5. اخلاق‏مدارى در جنگ و برخورد با دشمن - جایگاه دشمنان و مخالفان در نگرش سیاسی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جایگاه دشمنان و مخالفان در نگرش سیاسی امام علی (ع) - نسخه متنی

علی اکبر علیخانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

5. اخلاق‏مدارى در جنگ و برخورد با دشمن

انسانى كه معتقد به اصول اخلاقى و ارزش‏هاى انسانى است، در هيچ شرايطى برخلاف اصول خود عمل نمى‏كند. البته ممكن است انسان به چيزهايى عادت كند، يا به بعضى شيوه‏هاى رفتارى خوبگيرد كه در شرايط خاص و بحرانى مجبور شود اين عادات و رفتارهاى خود را تغيير دهد و به آسانى نيز اين كار را خواهد كرد؛ اما اعتقادات و باورهاى انسان كه به نوعى ريشه در انسانيت او دارند، جزء ماهيت او محسوب مى‏شوند و به آسانى تغييرپذير نيستند. ايمان به باورهاى اخلاقى و پاى‏بندى به اصول و ارزش‏هاى الهى و انسانى از اين جمله‏اند؛ زيرا هويت انسان در پاى‏بندى به ارزش‏ها و اعتقادات اوست و بدون آن‏ها احساس پوچى و بى‏هويتى خواهد كرد. على(ع) انسانى بود كه به اصول و ارزش‏هاى اخلاقى و انسانى اعتقاد داشت و اين باور و اعتقاد موجب مى‏شد كه او تحت هر شرايطى اصول خود را زير پا نگذارد، مگر آن‏كه بخواهد بر سر اصول و ارزش‏هاى اخلاقى معامله كند و به بهاى قدرت، يا حكومت و يا پيروزى بر دشمن، اصول و ارزش‏هاى اخلاقى خود را زير پا نهد كه اين كار از شخصيت با عظمت و دامن مقدس ايشان به دور بود. در پاى‏بندى به اخلاق و انسانيت، دوست و دشمن، فقير و غنى، داخل و خارج، جنگ و صلح و غير آن تفاوتى نمى‏كند. انسانِ مقيد به اخلاق در هر حال و همه‏جا مقيد است؛ زيرا باورها و اعتقادات اخلاقى، الهى و انسانى با سرشت او سرشته‏اند.

على(ع) در جنگ‏هاى خود و در برخورد با دشمنانش نيز به اصول اخلاقى و انسانى خود مقيد بود. حضرت در جنگ‏هاى خود قبل از نبرد به ياران خود سفارش مى‏كرد و حتى در حين جنگ منادى مى‏فرستاد و دستور مى‏داد كه هيچ فرارى و زخمى را نكشيد؛ عورتى را آشكار مكنيد و هيچ كشته‏اى را مُثله نكنيد. سپس توصيه مى‏كرد كه چون به محل سكونت و اردوى دشمن رسيديد، پرده‏اى را پاره نكنيد و بدون اجازه وارد هيچ خانه‏اى نشويد و چيزى از اموال آنان را نگيريد ـ مگر اموالى كه در اردوگاهشان يافته باشيد ـ و هيچ زنى را آزار ندهيد؛ هر چند به شما و فرماندهان و نيكوكارانتان دشنام دهد و ناسزا گويد.[24] پس از جنگ جمل، صفيه، مادر طلحه حضرت على(ع) را به شدت مورد توهين قرار داد؛ در حالى كه در همان خانه، اتاق‏هايى همانند مخفيگاه، مملو از مجروحانى بود كه با حضرت جنگيده بودند. حضرت نه پاسخى به زن توهين‏كننده داد و نه متعرض مجروحان شد؛ فقط اشاره‏اى كرد كه مى‏داند اين ساختمان پر از مجروحان جنگ است، و گذشت تا لااقل طرف مقابل دست از دشنام و گستاخى بردارد.[25]

در جنگ صفين، معاويه و لشگريانش بر سر آب اردو زدند و افرادى را گماردند تا مانع استفاده ياران امام على(ع) از آب شوند. حضرت قاصدى را نزد معاويه فرستاد تا آب را براى استفاده همگان آزاد بگذارند؛ ولى معاويه پس از مشورت با يارانش امتناع ورزيد. پس از مدتى سپاهيان امام على(ع) حمله كردند و با تارومار كردن لشكر معاويه بر آب مسلط شدند. برخى از ياران امام درصدد تلافى بودند؛ اما حضرت به آنان پيام داد كه به اندازه نيازتان آب برداريد و بازگرديد و آب را براى استفاده همگان آزاد بگذاريد. برخى اعتراض كردند كه معاويه با ناجوانمردى آب را به روى ما بست، حال كه ما بر آب تسلط يافته‏ايم، نبايد آن را براى استفاده او آزاد بگذاريم. ولى حضرت به آزاد گذاشتن آب دستور دادند؛ زيرا بستن آب را حتى بر دشمن عملى غيراخلاقى مى‏شمردند.[26] در همين جنگ بُسر بن ابى‏ارطاة از سرداران معاويه و عمروعاص از نزديكان معاويه، هنگامى كه در نبرد با امام(ع) مغلوب شدند و در آستانه كشته شدن بودند، عورتهاى خود را آشكار كردند و حضرت روى برگرداند و از كشتن آنان صرف‏نظر كرد.[27]

موارد پاى‏بندى امام(ع) به اخلاق در جنگ بسيار فراوان است و دشمنان ايشان نيز به اين امر آگاه بودند. به هر حال، اگر حضرت همانند آنچه مرسوم است در بحران، و جنگ و گرماگرم نبرد بعضى از مسائل را رعايت نمى‏كرد ـ و قابل سرزنش هم نبود ـ با سرعت و قوت بيشترى به پيروزى مى‏رسيد و حتى مى‏توانست با ايجاد رعب و وحشت در دل دشمن از طريق قتل و غارت، روحيه آنان را تضعيف كند و از نبرد بازشان دارد؛ ولى تقيد امام(ع) به اخلاق مانع اين امر مى‏شد.

در برخورد با مخالفان نيز، حضرت على(ع) برخورد بسيار اخلاقى و انسانى از خود نشان دادند؛ اگرچه نمى‏توان مخالف را دشمن ناميد. پس از قبول حكومت و بيعت مردم، برخى از صحابه كه شمار آنان شايد به ده‏نفر مى‏رسيد، از بيعت سرباز زدند و هر كدام بهانه‏اى آوردند. بر اساس عرف سياسى جامعه آن روز، وقتى كه مردم و بزرگان جامعه با حاكم بيعت مى‏كردند، افراد انگشت شمار باقيمانده را از هر راه ـ حتى با توسل به زور ـ مجبور به بيعت مى‏كردند؛ ولى حضرت على(ع) اين افراد را به بيعت مجبور نكرد. حتى وقتى كه عبداللّه بن عمر از بيعت خوددارى كرد، حضرت به او فرمود: ضامنى بياور كه دست به اغتشاش نخواهى زد. گفت: ضامنى ندارم. يكى از ياران امام(ع) اجازه خواست او را بكشد؛ ولى حضرت مانع شد و فرمود: من خود ضامن او هستم.[28]

پاى‏بندى امام(ع) به اصول اخلاقى و انسانىِ نشأت گرفته از تعاليم الهى اسلام به حدى بود كه در مورد قاتل خود نيز سفارش كرد و به امام حسن(ع) فرمود:

اگر زنده ماندم خود مى‏دانم با او چه كنم، و اگر از دنيا رفتم، براى قصاص فقط يك ضربه به او بزنيد؛ چون او يك ضربه به من زده است. مبادا او را مُثله كنيد يا به بهانه اين‏كه رهبر جامعه كشته شده است، دست به خونريزى بزنيد و خارج از عدالت رفتار كنيد.[29]

/ 7