فعاليتهاي شيعيان امام رضا(ع) و امام جواد(ع) در قم - سفر اجباری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سفر اجباری - نسخه متنی

پایگاه اطلاع رسانی آستان قدس رضوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



فعاليتهاي شيعيان امام رضا(ع) و امام جواد(ع) در قم

سرزمين قم که در حاشيه کوير قرار گرفته، در مسير کاروانهاي تجاري همدان، ري و اصفهان قرار داشت 1 و اين منطقه را با خراسان و ماوراء النهر پيوند مي داد و از سوي ديگر با شهرهاي ارّجان و اهواز و نيز شهرهاي عراق مرتبط مي ساخت. قرار داشتن در حاشيه کوير به افراد و يا قبايل فراري امکان مي داد که براي رهايي از تعقيب سپاهيان خلفا به داخل کوير پناه ببرند. 2 از اين رو به نظر مي رسد که قبيله اشعري و تيره هايي از قبيله‌هاي «تيم» و «قيس» و «عنز» کهن به سرزمين قم آمده بودند، همين منظور را دنبال مي کردند، زيرا آنان در شمار قبايل شرکت کننده قيام عبدالرحمن بن محمّد بن اشعث (81ـ 85ه .ق) بودند که پس از شکست از حجاج بن يوسف ثقفي در «دير الجماجم» (83 ه .ق) از برابر وي گريختند و به طرف ري عقب نشيني کردند 3 و شهر قم را ساختند 4 ، از آن ميان بيقين مي‌توان گفت که قبيله اشعري شيعه بودند زيرا اين قبيله بويژه رهبرشان سائب بن مالک اشعري تا آخرين لحظه از قيام مختار دفاع کردند. 5

بنابراين، اشعريها تشيع را به اين سرزمين آوردند و باعث گسترش تشيع در اين منطقه گرديدند تا جايي که همه مردم آن سامان شيعه شدند. 6 حکومت شهر نيز در دست شيعيان بود و در زمان مورد بحث «حمزة بن يسع» که يکي از شيعيان و از اصحاب امام جعفر صادق عليه السلام و امام موسي کاظم عليه السلام به شمار مي رفت 7 ، حاکم آن جا بود و پس از او فرزندش «علي» حکومت شهر را در دست گرفت، 8 شيعيان علي رغم دوري از مدينه و يا بغداد به پيشگاه امامان مي شتافتند و از زمان امام باقر (عليه السلام) به بعد نام شيعيان قم در ميان اصحاب همه امامان ديده مي شود( رک: رجال طوسي). امامان (عليهم السلام) نيز به اين شهر توجه خاصي نشان دادند و براي ارتباط با شيعيان آن جا و سرو سامان دادن به فعاليتهاي آنان نماينده اي منصوب مي کردند که بيقين گستردگي شيعيان در اين منطقه حاصل تلاش همين افراد بود که به عنوان نماينده و رابط ميان امام و شيعيانش قرار مي گرفتند. نماينده امام رضا (عليه السلام) و امام جواد (عليه السلام) در اين شهر «زکريا بن آدم بن عبدالله بن سعد اشعري» بود. 9

زکريا بن آدم بن عبدالله بن سعد اشعري قمي

وي و برادرانش اسماعيل و اسحاق از چهره هاي بنام شهر قم بودند. اسحاق حضور امام رضا (عليه السلام) رسيد، 10 امام اسماعيل توفيق حضور به پيشگاه هيچ يک از امامان را نيافت. اگرچه وي حضور امامان را نيافت. اگرچه وي حضور امامان را درک نکرد. با اين همه از نظر شيعيان مورد اعتماد بود. 1 1 از آن ميان زکريا محضر امام صادق (عليه السلام) راد درک و از حضرتش روايت کرد 12 ، وي در دوره امامت علي بن موسي الرضا (عليه السلام) برجستگي و تشخيص بيشتري يافت 13 به گونه‌اي که نمايندگي آن حضرت در شهر قم به او واگذار گرديد و حوزه مأموريتش تا شهر همدان گسترش داشت. سخنان امام رضا (عليه السلام) نيز بيانگر همين موضوع است. امام (عليه السلام) در پاسخ «علي بن مسيّب» که از همدان خدمت آن حضرت رسيده و عرض کرده بود که شهر من دور است هر زمان که نياز باشد نمي توان خدمت شما رسيد، پس از چه کسي مباني اعتقادي را فراگيرم؟ امام مي فرمايند: از زکريا بن آدم که بر دين و دنيا امين است. 14

اين حديث نشان مي‌دهد که مسؤوليت زکريا بن آدم تنها به شهر قم محدود نمي‌گرديد، اما اين که دقيقاً قلمرو مسؤوليت وي تا چه شهرهايي گسترش داشته است روشن نيست. از آنجا که قم و همدان جزو شهرهاي ولايت جبال بودند و تاريخ نمايندگي زکريا نيز دريغ شده است.

به هر حال همان طور که گفته شد زکريا در زمان امام رضا (عليه السلام) نمايندگي قم را برعهده داشت و با ناآراميهايي روبرو بود که خود بيانگر ناکاميهاي يونس و شاگردش ابراهيم بن هاشم مي تواند باشد.

وي به يکي از دوستانش مي گويد: خدمت امام رضا (عليه السلام) عرض کردم: مي خواهم از خاندانم جدا شوم، زيرا نابخردان در ميان قوم زياد شده اند، امام در پاسخ فرمود: اين کار را نکن زيرا وجود تو خاندانت را پاس مي دارد همان گونه که وجود ابي الحسن کاظم (عليه السلام) مردم بغداد را پاس مي داشت. 24

اين گونه مقايسه عملکرد زکريا بن آدم از جانب امام رضا (عليه السلام) حکايت از اهميّت و موضع پويا و تعادل دهنده زکريا مي‌کند و مي‌تواند اشاره‌اي بر توفيق تلاشهاي وي در برخورد با گروه واقفه باشد که احتمالاً پس از شهادت امام موسي کاظم (عليه السلام) در قم نيز سرايت کرده بوده است. 25

فعاليتهاي زکريا بن آدم به اداره شيعيان اين منطقه محدود نمي‌گرديد. او به احتمال قوي و بنا به شرايط جغرافيايي قم، عمليات محدود جنگي عليه دشمنان و يا شايعه پراکنان دولتي را تدارک مي ديد. در اين مورد روايتي نقل شده است که حکايت از وقوع چنين قضايايي دارد: ماجرا از اين جا آغاز مي گردد که روزي ريان بن صلت که يکي از ياران امام رضا (عليه السلام) به شمار مي‌رفت 26 و در دستگاه فضل بن سهل کار مي‌کرد و صاحب نفوذ بود، در مرد خدمت امام رسيد و انحراف و دروغ پراکني‌هاي هشام بن ابراهيم عباسي را که از بني عباس 27 و از کارگزاران دولتي بود، گزارش داد و از آنجا که با وي هم اتاق بود از امام اجازه خواست تا با خفه کردن او به زندگي اش خاتمه دهد و سپس اعلام کند که به مرگ ناگهاني از دنيا رفته است. امام مخالفت کرد و سپس ريان پيشنهاد نمود که شيعيان قم با دسته هاي 20 تا 30 نفري و به صورت راهزنان، راه بر او بندند و وي را به قتل برسانند، در اين صورت گفته مي‌شود که به دست دزدان از بين رفته است. امام در برابر اين پيشنهاد سکوت کرد و ريان سکوت امام را نشانه رضايت دانست و عرض کرد: او چند روزي پس از من که مأموريتي از جانب فضل بن سهل براي عراق دارم، رهسپار عراق مي‌شود. وي پس از مسافرت در نزديکي قم زکريا بن آدم را مي‌خواند و داستان را با او درميان مي‌گذارد و زکريا نيز براي اجراي آن اعلام آمادگي مي‌کند. اما پس از چندي معمر بن خلّاد بغدادي يکي ديگر از اصحاب امام رضا (عليه السلام) وارد قم مي‌شود 28 و مورد مشورت زکريا قرار مي گيرد. معمر مي گويد: از آنجا که امام دستور قتل او را نداده است بهتر آن است که متعرض وي نشويد و سرانجام هشام بن ابراهيم عباسي از مهلکه جان به سلامت برد. 29

قم و سياستهاي مأمون

مأمون براي فرونشاندن قيامهاي علويان که بخشي از ايران و عراق و حجاز را در برگرفته بود 30 ، سياست انعطاف در پيش گرفت تا بتواند براي تحکيم پايه هاي قدرت خويش علاوه بر ايرانيان، شيعيان را نيز به خدمت بگيرد. بر پايه همين سياست بود که امام رضا (عليه السلام) را از مدينه فرا خواند و حضرتش را مجبور به پذيرفتن ولايتعهدي کرد 31 و به همين منظور ريان بن صلت اشعري را که اهل قم بود، نزد خود خواند و با او چنين گفت: هيچ کس را نمي يابم که درباره فضايل علي بن ابي طالب با من به گفتگو نشيند، از اين رو همّت بر آن گماشتم که از اين پس، اهل قم را چون نشانه و پوشش خود قرار دهم. 32

انعطافهاي سياسي مأمون ديري نپاييد و او خود را تسليم خواستهاي عباسيان بغداد کرد که مخالف گرايش مأمون به ايرانيان و شيعيان بودند و سرانجام امام رضا (عليه السلام) را در آخر صفر 203 ه .ق و فضل بن سهل را در شعبان 202ه.ق از سر راه برداشت و عازم بغداد شد 33 و در راه سفر به بغداد در شهر ري فرود آمد. وي در شهر ري براي جلب توجه مردم اندکي خراج شهر را کاهش داد و مردم قم نيز به همين اميد خواستار کاهش خراج شهر خود شدند، امام مأمون بدانها توجهي نشان نداد.

مردم قم نيز از پرداخت خراج خودداري کردند که سرانجام در سال 210 ه .ق منجر به حمله سپاهيان مأمون به فرماندهي «علي بن هشام» و «عجيف بن عنبسه» شد.

در اين زمان علي بن حمزة بن يسع والي قم بود و خود را از اين قضيه کنار کشيد و از بزرگان شهر: عامر بن عمران و يحيي بن عمران رهبري قيام را بر عهده داشتند و سرانجام قيامشان به خاطر اختلاف در برخورد با سپاه مأمون منجر به شکست شد و برج و باروي شهر بکلّي ويران گرديد و جمعيّت زيادي ار بين رفت و يک ميليون درهم خراج سالانه شهر قم را که هفت سال به تأخير افتاده بود يکجا از مردم گرفتند. 34 در اين حمله يحيي بن عمران، که از شيعيان و بزرگان شهر قم بود کشته شد. وي عموي حسن بن محمّد بن عمران وصي زکريا بن آدم بود 35 و پدرش در زمره اصحاب امام صادق (عليه السلام) قرار داشت. 36

به هر حال، قيام کنندگان از سپاهيان مأمون شکست خوردند که بيقين براي مردم قم نتايج اسفناکي در برداشته است اما منابع تاريخ و حديث پيرامون آن سخني ندارند و موضعگيري زکريا بن آدم که به احتمال قوي در آن زمان حيات داشته نيز روشن نيست و تنها حديثي که گويا در اين زمينه در دست است از علي بن مهزيار مي باشد که وضع نابسامان قم را به امام جواد (عليه السلام) گزارش کرده و امام براي رهايي آنان از مشکلات و گشايش کارشان دعا کرده است و ضمن ابراز مسرّت از گزارش ابن مهزيار از وي مي‌خواهد که پي در پي گزارش کند. 37

زکريا بن آدم و شيعيان علاوه بر موضعگيري در برابر مأمون ـ که پس از شهادت امام رضا (عليه السلام) آغاز گرديدـ با ناآراميهاي دروني ديگري که پيرامون امامت امام جواد (عليه السلام) و کودکي و دانش حضرت ايجاد شده بود نيز روبرو بودند. 38

اين فتنه در مدت کوتاهي توانست ذهنهاي شيعيان قم را به خود جلب کند و بر فعاليتهاي پيروان آن حضرت (عليه السلام) سايه بگستراند، تا جايي که زکريا نتوانست اموال امام رضا (عليه السلام) را براي فرزندش امام جواد (عليه السلام) به مدينه بفرستد که دليل آن را به «احمد بن محمّد بن عيسي قمي» يکي از دوستان نزديک خود، اين گونه بيان مي دارد: اگر خدمتش (امام) رسيدم، آگاهش خواهم کرد، چيزي که مرا از فرستادن اموال بازداشت اختلاف «ميمون» و «مسافر» بود. 39

اختلاف ميمون و مسافر

مسافر همراه امام رضا (عليه السلام) به خراسان آمده بود 40 و پيشکار آن حضرت به شمار مي‌رفت 41 و گاهي به صورت پيک اين طرف و آن طرف فرستاده مي‌شد. 42

وي پس از شهادت امام (عليه السلام) جزو راويان امام جواد (عليه السلام) ذکر نمي‌شود و تنها پس از آن است که به محضر امام هادي (عليه السلام) رسيده و از آن حضرت روايت مي‌کند، 43 و از اصحاب آن حضرت به شمار مي‌آيد.

اما ميمون چهره روشني ندارد، روايات ديگر نيز اين مسأله را نشکافته و پيرامون آن بحث و کنکاشي بچشم نمي‌خورد و از طرف ديگر افراد متعددي به همين نام در ميان اصحاب امامان پيشين ديده مي‌شوند 44 که هيچ يک از محدثان اين فرد را به آنان منسوب نکرده است. اين روايات درباره محل درگيري و علت اختلاف نيز سکوت مي‌کند. اما از آنجا که اختلاف ميمون و مسافر با انحراف و انشعاب برخي شيعيان در آغاز امامت امام جواد (عليه السلام) همزماني دارد، نشان مي‌دهد که اختلاف در اين چارچوب قرار داشته و در قم و يا در حوزه سياسي زکريا رخ داده است و از سويي حمل کالا رابطه مستقيمي با درگيري آنان داشته است که ميمون و مسافر را از افراد مهم تشکيلات شيعه در حوزه سياسي قم مي‌نماياند و به نظر مي‌رسد که مسؤوليتهاي حساسي داشته و يا عهده‌دار رهبري گروههايي از شيعه بوده‌اند. به هر حال فتنه عمر درازي نکرد و مسافر که فردي ستوده بود 45 ، در فرو نشاندن آن توفيق يافت و زکريا نيز داراييهاي امام جواد (عليه السلام) را به مدينه فرستاد.

زکريا بن آدم براي اداره قم و مناطق تابعه آن گويا دستياران و همکاراني داشته است، هرچند مسؤوليت و فعاليتهاي يارانش جز احمد بن محمّد بن عيسي زياد روشن نيست اما از نزديکي آنان با زکريا و اهميتي که امام (عليه السلام) براي آنان قائل مي‌شود و اعتباري که در شهر قم داشتند به موقعيت آنها مي‌توان پي برد که عبارتند از:

1ـ سعيد بن سعد قمي: وي از زکريا روايت دارد 46 و گويا شخصيت درخور توجهي داشته است، زيرا امام جواد (عليه السلام) پس از مرگ وي او را تأييد مي‌کند. 47

2ـ فرزندان حمزة بن يسع: وي سه پسر به نامهاي علي، محمّد و احمد داشت.

علي پس از پدر والي قم شد و در زمان درگيري مردم با مأمون حکومت شهر را برعهده داشت. 48 محمّد از اصحاب امام جواد (عليه السلام) و امام هادي (عليه السلام) بود 49 و نام احمد تنها در ميان اصحاب امام هادي (عليه السلام) ديده مي شود. 50 محمّد و احمد از زکريا بن آدم روايت دارند. 51

3ـ احمد بن محمّد بن عيسي بن عبدالله بن سعد بن مالک اشعري: وي با کنيه ابوعلي معروف بود و از بزرگان قم و فقيهي بي رقيب به شمار مي رفت. احمد در رديف پيروان امام رضا (عليه السلام) و امام جواد (عليه السلام) و امام هادي (عليه السلام) بود 52 و از او به عنوان بزرگ شهر قم ياد شده است که به دربار سلطان راه داشت 53 و گويا از اين طرق دستاويز لازمي براي رفت و‌آمد آزادانه خود به بغداد و کوفه و ديگر شهرها داشته است و به او امکان مي داده که با بزرگان شيعه آن مناطق ارتباط برقرار کند. 54 وي مدتي با يونس بن عبدالرحمن نماينده امام در بغداد و حسن بن محبوب که در فقه يکي از ارکان زمان خود به شمار مي رفت و در شهر کوفه زندگي مي کرد 55 به مخالفت برخاست که نشان دهنده شيعه مي تواند باشد. وي سرانجام پس از مدتي پشيمان گشت و توبه کرد. 56 وي با اين همه نزد شيعيان از اعتماد کافي برخوردار بود و کتابهاي فراواني از خود به يادگار گذاشته است. 57

زکريا بن آدم در اداره شيعيان قم و توابع آن از اين ياران ارزنده بهره مي برد.

وي تا پايان عمر نماينده امام جواد (عليه السلام) بود و سرانجام در دوره امامت آن حضرت در شهر قم وفات يافت و در بقعه‌اي که امروزه منسوب به اوست، در قبرستان بزرگ «شيخان» به خاک سپرده شد. 58

پس از فوت زکريا محمّد بن اسحاق پيرامون وفات آن بزرگوار و وصيت وي به حسن بن محمّد بن عمران به امام گزارش داد و سه ماه پس از آن پاسخ حضرت در راه مکه به دست محمّد بن اسحاق و حسن بن محمّد بن عمران رسيد که به قصد انجام مراسم حج راهي مکه بودند. امام در آن نامه از زکريا ستايش و تجليل کرد و چنين فرمود:

«درود خدا بر او، روزي که تولد يافت و روزي که جانش گرفته شد و روزي که زنده به پا مي‌خيزد. او روزگار زندگيش را عارف به حق سپري کرد و سخنگوي آن بود و براي حق مراقب و حسابگر و پايدار بود و آنچه را خداوند بر پيامبرش و بر او واجب نموده، بپا مي‌داشت. مي‌رفت، درود خدا بر او، عهد نشکست و تغيير نداد. خدا پاداش نيّتش را دهد و برترين آرامش خود را بر او ببخشايد...» 59

همان گونه که پيش از اين اشاره گرديد ذکريا[زکريا] بن آدم پيش از فوت به حسن بن محمّد بن عمران وصيت کرد که اموال جواد (عليه السلام) را به وي انتقال داد و محمّد بن اسحاق فوت زکريا بن آدم خصايص وصي وي را خدمت امام گزارش کرد و نظر امام (عليه السلام) را در اين رابطه جويا شد. امام در پاسخ به نامه محمّد بن اسحاق پس از تقدير از تلاشهاي صادقانه زکريا چنين مي‌فرمايد:

«... به مردي که به او وصيت شده است اشاره اي کردي و نظر ما را در آن باره نمي دانستي، درحالي که شناخت ما نسبت به وي بيش از آن است که شما توصيف کردي». 60

باتوجه به اين روايت و تأييد وصيّت زکريا از جانب امام (عليه السلام) به نظر مي‌رسد که حسن بن محمّد بن عمران از جانب امام به نمايندگي منصوب شده باشد که دانشمند علم رجال «وحيد بهبهاني» 61 روايت را موثق مي داند و وکالت حسن بن محمّد بن عمران را تأييد مي‌کند، 62 با اين همه، پيشينه فعاليتهاي حسن بن محمّد بن عمران در روشني قرار ندارد و نام وي در ميان اصحاب هيچ يک از امامان نيامده و در قيام مردم در سال 210 ه .ق که منجر به کشته شدن عموي وي گرديد نيز اثري از او ديده نمي شود حتي در قيام بعدي که در پي خواهد آمد نامي از او برده نشده است.

قيام مردم قم (216ـ 217 ه .ق)

پس از شکست قيام مردم قم (210 ه .ق) و کشته شدن رهبر آن يحيي بن عمران، ديگر رهبران قيام تبعيد شدند، از آن جمله جعفر بن داود قمي به مصر تبعيد شد. وي در سال 216 ه .ق از مصر گريخت و به شهر قم آمد و قيام ديگري تدارک ديد که تا سال 217 ه .ق ادامه يافت سرانجام مأمون، علي بن عيسي قمي را مأمور سرکوبي قيام کرد که منجر به شکست قيام شد و جعفر بن داود قمي به نام علي بن محمّد خزرجي دستگير و به بغداد فرستاده شد. و در آن جا جعفر بن داود قمي گردن زده شد و علي بن محمّد خزرجي زنداني گرديد. 63

اين دو رهبر در منابع شيعه چهره هاي شناخته شده اي ندارند و موضع شيعيان بويژه حسن بن محمّد بن عمران وکيل امام جواد (عليه السلام) در قم در برابر قيام و تبعات اين شکست که گويا ناشي از اختلافهاي داخلي 64 بوده است نيز روشن نيست.

منابع تاريخ و حديث فراتر از اين مطلبي پيرامون قيام و تبعات آن ندارند و ناآراميهاي ديگري از اين شهر در دوره امامت امام محمّد جواد (عليه السلام) گزارش نشده است که خود نشان دهنده توفيق شيعيان امام در فرو نشاندن ناآراميهاي دروني آغاز دوره امامت آن حضرت است که سراسر مناطق شيعه نشين را دربرگرفته بود. 65

در پايان نام افرادي که اصلاً قمي بودند و يا در آن شهر مي‌زيستند و در رديف ياران امام جواد (عليه السلام) قرار داشتند، اما رابطه آنان با تشکيلات شيعه در اين شهر روشن نيست، ذکر مي‌گردد:

1ـ احمد بن محمّد بن عبيد، القمي، الاشعري. 66

2ـ احمد بن محمّد بن عبيدالله اشعري، قمي. 67

3ـ حمزة بن يعلي اشعري، ابويعلي قمي.

وي از امام رضا (عليه السلام) روايت دارد و نزد شيعيان فردي مورد اعتماد بود. 68

4ـ احمد بن عبدالله بن عيسي بن مصقلة بن سعد اشعري، قمي. وي نزد شيعيان فردي مورد اعتماد بود. 69

5ـ ادريس قمي. 70

6ـ اميّة بن علي قيسي، شامي. وي در قم مي زيست. 71

7ـ حسين بن علي قمي. 72

8ـ عبدالله بن صلت، ابوطالب قمي.

وي از مواليان قبيله ربيع بود، اما «نجاشي» او را از مواليان بني تيم اللات مي داند، عبدالله نزد شيعيان مورد اعتماد بود. وي پيش از امامت امام جواد (عليه السلام) در رديف ياران امام رضا (عليه السلام) قرار داشت و از آن حضرت (عليه السلام) روايت دارد. 73

9ـ علي بن عبدالله قمي. 74

10ـ محمّد بن عبدالجبار. وي پس از امام جواد (عليه السلام) در رديف ياران امام هادي (عليه السلام) و سپس امام حسن عسکري (عليه السلام) قرار گرفت و نزد شيعيان فردي مورد اعتماد بود. 75

11ـ حسين بن محمّد قمي. وي از امام رضا (عليه السلام) روايت دارد. 76

12ـ صالح بن محمّد بن سهل. وي از جانب امام جواد (عليه السلام) متولي اوقات قم بود.

ابراهيم بن هاشم درباره وي مي گويد: در محضر امام (عليه السلام) بودم که صالح بن محمّد بن سهل آمد و به امام عرض کرد: مولاي من آن ده هزار درهم را به من ببخش زيرا آنها را خرج کرده ام... امام پس از بيرون رفتن صالح از او اظهار نارضايتي کرد و خرج کردن آن پول را ناروا دانست. 77 گرچه اين رويداد و آغاز مأموريت صالح بن محمّد بن سهل به عنوان وکيل وقف روشن نيست. اما از آنجا که اين حادثه در حضور ابراهيم رخ مي‌نمايد و ابراهيم از مسؤوليت وي آگاه نبوده است، نشان مي‌دهد که لااقل وي در زمان ابراهيم بن هاشم وکيل وقف نبوده است، و به نظر مي‌رسد که اين اتفاق در زماني صورت گرفته باشد که ديگر ابراهيم رابطه اي با تشکيلات شيعيان در قم نداشته است. از اين رو مأموريت وي بايد در نيمه دوم دوران امامت امام جواد (عليه السلام) بوده باشد.

1 . يعقوبي، احمد بن ابي يعقوب: البلدان، ترجمه دکتر محمّد ابراهيم آيتي، (تهران، بنگاه ترجمه، چاپ سوم، 1356) ص 49.

2 . قمي، حسن: تاريخ قم. ترجمه حسن بن علي... بن عبدالملک قمي، تصحيح جلال الدين تهراني، (تهران، توس، 1361) ص 31.

3 . طبري، ابي جعفر محمد بن جرير، تاريخ الامم و الملوک، (قاهره، استقامه، 1358 ه/1939 م) ج5، ص 180. ابن اثير عزالدين: الکامل في التاريخ، (بيروت، دار صادر و دار بيروت، 1965 م) ج4، صص 494، 95.

4 . تاريخ قم، ص 279.

5 . تاريخ الامم و الملوک، ج4، ص 569. الکامل في التاريخ، ج4، ص 272، 273. مسکويه رازي، ابوعلي: تجارت الامم، تحقيق ابوالقاسم امامي، (تهران، دار سروش، چاپ اول، 1366 ه .ش) ج2، ص 173ـ 174. تاريخ قم، ص 284ـ290.

6 . حموي، ياقوت بن عبدالله: معجم البلدان، (بيروت، دار صادر و دار بيروت، 1957) ج4، ص 397. اصطخري، ابراهيم بن محمد: مسالک الممالک، (تهران، صدر، بي تا) ص 201. تاريخ قم، 279. مقدسي، محمد بن احمد: احسن التقاسيم في معرفة الاقاليم، (ليدن، چاپ بريل، 1906 م) ص 395. کليني، محمد بن يعقوب بن اسحاق: اصول کافي، ترجمه و شرح سيد جواد مصطفوي، (تهران، چهارده معصوم، بي تا) ج2، ص 461، 462.

7 . طوسي، محمد بن الحسن، رجال طوسي، (نجف، حيدريه، چاپ اول، 1380 هـ/1961 م) ص 178، 347.

8 . تاريخ قم، ص 164.

9 . طوسي، محمد بن الحسن: اختيار معرفة الرجال معروف به رجال کشي، مصحح حسن مصطفوي، (مشهد، دانشگاه، 1348) ص 594. 595.

10 . نجاشي، احمد بن علي: فهرست اسماء مصنفي الشيعه معروف به رجال نجاشي، قم، داوري، بي تا) ص 53.

11 . رجال نجاشي، ص 20، اردبيلي، محمد بن علي: جامع الرواة (بيروت، اضواء، 1983)، ج1، ص 90.

12 . رجال طوسي، ص 200.

13 . رجال نجاشي، ص 124.

14 . اختيار معرفة الرجال، ص 594،595، مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، اختصاص، تصحيح علي اکبر غفاري، (قم، جماعة المدرسين)، ص 87 .

15.معجم البلدان ، ج2 ، ص99.

16. اختيار معرفة الرجال ، ص495،460،493.

17. اختيار معرفة الرجال ، ص498.

18. اختيار معرفة الرجال ، ص497، رجال ، ص 294.

19. اختيار معرفة الرجال ، ص488.

20. اختيار معرفة الرجال ، ص487.

21.رجال نجاشي ، ص12.طوسي ، محمد بن الحسن : فهرست (نجف ، مرتضويه ، بي تا )ص4.

22.جامع الرواة،ج1 ،ص79،545.

23. طوسي ، محمد بن الحسن ،تهذيب الأحكام ،(تهران ،اسلاميه ،چاپ ،دوم ،1390) ،ج4 ،باب زيادات خمس ،ص140.

24 . اختيار معرفة الرجال، ص 594.

25 . اختيار معرفة الرجال، ص 459، 460.

26 . رجال طوسي، ص 376.

27 . تنقيح المقال، ج1، ص 291. 292.

28 . رجال طوسي، ص 309.

29 . حميري قمي، ابي العباس عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، (تهران، نينوي حديثه، بي تا)، ص 149، 150.

30 . تاريخ الامم و الملوک، ج7، ص 117ـ 128. الکامل في التاريخ، ج6، ص 302ـ314.

31 . تاريخ الامم و الملوک، ج7، ص 132.140. الکامل في التاريخ، ج6، ص 319، 326. عيون اخبار الرضا، ج2، ص 138. 141.

32 . عاملي، جعفر مرتضي: حياة السياسيه للامام الرضا، (قم، جماعة المدرسين، چاپ دوم، 1362) ص 368.

33 . تاريخ الامم و الملوک، ج7، ص 140، 150. الکامل في التاريخ، ج6، ص 327، 351.

34 . تاريخ الامم و الملوک، ج7، ص 184. تاريخ قم، ص 164. الکامل في التاريخ، ج6، ص 399. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد« تاريخ ابن خلدون، (بيروت، اعلمي، 1971م) ج3، ص 255.

35 . اختيار معرفة الرجال، ص 595. 596.

36 . رجال طوسي، ص 256.

37 . شوشتري، قاضي نورالله، مجالس المؤمنين، (تهران، اسلاميه، 1365) ج1، ص 422.

38 . نوبختي، حسن بن موسي: فرق الشيعه، (نجف، حيدريه، 1936)، ص 88ـ 91.

39 . اختيار معرفة الرجال، ص 596.

40 . اختيار معرفة الرجال، ص 588.

41 . اختيار معرفة الرجال، ص 498.

42 . اختيار معرفة الرجال، ص 506، 589.

43 . رجال طوسي، ص 421.

44 . تنقيح المقال، ج3، ص 265.

45 . جامع الرواة ، ج1، ص 227.

46 . جامع الرواة، ج1، ص 331.

47 . اختيار معرفة الرجال، ص 503.

48 . تاريخ قم، ص 164.

49 . رجال طوسي، ص 406ـ 424.

50 . رجال طوسي، ص 409.

51 . جامع الرواة، ج1، ص 49 و ج2، ص 107.

52 . رجال طوسي، ص 366، 397، 409.

53 . رجال نجاشي، ص 60.

54 . نگاه کنيد به مشيخه احمد در اختيار معرفة الرجال و جامع الرواة، ج1.

55 . اختيار معرفة الرجال، ص 483، 490، 566.

56 . اختيار معرفة الرجال، ص 496، رجال نجاشي، ص 60.

57 . فهرست، ص 25، رجال نجاشي، ص 60، جامع الرواة، ج1، ص 69.

58 . ناصر الشريعة، محمد حسين: تاريخ قم، (قم، دارالفکر، بي تا)، ص 197.

59 . اختيار معرفة الرجال، ص 595.

60 . اختيار معرفة الرجال، ص 595، 596.

61 . وحيد بهبهاني در سال 1117 هـ .ق در شهر اصفهان متولد شد و مدتي در شهر نجف اشرف زندگي کرد و سپس راهي اصفهان شد و پس از چندي به کربلا رفت و در سالهاي 1205ـ 1208 هـ .ق در همان جا وفات يافت. وي از علماي برجسته اصولي به شمار مي رود و در زمان حياتش شهرت فراوان يافت تا جايي که او را استاد کل و يا استاد اکبر لقب دادند و از کارهاي عمده اش سرکوب اخباريها و انديشه اخباريگري بود. رـک: دواني، علي: آقا محمد باقر بن محمد بن اکمل اصفهاني معروف به وحيد بهبهاني، (تهران، اميرکبير، چاپ دوم، 1362).

62 . مامقاني، عبدالله، تنقيح المقال في علم الرجال، (نجف، مرتضويه، 1352)، ج1، ص 309، ش 2743.

63 . تاريخ الامم و الملوک، ج7، ص 192، 194. الکامل في التاريخ، ج6، ص 420، 422. تاريخ قم، ص 163، 164.

64 . تاريخ قم، ص 163، 164.

65 . فرق الشيعه، ص 85ـ 91.

66 . رجال طوسي، ص 399.

67 . رجال طوسي، ص 397. رجال نجاشي، ص 58.

68 . رجال نجاشي، ص 102.

69 . رجال نجاشي، ص 73، 74.

70 . رجال طوسي، ص 398.

71 . رجال نجاشي، ص 77.

72 . رجال طوسي، ص 400.

73 . رجال طوسي، ص 403، رجال نجاشي، ص 150.

74 . رجال طوسي، ص 403.

75 . رجال طوسي، ص 407.

76 . رجال طوسي، ص 400، جامع الرواة، ج1، ص 253.

77 . تهذيب الحکام، ج4، ص 140.

/ 8