بیشترلیست موضوعات قصههاى قرآن اهتمام به تدوين حديث سيرهنويسان معروف ظهور مورخان بزرگ اسلامى بزرگترين مورخ قرن سوم منابع تاريخ طبرى توضیحاتافزودن یادداشت جدید علم تاريخ را به هيچوجه نمىتوان از تطور و بسط فرهنگ عمومى جامعه جدا كرد. به طور قطع، پيشرفت و تطور علم تاريخ مرحلهاى از تطور و پيشرفت فرهنگ آن نيز محصول عوامل متعددى است كه عمدتا از تاسيس و قيام دولتى كه با دولتها، فرهنگها و نهادهاى سياسى و نظامى ديگر برخورد داشته باشد، سرچشمه مىگيرد و بدينترتيب، عناصر اوليه تمدن آن گسترش مىيابد. علم تاريخ با حدود، ابعاد و روشهاى تدوين آن، پس از ظهور اسلام تحقق يافته است; اما اين مطلب هرگز به آن مفهوم نيست كه عربها پيش از ظهور اسلام، هيچ نوع آشنايى با اين علم نداشتهاند، بلكه آنها پيش از ظهور اسلام، تمدنهايى، هرچند كوچك، در يمن و ديگر نقاط عرب داشتند كه آثار آنها را كم و بيش نقل مىكردند. اخبار و آثار دولتحمير، سبا و يمن به طور شفاهى در ميان آنها، نسل به نسل نقل مىگرديد. شايد تاريخ در آن عصر، دوره شفوى و حفظى خود را مىگذرانيد; يعنى آنچه را عربها مىدانستند پيش از آنكه به نوشتن و خط متكى باشند، به حفظ و نقل شفوى و لسانى آن تكيه مىكردند. از اين جهت، در آن دوره، در اوايل اسلام، تا مدتها پيش از اينكه خط و نوشتن شايع شود، از حافظههاى بسيار قوى خود، بخصوص در زمينه انساب و اشعار، استفاده مىكردند. شايد مهمترين بخش از تاريخ عرب و اسلام، كه به طور حتم، تاثير مهمى در تدوين تاريخ دوره بعد داشته، دوره «ايام العرب» (جنگها و داستانهاى دوره جاهلى) بوده و به قصه بيشتر شباهت داشته است تا تاريخ و بيشتر مورخان و محققان، قصهگويان و داستان سرايان آنها را نقل مىكردند.
قصههاى قرآن
ظهور اسلام و نزول قرآن كريم تحولى ژرف در انديشه و ذهنيت عرب مسلمان ايجاد كرد. نقل داستانهاى قرآن و اخبار گذشتگان و اهميتى كه قرآن شريف به اخبار گذشتگان مىداد و معلومات ارزندهاى از تمدنهاى گذشته و انبياى سلف عرضه مىكرد تاريخ را به عنوان موضوعى واقعى و جدى مطرح نمود. علاوه بر آن، وجود حضرت رسول(ص) و پيروزيهاى او در غزوات، سرايا و فتوحاتى كه انجام داد موجب شد كه مسلمانان اين حادثه عظيم اجتماعى و تاريخى را تدوين نمايند و زندگى آن حضرت را به عنوان يك «اسوه» در فراروى زندگى خود قرار دهند. اين مطلب نقطه عطفى در روند عمومى فرهنگ و ثقافت مسلمانان بود. تثبيتحادثه «هجرت» به عنوان مبدا تاريخ اسلامى، در سال شانزدهم هجرى (زمان خليفه دوم) به پيشنهاد امام على(ع)، (1) پايه اساسى تدوين علمىتاريخ اسلامى بود. از اينرو، حادثه «هجرت» نقطه آغاز تجديد احداث و وقايع تاريخ مسلمانان است. بدين دليل، نقطه آغاز تدوين تاريخ مسلمانان را در دو روش تلخيص مىكنيم: 1- گرايش تدوين تاريخ «ايام العرب» و آثار آن از پيمانها، كينهها، انقلابها و ديگر نتايج آن كه در زندگى عرب مسلمان اثر گذاشته بود. به طور كلى، «ايام العرب» از گذشته نزديك عرب و آنچه كه اين ايام از نظر اجتماعى، ادبى و فرهنگى در جامعه آنان اثر گذاشته بود، حكايت مىكرد. 2- گرايش دوم، تدوين تاريخ اسلام و ظهور حضرت محمد(ص) و اخبار زندگى، غزوات، سرايا و به طور كلى سيره حضرت رسول(ص) است. وقوع اين دو گرايش واقعيت اجتماعى جزيرةالعرب آن روز بود; اولى تعصبات قبيلگى و گروهبنديهاى جامعه جاهلى را مىنماياند و دومى حيات پيامبر(ص)، اعمال، گفتار و سيره ايشان را گزارش مىدهد. دكتر عبدالعزيز الدورى مىگويد: «هر يك از اين دو گرايش غالبا در يك مركز فرهنگى اتفاق افتاده است: گرايش اسلامى در مدينه، مركز سنت پيامبر(ص) و گرايش اول (گرايش عصبيت) در كوفه و بصره، دو شهر جديدى كه پس از اسلام به وجود آمدهاند و مركز فعال گرايشهاى عصبيتى و قبيلگى مىباشند. (2) نكته جالب توجه اينكه اين شهرهاى سهگانه (مدينه، كوفه، بصره) در آغاز عصر تدوين، مركز فعاليت فرهنگى و مسكن بيشتر علماى عصر بوده است. اهتمام به ضبط گفتار و كردار پيامبر(ص) نه فقط از نظر ترويج تقوى و ورع اسلامى مهم بود، بلكه موضعى جدى و واقعهاى مؤثر به حساب مىآمد; زيرا حكومت جديدى كه پس از وفات پيامبر روى كار آمد ناچار بود كه همه روشها و نظامات خود را از سيره پيامبر(ص) به عنوان اولين مؤسس و بنيانگذار دولت اسلامى اخذ كند. علاوه بر آن، اگر ما اساسى را كه خليفه دوم تقسيمبندى طبقات جامعه را بر آن بنا نهاد ملاحظه كنيم، كه جامعه اسلامى را بر مبناى خويشاوندى با پيامبر(ص) و سابقه در اسلام تقسيمبندى كرد و به آنها كه به نحوى با پيامبر(ص) خويشاوندى داشتند سهم بيشتر و اهميت فراوانترى داد، به طور قطع، اعمال و غزوات پيامبر(ص) و تاريخ اسلام چنان اهميتى پيدا مىكرد كه شناختحقوق طبقات جامعه صدر اسلام بدان بستگى داشت و بر حسب سبقت در اسلام و شركت در جنگها و غزوات، حقيقت پيدا مىكرد و هر كس بر اين اساس، از عطايا، مواهب و قيام اسلامى برخوردار مىشد. (3)