حکمت نامه بسیج نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکمت نامه بسیج - نسخه متنی

محمد محمّدی ری‏شهری‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1. ليلة الهرير، آخرين شب جنگ صِفّين و سخت‏ترين زمان آن است كه شدّت نبرد به حدّى بود كه رزمندگان، نماز خود را بر روى اسب مى‏خواندند. صبح روز بعد، مالك اشتر موفق شد خود را به نزديكى مقرّ فرماندهى معاويه برساند، كه با توطئه عمروعاص و خوارج، نتيجه جنگ به حكميت سپرده شد.

«هرير» زوزه سگ در هنگام شدت سرماست. شدّت جنگ و چكاچك شمشيرها و شايد ناله‏ها سبب تشبيه اين شب به ليلة الهرير شده است.

2. زيد بن صوحان بن حجر عبدى، برادر صعصعه و سيحان، از خطيبان زبردست، شجاعان استوارگام، بزرگان، زاهدان، ارجمندان و از ياران وفادار امير مؤمنان بود.

او به روزگار پيامبر خدا اسلام آورد و از ياران پيامبر صلّى الله عليه وآله شمرده شده و به حضور پيامبر صلّى الله عليه وآله نيز رسيده است.

پيامبر صلّى الله عليه وآله از او به نيكى ياد مى‏كرد و مى‏فرمود: «هر كس دوست دارد كه مردى را ببيند كه يكى از اعضايش پيشتر به سوى بهشت رفته است، به زيد بن صوحان بنگرد».

اين سخن والاى پيامبر خدا كه فضيلتى بزرگ براى زيد بود، در جنگ جلولاء مصداق يافت. زيد، زبانى حقگو و افشاگر داشت. چنين بود كه عثمان وجودش را در مدينه برنتابيد و او را به شام تبعيد كرد و چون انقلابيان حركت اعتراض‏آميز خود عليه عثمان را در مدينه شكل دادند، زيد بدانها پيوست. او در جنگ جمل شركت كردو خود از شهادتش خبر داد. عايشه با نامه‏اى از وى دعوت كرد كه به يارى‏اش برخيزد. او چون نامه را خواند، هوشمندانه و زيبا گفت: تو را به چيزى فرمان داده‏اند و ما را به چيزى ديگر؛ امّا تو به كار ما پرداختى و به ما فرمان مى‏دهى كه به كار تو پردازيم. به تو فرمان در خانه نشستن داده شده و به ما جنگيدن تا رفع فتنه. والسلام!

زيد در دفاع از على‏ عليه السلام زبانى گويا و در حراست از آن بزرگوار، گامى استوار داشت. (موسوعة الامام على بن أبى طالب: 12 / 133)

3. صعصعة بن صوحان بن حجر عبدى، در زمان پيامبر صلّى الله عليه وآله مسلمان شد؛ امّا به زيارتش نايل نيامد. او از ياران بزرگ امام على‏ عليه السلام و از كسانى بود كه او را چنان كه بايد، شناختند. وى سخنورى چيره‏دست و خطيبى بليغ بود.اديب نام‏آور عرب، جاحظ، او را در فن خطابه پيشتاز دانسته و برترين گواه بر اين حقيقت را خطابه‏گويى او در محضر على‏ عليه السلام و درخواست على‏ عليه السلام از صعصعه براى ايراد سخن دانسته است.

عثمان او را به همراه مالك اشتر و بزرگانى ديگر از كوفه به شام تبعيد كرد و چون مردمان برف

4. عثمان شوريدند و پس از آن بر خلافت على‏ عليه السلام يكداستان شدند، او كه در شناخت عظمت على‏ عليه السلام ژرف‏انديش و كم نظير، و در خطابه چيره‏دست و گزيده‏گوى بود، به‏پا خاست و بدين‏سان، گويا و زيبا، باور ارجمندش را درباره على‏ عليه السلام چنين بازگفت: اى اميرمؤمنان! به خدا سوگند، تو خلافت را زينت دادى و آن سبب زينت تو نشد، و تو آن را بالا بردى و آن، مقام تو را بالا نبرد، و نياز آن به تو، بيشتر از نياز تو به آن است.

و چون فتنه‏افروزان، آتش جنگ با على‏ عليه السلام را برافروختند، او همگام على‏ عليه السلام شد و در جنگ جمل، پس از آنكه دو برادرش‏زيد و سيحان - كه پرچمدار سپاه بودند - به شهادت رسيدند، پرچم آنان را برافراشت و نبرد را پى گرفت و در جنگ صفّين، فرستاده امام‏ عليه السلام به سوى معاويه و از فرماندهان لشكر بود و وقايع صفّين را گزارش كرده است.

او در جنگ نهروان در كنار على‏ عليه السلام ايستاد و بر استوارى و حقانيت موضع او در برابر خوارج، احتجاج كرد. امام‏ عليه السلام او را گواه بر وصيّت خود قرار داد و بدين‏سان، افتخارى بزرگ را براى صعصعه رقم زد.

پس از شهادت امام على‏ عليه السلام و صلح امام حسن‏ عليه السلام معاويه از سرِ اكراه به او امان داد. صعصعه از اين فرصت نيز عليه معاويه سود جست. معاويه هماره از بيان گويا و تعبيرهاى زيباى او در توصيف والاييهاى على‏ عليه السلام در رنج بود و اين رنج را پنهان نمى‏داشت.

در عظمت او همين بس كه امام صادق‏ عليه السلام درباره‏اش فرمود: «در ميان آنان كه با امير مؤمنان بودند، كسى جز صعصعه و يارانش حقّ على را نمى‏شناختند».

صعصعه به هنگام حاكميت ستمگرانه معاويه زندگى را بدرود گفت. (موسوعة الإمام على بن أبى طالب‏ عليه السلام: 12 / 159)

5. حكمت اين گونه برخوردها، جذب و آگاه‏سازى و هدايت افراد جاهل و غير معاند است.

/ 279