پيامبر و مسيحيان - چراغ ایزد افروز نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چراغ ایزد افروز - نسخه متنی

جعفر سبحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پيامبر و مسيحيان

اين ادعا که پيامبر اسلام، تعاليم خويش را تحت تاثير آموزش علماي نصاري عرضه داشته است، مطلبي نيست که تنها برخي از مستشرقان قرون اخير آن را عنوان کرده باشند، بلکه اشراف قريش نيز که مي ديدند تهمت هاي گوناگون آنان به پيامبر، در نظر همگان سست و بي پايه است و شخصيت وي با شاعران، کاهنان و ساحران تفاوت فاحش دارد، سرانجام تصميم گرفتند براي آن حضرت معلمي دست و پا کنند. حاصل اين تلاش اين بود که آهنگري رومي را که در نام او نيز اختلاف وجود دارد، به عنوان آموزگار وي معرفي کردند، و گفتند که چون ديده اند محمد (ص) گاهي براي ديدن چگونگي ساخت شمشير به محل کار اين آهنگر مي رفته، پس تعاليم خود را از وي که زبان عربي را هم درست نمي دانسته، فرا گرفته است!« قرآن مجيد در پاسخ اين تهمت مي گويد : لسان الذي يلحدون اليه اعجمي و هذا لسان عربي مبين ( زبان کسي که به آن اشاره مي کنند غيرعربي است در صورتي که اين قرآن به زبان عربي آشکار است ) ( نحل 103)» (10)
و اما در اين باره با دلايل تاريخي و منطقي مي توان گفت :

« در مقايسه با يهوديت، نفوذ مسيحيّت در سراسر حجاز بسيار محدود بود. اين محدوديت در شهر مکه به حدّ اعلي مي رسيد. اصولاً با توجه به خصايص جهان شناسي مسيحي آن روز، علماي اين مذهب اغلب ترجيح مي دادند تا در مراکزي دور از شهرها زندگي کنند و عمر خود را به عزلت و گوشه گيري بگذرانند؛ بنابر اين بايد پرسيد که معدود معلمان فرضي مسيحي محمد (ص) چه کساني بودند. مسيحيان بردگاني بودند که از شهرها و نقاط ديگر خريداري شده و در مکّه نزد اربابان خويش زندگي مي کردند و از طريق انجام خدمات و فعاليت هايي خاص، درآمد و ثروتي براي اربابان خود تدارک مي ديدند.... برخي از مستشرقين تلاش بي ثمر و متروک بعضي از علماي مسيحي قرون وسطي را زنده کردند و مدعي شدند که پيامبر اسلام، مباني آيين خويش را از دو راهب مسيحي (بحيرا و راهب بُصري ) اخذ کرده است. » (11) ولي اساساً ملاقات پيامبر اکرم با اين دو راهب مسيحي ازسوي تاريخ نگاران جاي شک وشبهه دارد و بسياري از آنان در پايان نقل اين داستان با جملاتي از قبيل الله اعلم فقدان منابع معتبر در اين باره را آشکار ساخته اند . حال بر فرض وقوع اين ملاقات ها « آيا مي توان سرچشمه آموزشهاي پيامبر اسلام را آن دو راهب مسيحي دانست؟ آيا انسان عاقل و انديشمند، مي تواند دو ملاقات کوتاه را که به فرض صحت وقوع، گذرا و شتابزده دقايقي به هنگام عبور کاروان روي داده و متن سخنان رد و بدل شده در آنها هم جز پيشگويي رسالت رسول خدا، حاوي هيچ سخن ديگري نيست، مبناي تکوين آيين گسترده اسلام در انديشه پيامبر بداند؟ اين ادعاهاي سست ممکن است معاند را به ظاهر ساکت کند، اما خرد خردمندان را قرار و آرام نمي دهد.» (12)
مرحوم دکتر راميار ( در اين باره ) مي نويسد:آن معارف عاليه قرآن کجا و اين چند تن مرد گمنام و يا افسانه اي کجا که حداکثر، راهب دير دور افتاده بُصري و يا زاهد عزلت نشين مکه و يا آهنگر سرگذر و يا چند تن سرباز حبشي وامانده از لشگر ابرهه بوده اند. اين سخنان بيشتر به شوخي هاي سبک مردم سبک مغز مي ماند تا به سخني جدّي و در خور اعتناء . چنين است که قرآن با لحني قاطع اين سفاهت ها را مي کوبد و اعلان مي کند: «و ما کان هدا القرآن ان يفتري من دون الله و لکن تصديق الّذي بين يديه و تفصيل الکتاب لاريب فيه من رب العالمين» (و اين قرآن نه چنان است که کسي جز به وحي خدا تواند يافت، و ليکن ساير کتب آسماني را نيز تصديق مي کند و کتاب الهي را تفصيل مي دهد که بي گفتگو از جانب پروردگار جهانيان است). (يونس/ 37)

/ 8