ميان زمامدار و ملت را همانند رابطه ى ارباب و برده نمى داند كه خود را مالك الرقاب ملت بداند و هر كارى كه دلش مى خواهد انجام دهد و كسى هم حق نداشته باشد
در برابر نظرات او اظهار نظر كند و كردار و گفتارش را مورد انتقاد قرار دهد خير، امام عليه السلام اين رابطه را بر اساس دو نوع مسئوليت كه بخاطر برقرارى عدالت اجتماعى و مصالح عمومى، بعهده ى آنها گذاشته شده، مى شناسد و براى هر كدام در دائره خير خواهى و حفظ مصالح ملى حقوق و وظائفى مقرر فرموده است.

امام عليه السلام در خطبه 33 نهج البلاغه اين حقوق را اينطور بيان مى فرمايد: 'اى مردم، من كه زمامدار شمايم به گردن شما حقى دارم و شما نيز به گردن من حقى، اما حق شما بر من اين است كه خير خواه شما باشم و با افزايش درآمد ملى، مواجب و حقوق شما را زيادتر كنم و براى آنان كه نادان و بى ادب نمايند، سطح آموزش و پرورشتان را بالا ببرم.

در مقابل حقى كه من بر شما دارم اينست: بيعتى كه با من كرده ايد به آن وفادار باشيد، در حضور و غياب، خير خواهم باشيد، هر گاه كه شما را براى كارى دعوت مى كنم پاسخ مثبت دهيد و از فرمانم سرپيچى ننمائيد'. [ ايها الناس ان لى عليكم حقا و لكم على حق. فاما حقكم على فالنصيحه لكم و توفير فنئكم عليكم، و تعليمكم كيلا تجهلوا و تادييكم كيما تعلموا، و اما جقى عليكم فالوفاء بالسيعه و انصيحه فى المشهد و المغيب، و الاجايته حين ادعوكم و الطاعه حين آمركم "نهج البلاغه ابن ميثم ج 2 ص 77". ] و در خطبه 207 آنجا كه يكى از يارانش را كه او را چنان ستوده بود كه بوى تملق و ثنا خوانى و تظاهر از آن مى آمد. ادب مى كند، تعليم مى دهد، زمامدار نبايد در برابر وظائفى كه انجام مى دهد، انتظار تكريم و تملق از ملت داشته باشد و ملت نيز نبايد با اينگونه اعمال، حقائق و شخصيت واقعى او را بر او و ديگران مشتبه كند و روح دو روئى و تملق را كه هزاران عواقب سوء بدنبال دارد، در جامعه رواج دهد، بلكه امام عليه السلام تعليم مى دهد كه: زمامدار ينز مانند ملت انسانست و از خطا و اشتباه در امان نيست، بنابر اين هر عملى كه او انجام مى دهد، اگر ملت تسليم بلا قيد و شرط باشد، چه بسا عواقب خطرناك بدنبال داشته باشد، از اينرو وظيفه ملت است كه در صورت احساس اشتباه و خطا، حقيقت را بدون ترس و دلهره با او در ميان بنهد و از كردار و گفتارش انتقاد نمايد و هيچگاه چنين عمل انسانى نبايد بر او گران ايد و خشم و كينه اش را نسبت به ملت برانگيزاند بلكه بالاتر از اين، وظيفه زمامدار است كه پيش از عمل با ملت مشورت كند و وظيفه ملت نيز هست كه خير خواه و ناصح او باشد.

/ 13