بیشترلیست موضوعات چگونه مى توان تنوع اديان را تبيين كرد؟ كثرت گرايى نقد كثرت گرايى شمول گرايى معيارهايى براى ارزيابى اديان توضیحاتافزودن یادداشت جدید
كثرت گرايانى نظير هيك بر سر يك دوراهى قرارگرفته اند. از يك سو، اگر ما هيچ تصور روشنى از خداوند نداشته باشيم يعنى اگر نتوانيم هيچ چيز رباره خداوند يا واقعيت غايى فى نفسه بگوييم در آن صورت اعتقاد دينى ما بيش از پيش به بى اعتقادى نزديك و تقريبا قابل تميز از الحاد مى شود. ازسوى ديگر، اگر ما بتوانيم از خداوند سخن بگوييم در نتيجه مى توانيم مجموعه سازگارى از محمول ها را براى توصيف اوصاف خداوند به كار گيريم. به اين ترتيب ما باموضوعى سر و كار داريم كه مى توانيم درباره آن سخن بگوييم، لذا در موقعيت كسانى كه كاملا كورند قرار نداريم و مى توانيم دريابيم كه مدعيات كدام يك از مردان كور درست است. نكته آخر آنكه ما نمى توانيم زبان ناظر به خداوند را به زبان ناظر بر تجربه [هاى متعارف] مان تحويل نماييم. حتى زبان ناظر به تجربه هاى ما نيز به چيزهايى فراتر از تجربه هايمان راجع است. به عنوان مثال، پيتر گيچ (1916) نشان داده است كه پرستش فعلى معطوف به مقصود است. پرستش ما معطوف به كسى است. يعنى به سوى كسى كه موضوع پرستش ماست، معطوف شده است. ممكن است مردم حتى اگر داراى عتقادات نسبتا نادرستى باشند، موفق شوند اعتقادات خود را به يك خداى واقعى معطوف نمايند... اما اين امر حدى دارد... يعنى اگر اعتقاد به خدا بيش از اندازه خطاآميز باشد ديگر نمى توان آن را به خدايى واقعى و زنده معطوف كرد .بنابراين، افراد ممكن است در ارجاع درست [اعتقاداتشان] به يك مرجع با شكست مواجه شوند، زيرا يا مرجعى را كه در حال ارجاع به آن هستند يا مرجعى را كه بايد به آن ارجاع دهند به اندازه كافى نمى شناسند. مثلا ممكن است كسى كه در جريان امور سياسى آمريكا نيست و در عوض مجذوب