حضرت علي(ع) وحدت را رمز پيشرفت و تفرقه را رمز سقوط مسلمانان دانسته بنابر اين مشاهده مي نماييم که آن حضرت(ع) از هر گونه برخوردي که برادري اسلامي را زير سئوال مي برد اجتناب مي ورزيد لذا علي(ع) با آنکه مي دانست از ديگران به خلافت سزاوارتر است ولي با ابوبکر و عمر و عثمان به مدارا رفتار کرد و از هيچ گونه کمک نسبت به آنان دريغ نفرمود تا يگانه نمونه عالي مدارا و حافظ اتحاد هنگام اختلاف رأي چون مشکلات جامعه به اوج خود رسيد باصرار مسلمين خلافت را پذيرفت. وي هيچ کس را ملزم به قبول خلافتش نکرد. علي(ع) که تنها هدفش حفظ اسلام و پايه اساسي يعني وحدت بود با خلفا مدارا کرد و با آنان صميمانه رفتار نمود. و در نتيجه اين صبر انقلابي آن چنان وحدتي ميان مسلمانان به وجود آورد که مسلمانان به جاي جنگ و اختلافات داخلي به صدور انقلاب عظيم اسلامي پرداختند و همين وحدت رمز پيروزي و پيشرفت آنان گشت به طوري که مدت بسيار کوتاهي امپراطوري عظيم و پهناور روم و فارس را به تصرف اسلام درآوردند و مصر و عراق و فلسطين را تصرف کردند و اگر آن حضرت (ع) اين وحدت و آرامش را به وجود نمي آوردند محال بود که اينهمه پيشرفت و فتوحات نصيب مسلمانان گردد.
توصيه علي عليه السلام به وحدت امت:
در تاريخ بشر هر امتي که با هم يد واحد بودهاند در همه جا پيشرفت داشته و هر گاه از يکديگر جدا شده و اختلاف پيدا نمودهاند، سقوط کردهاند. چنانکه حضرت علي(ع) در خطبه قاصعه با بيان احوال ملل گذشته و ذلت و سقوط ايشان در اثر تفرقه درس عبرت به مسلمانان ميآموزند و مي فرمايند: «و احذروا ما نزل بالامم قبلکم من المثلات بسوء الافعال و ذميم الاعمال». از زوالها و کيفرهايي که در اثر کردار زشت و اعمال ناپسند به امتهاي پيشين رسيد به حذر باشيد و حالات آنها را در نعمت و نقمت به ياد آوردي. تا شما مانند کيفر ديدگانشان نشويد به کارهايي بپردازيد که موجب عزت و شوکت ايشان گشت. آن اموريکه موجب عزت و شوکتشان گشت دوري گزيدن از تفرقه و پراکندگي و همت گماشتن و توصيه و ترغيب يکديگر به رعايت اتحاد و اتفاق بود از هر عملي که ستون فقراتشان را مي شکست و قدرتشان را سست مي کرد اجتناب ورزيدند مانند کينهتوزي نا همفکري دوري از يکديگر.آن حضرت در ادامه مي افزايد «فانظروا کيف کانوا الاملاء مجتمعه و الاهواء مؤتلفه» به امم پيشين بنگريد که چگونه بودند هنگامي که جمعيتشان متحد و خواستههايشان متفق و قلبها و انديشههايشان معتدل و دستهايشان پشتيبان هم، شمشيرهايشان ياري کننده يکديگر ديدها نافذ و عزمها و مقصودها همه يکي بود آيا زمامدار و رهبر جهانيان نشدند؟