پيامبر و يهوديان
يکي از مهم ترين ادله مستشرقين ( البته به زعم خودشان ) بر واهي بودن بعثت پيامبر ارتباط آن حضرت با علماي يهودي است . يهوديان در يکتاپرستي خود را پيشگام تمام اديان مي دانند و بر پيروان ديگر اديان دراين زمينه مباهات مي کنند و چنان پيامبران ساير اديان را منکر مي شوند که گويي خداوند در بعثت انبيا مي بايست از آنان اجازه مي گرفت؛ از اينرو با اين که در کتاب تورات ( البته کتاب بدون تحريف تورات ) نام و نشان پيامبران پس از موسي ذکر شده بود ولي يهود ، تمام اين انبيا را منکر شدند و براي انکارآنان ،آن سخنان الهي ( انجيل و پس از آن قرآن ) را نسخه برداري از تورات و عهد عتيق خواندند ؛ اين در حالي است که ادعاي آنان که عمري به درازاي تاريخ اسلام دارد تنها به نبي مکرم اسلام محدود نمي شده است و حضرت مسيح نيز مورد اين ادعا ي يهوديان قرارگرفته است . در باره اين ادعاي يهود مي توان گفت : « مرکز يهوديت حجاز، شهر يثرب بود. بر خلاف اين شهر، مکه هرگز مرکز زندگي يهود نبود و يهوديان در آنجا توطن نداشتند. تعرض گسترده قرآن در سوره هاي مدني به يهوديان و سکوت مطلق اين کتاب آسماني در آيات مکي در باره آنان، آشکارا حاکي از آن است که در اين شهر خبري از وجود يهوديان ، و يا نفوذ آنان نبوده است. طبعاً اگر جريان غير از اين بود، قرآن در آيات مکي متعرض ايشان مي شد و آنان را همچون مشرکين مکه، مورد خطاب قرار مي داد و يا از عناد ايشان سخن مي گفت.» (8)« ولفنسون نويسنده يهودي، تصريح مي کند که قبل از بعثت، يهودي عالمي در مکه زندگي نمي کرده است» . درست با توجه به اين نکته است که مي توانيم نتيجه بگيريم پيامبر اسلام قبل از بعثت، در مکه با هيچ عالم يهودي ارتباط نداشته است تا بتواند آيين و رسالت او را از اين طريق تبيين بشري نمود.« طبعاً اگر محمد (ص) کمترين پيوند فکري با يهوديان داشت و از آنان چيزي مي آموخت، ايشان با توجه به کينه شديدي که نسبت به وي داشتند، اين معني را در همان زمان که قريش به دنبال يافتن معلم و آموزگاري براي محمد بودند، آشکار ساخته، نمي گذاشتند تا برخي مستشرقين يهودي، پس از هزار و چهار صد سال، زحمت طرح ادعايي بي سند و مبنا را بکشند.»
يک اسلام شناس غربي درباره ادعاي يهوديان مقايسه اي ميان قرآن و تورات انجام داده است تا تفاوت هاي آن دو و ادعاي باطل يهوديان را آشکار سازد :«در باب آفرينش، عدم تشابه ميان معلومات عهد عتيق و آيات قرآن جالب توجه است و خصوصاً پاسخگوي اين اتهام بي ربط و بي پايه به پيغمبر اسلام است که از آغاز اسلام تاکنون تکرار مي شود. بدين بيان که: وي به نسخه برداري و رونويسي روايات عهد عتيق پرداخته است.... فرضيه رونويسي از عهد عتيق غير قابل دفاع است، زيرا گزارشي که قرآن از آفرينش عرضه مي کند، با گزارش عهد عتيق تفاوت کلي دارد....اين مطلب به همان اندازه بي بنا و بنياد است که گفته مي شود پيغمبر اسلام (ص) از تعليمات مذهبي يک راهب مسيحي استفاده کرده است».(9)
براي روشن تر شدن اين مطلب بهتر است به تصويري که قرآن از پيامبران يهود نظير داود (ع) ارائه مي کند با تصويرتوراتي آنان مقايسه شود . قرآن داود را چنين معرفي مي کند : به او مقام حکم فرمايي و دانش عطا کرديم ( انبيا 78و79 ) ، بهره داود به فضل و کرم خداوند کامل شد ( سبا 10 ) ، نيرومند بود وبه درگاه ما توبه وانابه مي کرد ( ص 17) . در صورتي که يهوديان در تورات تحريف شده به اين پيامبر خدا ، نسبت رابطه نامشروع با زني شوهردار وارد مي سازند . اين خود گوشه اندکي از نارسايي بسياراين ادعاست .