فاطمه سوخت! - یاس کبود نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

یاس کبود - نسخه متنی

محمدعلی مجاهدی (پروانه)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فاطمه سوخت!



  • اى به طوفان بلا، يار على! اى به طوفان بلا، يار على!


  • همدم آه شرر بار على! همدم آه شرر بار على!




  • مهر و قهرت، سبب ردّ و قبول مهر و قهرت، سبب ردّ و قبول


  • فاطمه! روح على! جان رسول! فاطمه! روح على! جان رسول!




  • اى ز سيلى شده نيلى رويت اى ز سيلى شده نيلى رويت


  • كشت آزردگى پهلويت كشت آزردگى پهلويت




  • تا على را سوى مسجد بردند تا على را سوى مسجد بردند


  • نازنينْ قلب ترا، آزردند نازنينْ قلب ترا، آزردند




  • رابط فيض خدا را كشتند رابط فيض خدا را كشتند


  • مادر زهد و ريا را، كشتند مادر زهد و ريا را، كشتند




  • آنكه نان و نمكش را خوردند آنكه نان و نمكش را خوردند


  • به تلافى، فدكش را بردند! به تلافى، فدكش را بردند!




  • تا كه بيت الشرف فاطمه سوخت تا كه بيت الشرف فاطمه سوخت


  • عرش را ز آتش غم، قائمه سوخت! عرش را ز آتش غم، قائمه سوخت!




  • هستى شير خدا رفت ز دست هستى شير خدا رفت ز دست


  • تا كه زهراى وى از پاى نشست! تا كه زهراى وى از پاى نشست!


تقى برانى (برانى)

قبر تو مستور ماند!



  • اى حرم خاص خداوندگار اى حرم خاص خداوندگار


  • دست خداوند، ترا پرده دار دست خداوند، ترا پرده دار




  • اُمِّ اَب و، بضعه ى خير الانام اُمِّ اَب و، بضعه ى خير الانام


  • مادر دو رهبر صلح و قيام مادر دو رهبر صلح و قيام




  • خوانده خدا، عصمت كبرى ترا خوانده خدا، عصمت كبرى ترا


  • گفته نبى، اُمِّ ابيها ترا گفته نبى، اُمِّ ابيها ترا




  • چيست حيا؟ ريشه ى دامان تو چيست حيا؟ ريشه ى دامان تو


  • كيست ادب؟ بنده ى فرمان تو كيست ادب؟ بنده ى فرمان تو




  • وقت خوشت، وقت مناجات توست وقت خوشت، وقت مناجات توست


  • شاد، پيمبر ز ملاقات توست شاد، پيمبر ز ملاقات توست




  • كس نبرد راه به سامان تو كس نبرد راه به سامان تو


  • جز پدر و همسر و يزدان تو جز پدر و همسر و يزدان تو




  • هم ز پى عرض ادب، گاه گاه هم ز پى عرض ادب، گاه گاه


  • يافته جبريل در آن خانه، راه يافته جبريل در آن خانه، راه




  • مكتب تو، مكتب صدق و صفا مكتب تو، مكتب صدق و صفا


  • خانه ى تو، گلشن مهر و وفا خانه ى تو، گلشن مهر و وفا




  • نيست عجب گر به چنين مكتبى نيست عجب گر به چنين مكتبى


  • تربيت آموخته، چون زينبى تربيت آموخته، چون زينبى




  • اى پدرت رحمةُ للعالمين اى پدرت رحمةُ للعالمين


  • مرحمتى كن به منِ دلْ غمين مرحمتى كن به منِ دلْ غمين




  • منكه ز احسان تو شرمنده ام منكه ز احسان تو شرمنده ام


  • دست به دامان تو افكنده ام دست به دامان تو افكنده ام




  • قدر تو يا فاطم! نشناختند قدر تو يا فاطم! نشناختند


  • بر حرم حرمت تو، تاختند بر حرم حرمت تو، تاختند




  • تا كه صنم جاى صمد نصب شد تا كه صنم جاى صمد نصب شد


  • حق تو و همسر تو غصب شد حق تو و همسر تو غصب شد




  • حاصل آن طرح كه بس شوم بود حاصل آن طرح كه بس شوم بود


  • قتل تو و محسن مظلوم بود قتل تو و محسن مظلوم بود




  • شد سبب قتل تو بى اختلاف شد سبب قتل تو بى اختلاف


  • ضرب در و، ضربت سخت غلاف ضرب در و، ضربت سخت غلاف




  • اى شده محروم ز ارث پدر اى شده محروم ز ارث پدر


  • عالم و آدم ز غمت خونْ جگر عالم و آدم ز غمت خونْ جگر




  • عصمت يزدانى و، معصومه يى عصمت يزدانى و، معصومه يى


  • زوج تو مظلوم و، تو مظلومه يى زوج تو مظلوم و، تو مظلومه يى




  • داغ غمت بر دل رنجور ماند داغ غمت بر دل رنجور ماند


  • قدر تو و قبر تو، مستور ماند قدر تو و قبر تو، مستور ماند




  • فاطمه! اى آنكه خرد مات توست فاطمه! اى آنكه خرد مات توست


  • چشم (مؤيّد) به كرامات توست چشم (مؤيّد) به كرامات توست


سيد رضا مويد (مويد)

اذان بلال



  • دلم گرفته درين وسعت ملال، بلال! دلم گرفته درين وسعت ملال، بلال!


  • اذان بگوى خدا را! اذان بلال! بلال! اذان بگوى خدا را! اذان بلال! بلال!




  • من و تو شعله وريم از شرار فتنه، بيا من و تو شعله وريم از شرار فتنه، بيا


  • براى اينهمه غربت چو من بنال، بلال! براى اينهمه غربت چو من بنال، بلال!




  • سكوت تلخ تو با درد همنشينم كرد سكوت تلخ تو با درد همنشينم كرد


  • اذان بگوى و ببر از دلم ملال، بلال! اذان بگوى و ببر از دلم ملال، بلال!




  • هنوز ياد تو، در خاطر زمان جارى است هنوز ياد تو، در خاطر زمان جارى است


  • ازين گذشته ى روشن به خود ببال، بلال! ازين گذشته ى روشن به خود ببال، بلال!




  • دوباره بانگ اذان در مدينه مى پيچد؟! دوباره بانگ اذان در مدينه مى پيچد؟!


  • سكوت نيست جواب چنين سوال، بلال! سكوت نيست جواب چنين سوال، بلال!




  • اذان اگر تو نگويى، نماز مى ميرد اذان اگر تو نگويى، نماز مى ميرد


  • بخوان سرود رهايى، بخوان بلال! بلال! بخوان سرود رهايى، بخوان بلال! بلال!




  • به جرم اينكه من از راست قامتان بودم به جرم اينكه من از راست قامتان بودم


  • زمانه منحنيمَ خواست چون هلال، بلال! زمانه منحنيمَ خواست چون هلال، بلال!




  • فغان كه اهرمنم آن زمان ز پا افكند فغان كه اهرمنم آن زمان ز پا افكند


  • كه بست دست خداوند ذوالجلال بلال! كه بست دست خداوند ذوالجلال بلال!




  • ز جان سوخته ى من هنوز شعله ى درد ز جان سوخته ى من هنوز شعله ى درد


  • زبانه مى كشد از فرط اشتعال، بلال! زبانه مى كشد از فرط اشتعال، بلال!




  • سرود اينهمه غربت بخوان كه بنشيند سرود اينهمه غربت بخوان كه بنشيند


  • به چهره ها، عرق شرم و انفعال بلال! به چهره ها، عرق شرم و انفعال بلال!




  • درين خزان محبت، سرود سبزت را درين خزان محبت، سرود سبزت را


  • بخوان براى دل من به شور و حال، بلال! بخوان براى دل من به شور و حال، بلال!




  • بخوان براى دل من! كه مى بالد بخوان براى دل من! كه مى بالد


  • به من شكوه و به تو عشق لا يزال، بلال! به من شكوه و به تو عشق لا يزال، بلال!




  • كبوتر حرم عشق! بال و پر واكن كبوتر حرم عشق! بال و پر واكن


  • به شوق آمدن لحظه ى وصال، بلال! به شوق آمدن لحظه ى وصال، بلال!




  • بخوان! كه عمر گل باغ عشق، كوتاهست بخوان! كه عمر گل باغ عشق، كوتاهست


  • چو آفتاب، كه دارد سر زوال، بلال! چو آفتاب، كه دارد سر زوال، بلال!




  • براى مرغ مهاجر ز كوچ بايد گفت براى مرغ مهاجر ز كوچ بايد گفت


  • بخوان سرود غم انگيز ارتحال بلال! بخوان سرود غم انگيز ارتحال بلال!




  • كمال سنگدلى بين، كه سنگ حادثه را كمال سنگدلى بين، كه سنگ حادثه را


  • مرا زدند به پهلو ترا به بال، بلال! مرا زدند به پهلو ترا به بال، بلال!




  • سرود سبز تو با خشم سرخ من، ماند سرود سبز تو با خشم سرخ من، ماند


  • به يادگار براى على و آل، بلال! به يادگار براى على و آل، بلال!


محمد على مجاهدى (پروانه)

مزار گمشده!



  • اشك غمت، ستاره ى هفت آسمان بلال! اشك غمت، ستاره ى هفت آسمان بلال!


  • در آسمان غربت مولا بمان! بلال! در آسمان غربت مولا بمان! بلال!




  • داغ نماز بر دل محراب مانده است داغ نماز بر دل محراب مانده است


  • انگار سالهاست نگفتى اذان، بلال! انگار سالهاست نگفتى اذان، بلال!




  • اين سنه، تنگ ماند و مجال نفس نماند اين سنه، تنگ ماند و مجال نفس نماند


  • اى بس هجوم حادثه شد بى امان، بلال! اى بس هجوم حادثه شد بى امان، بلال!




  • اى زخم شانه هاى نجابت! صبور باش اى زخم شانه هاى نجابت! صبور باش


  • در التهاب كينه ى نامردمان، بلال! در التهاب كينه ى نامردمان، بلال!




  • باغى در بهشت خدا سبز سبز بود باغى در بهشت خدا سبز سبز بود


  • شد زرد از تهاجم باد خزان، بلال! شد زرد از تهاجم باد خزان، بلال!




  • زودست تا كه مرغ مهاجر، شكسته بال زودست تا كه مرغ مهاجر، شكسته بال


  • يكباره پر بگيرد ازين آشيان، بلال! يكباره پر بگيرد ازين آشيان، بلال!




  • زودست تا كه آب شود شمع هستيم زودست تا كه آب شود شمع هستيم


  • همراه با تداوم اشك روان، بلال! همراه با تداوم اشك روان، بلال!




  • زودست تا در آينه ى غربت على زودست تا در آينه ى غربت على


  • جز نقش درد و داغ نبينى عيان، بلال! جز نقش درد و داغ نبينى عيان، بلال!




  • زودست تا مدينه نداند ز فاطمه زودست تا مدينه نداند ز فاطمه


  • جز يك مزار گمشده ى بى نشان، بلال! جز يك مزار گمشده ى بى نشان، بلال!




  • زودست تا هميشه ى تاريخ انتظار زودست تا هميشه ى تاريخ انتظار


  • اين زخم صبر، تازه شود همچنان بلال! اين زخم صبر، تازه شود همچنان بلال!




  • ميراث صبر و زخم و شهادت به روزگار ميراث صبر و زخم و شهادت به روزگار


  • ماند براى آل على جاودان، بلال! ماند براى آل على جاودان، بلال!


جعفر رسول زاده (آشفته)



اى بلال!



  • نام گل بردى و، بلبل گشت خاموش اى بلال! نام گل بردى و، بلبل گشت خاموش اى بلال!


  • مادر مظلومه ى ما رفت از هوش، اى بلال! مادر مظلومه ى ما رفت از هوش، اى بلال!




  • بوستان وحى را بيت الحزن كردى، بس ست بوستان وحى را بيت الحزن كردى، بس ست


  • با اذان خود مكن ما را سيه پوش اى بلال! با اذان خود مكن ما را سيه پوش اى بلال!




  • دير اگر خاموش گردى، زودتر گردد ز تو دير اگر خاموش گردى، زودتر گردد ز تو


  • مادر ما را چراغ عمر، خاموش اى بلال! مادر ما را چراغ عمر، خاموش اى بلال!




  • مادر ما بر اذانت گوش داد، اينك تو هم مادر ما بر اذانت گوش داد، اينك تو هم


  • بر صداى گريه ى زينب بده گوش، اى بلال! بر صداى گريه ى زينب بده گوش، اى بلال!




  • مرگ پيغمبر، شكسته قامت ما را به هم مرگ پيغمبر، شكسته قامت ما را به هم


  • بار غم مگذار ما را بر سر دوش اى بلال! بار غم مگذار ما را بر سر دوش اى بلال!




  • غنچه پرپر گشت و گل از دست رفت و باغ سوخت غنچه پرپر گشت و گل از دست رفت و باغ سوخت


  • كرد حق باغيان، گلچين فراموش اى بلال! كرد حق باغيان، گلچين فراموش اى بلال!




  • گرد غم بر روى ما بنشسته و، دانسته بيم گرد غم بر روى ما بنشسته و، دانسته بيم


  • خاك گيرد لاله ما را در آغوش، اى بلال! خاك گيرد لاله ما را در آغوش، اى بلال!




  • تا زبان حال ما يكسر به نظرم (ميثم) ست تا زبان حال ما يكسر به نظرم (ميثم) ست


  • اشك و خون از چشم اهل دل زند جوش، اى بلال اشك و خون از چشم اهل دل زند جوش، اى بلال


غلامرضا سازگار (ميثم)













باغ در آتش

غربت مولا



  • بسكه دل بى ماه رويت در دل شبها گريست بسكه دل بى ماه رويت در دل شبها گريست


  • آسمان ديده ام زين غصه، يك دريا گريست آسمان ديده ام زين غصه، يك دريا گريست




  • باغبان عشق در سوكت نه تنها ناله كرد باغبان عشق در سوكت نه تنها ناله كرد


  • اى گل پرپر! به حالت بلبل شيدا گريست اى گل پرپر! به حالت بلبل شيدا گريست




  • بارالها بين ديوار و در آن شب تا چه شد؟! بارالها بين ديوار و در آن شب تا چه شد؟!


  • كآسمان بر حال زار زهره ى زهرا گريست كآسمان بر حال زار زهره ى زهرا گريست




  • گشت خون آلوده، چشم اختران آسمان گشت خون آلوده، چشم اختران آسمان


  • بسكه زهرا تا سحر بر غربت مولا گريست بسكه زهرا تا سحر بر غربت مولا گريست




  • شد كوير تشنه، سيراب اى فلك! اى بس على شد كوير تشنه، سيراب اى فلك! اى بس على


  • داغ بر دل، لاله آسا در دل صحرا گريست! داغ بر دل، لاله آسا در دل صحرا گريست!




  • تا نبينيد اشك او را، تا سحر هر شب على تا نبينيد اشك او را، تا سحر هر شب على


  • يا حديث دل به چه گفت از غريبى، يا گريست! يا حديث دل به چه گفت از غريبى، يا گريست!




  • شير ميدان شجاعت بود و، يك دنياى صبر شير ميدان شجاعت بود و، يك دنياى صبر


  • من ندانم اى فلك! با او چه كردى تا گريست؟! من ندانم اى فلك! با او چه كردى تا گريست؟!




  • سوخت همچون شمع و از او غير خاكستر نماند سوخت همچون شمع و از او غير خاكستر نماند


  • بسكه از داغ تو، خورشيد جهان آرا گريست بسكه از داغ تو، خورشيد جهان آرا گريست


جواد جهان ارائى (جهان آرا)



بهانه



  • كمان كشيد غم و، سينه را نشانه گرفت كمان كشيد غم و، سينه را نشانه گرفت


  • چنان، كه آتش دل تا فلك زبان گرفت! چنان، كه آتش دل تا فلك زبان گرفت!




  • خدا گُواست كه خورشيد از حرارت سوخت خدا گُواست كه خورشيد از حرارت سوخت


  • از آتشى كه از آن سوى در به خانه گرفت! از آتشى كه از آن سوى در به خانه گرفت!




  • در آن چمن كه دل باغبان چون شمع گداخت در آن چمن كه دل باغبان چون شمع گداخت


  • چگونه بلبل دلخسته آشيانه گرفت؟! چگونه بلبل دلخسته آشيانه گرفت؟!




  • شفق ز ديده ى دل خون گريست، چون زهرا شفق ز ديده ى دل خون گريست، چون زهرا


  • براى گيسوى زينب به دستْ شانه گرفت! براى گيسوى زينب به دستْ شانه گرفت!




  • ز بسكه فاطمه رنجيده بود از امّت ز بسكه فاطمه رنجيده بود از امّت


  • دل از حيات خود آن گوهر يگانه گرفت دل از حيات خود آن گوهر يگانه گرفت




  • على چه كرد و چه گفت اى خدا در آن شب تار على چه كرد و چه گفت اى خدا در آن شب تار


  • كه زينب از غم بى مادرى، بهانه گرفت؟! كه زينب از غم بى مادرى، بهانه گرفت؟!




  • براى آنكه بماند نهان ز جشم رقيب براى آنكه بماند نهان ز جشم رقيب


  • (على، مراسم تدفين او شبانه گرفت)! (على، مراسم تدفين او شبانه گرفت)!


[و امى از شعر فضل اللَّه قدسى افغانى:

چه گفت فاطمه؟ كآنگونه با تاثر و غم] [ على، مراسم تدفين او شبانه گرفت!]

حسن صالحى خمينى (صالحى)












گنجينه ى اسرار



  • سينه يى كز معرفت گنيجنه ى اسرار بود سينه يى كز معرفت گنيجنه ى اسرار بود


  • كى سزاورا فشار آن در و ديوار بود؟! كى سزاورا فشار آن در و ديوار بود؟!




  • طور سيناى تجلى، مشعلى از نور شد طور سيناى تجلى، مشعلى از نور شد


  • سينه ى سيناى وحدت، مشتعل از نار بود! سينه ى سيناى وحدت، مشتعل از نار بود!




  • ناله ى بانو، زد اندر خرمن هستى شرر ناله ى بانو، زد اندر خرمن هستى شرر


  • گويى اندر طور غم چون نخل، آتشبار بود! گويى اندر طور غم چون نخل، آتشبار بود!




  • آنكه كردى ماه تابان پيش او پهلو تهى آنكه كردى ماه تابان پيش او پهلو تهى


  • از كجا پهلوى او را تاب آن آزار بود؟! از كجا پهلوى او را تاب آن آزار بود؟!




  • گردش گردون دون بين كز جفاى سامرى گردش گردون دون بين كز جفاى سامرى


  • نقطه ى پرگار وحدت، مركز مسمار بود! نقطه ى پرگار وحدت، مركز مسمار بود!




  • صورتش نيلى شد از سيلى، كه چون سيل سياه صورتش نيلى شد از سيلى، كه چون سيل سياه


  • روى گردون زين مصيبت تا قيامت تار بود! روى گردون زين مصيبت تا قيامت تار بود!




  • شهر يارى شد به بند بنده يى از بندگان! شهر يارى شد به بند بنده يى از بندگان!


  • آنكه جبريل امنيش، بنده ى دربار بود آنكه جبريل امنيش، بنده ى دربار بود




  • از قفاى شاه، بانو با نواى جانگداز از قفاى شاه، بانو با نواى جانگداز


  • تا توانايى به تن، تا قوّت رفتار، بود تا توانايى به تن، تا قوّت رفتار، بود




  • گر چه بازو خسته شد، وز كارْ دستش بسته شد گر چه بازو خسته شد، وز كارْ دستش بسته شد


  • ليك پاى همّتش بر گنبد دوّار بود ليك پاى همّتش بر گنبد دوّار بود




  • دست بانو گرچه از دامان شه كوتاه شد! دست بانو گرچه از دامان شه كوتاه شد!


  • ليك بر گردون بلند از دست آن گمراه شد! ليك بر گردون بلند از دست آن گمراه شد!


شيخ محمد حسين اصفهانى (مفتقر)

/ 7