صدرالدين محمد دشتكي شيرازي زندگي، آثار و آراء فلسفي
نويسنده: پروين بهارزاده
چكيده:
سيد سند صدرالدين محمد دشتكي از سادات خاندان دشتكي است كه با بيست و چند واسطه به زيد بن علي بن حسين(ع) مي رسد. وي از ذهني بسيار نقّاد بهره مند بود. دروس حديث و شرعيات را نزد پدرش غياث الدين منصور فراگرفت. سلسله مسموعات او در علم كلام به امام محمد غزالي، امام فخر رازي و علامه حلي مي رسد و در منطق و فلسفه به خواجه نصير، بهمنيار و ابن سينا.دوران حيات او مصادف با فرمانروايي حسن بيگ و يعقوب ميرزا بود (خواندمير، 3/605). از لحاظ مالي فرد متمكن بوده و در سال 883ق دو هزار ذرع از املاك دشتك را خريد تا مدرسه بزرگ منصوريه را در آن بنا نهد. شيوه علمي او بيشتر شرح و تعليقه نويسي توأم با نوآوري و ارائه نظرهاي بكر است. تشابه نام وي با صدرالدين محمد شيرازي (ملاصدرا) گاه سبب شده كه بعضي از كتابهاي او، از جمله اثبات الواجب به ملاصدرا منسوب شود.كليد واژه ها: دشتكي، دواني، ملاصدرا، اثبات واجب، اوصاف باري تعالي. با اندك پژوهشي در تاريخ حكمت در ايران به اين واقعيت دست مي يابيم كه بزرگترين فيلسوفان جهان اسلام بعد از خواجه نصيرالدين طوسي، علامه قطب الدين شيرازي (در قرن هفتم)، مير سيد شريف جرجاني (در قرن هشتم)، سيد سند مير صدرالدين دشتكي و يا جلال الدين دواني (در قرن نهم)، ميرغياث الدين منصور دشتكي (در قرن دهم) و صدرالمتألهين (در قرن يازدهم)، همه برخاسته از شيرازند. به تعبير شهيد مطهري، بزرگترين جريان فكري- فلسفي در فاصله قرون هشتم تا دهم - كه برخي آن را آميخته با ابهام و تاريكي مي دانند (نصر،400) - در حوزه شيراز آغاز شده و سرانجام از دست صدرالدين محمد دشتكي و پسرش غياث الدين منصور به دوره اصفهان و ميرداماد و ملاصدرا مي رسد (1/276).
سادات دشتكي
سادات دشتكي از قرن پنجم به شيراز آمده اند و در قرون بعدي، فرزندان آنان خانواده معروفي را تشكيل دادند. نسب ايشان به زيد بن علي بن الحسين (ع) مي رسد. بر اساس نوشته سيد عليخان حسيني مدني شيرازي در كتاب سلوة الغويب، اولين فرد از سادات دشتكي كه به شيراز رفته، ابو علي نصيبني است (فسائي،2/1038). بزرگترين فرد اين سلسله دانشمند و اديب نامدار، سيد عليخان مدني دشتكي شيرازي (1118-1052ق) واسطه در اجازات حديث است و مؤلف كتابهاي سَلافة العصر، الحدائق النّديه في شرح الفوائدالصمديه، رياض السالكين في شرح صحيفة سيدالساجدين، سُلوة الغريب و... (نوراني، 104).از ديگر افراد اين خاندان، سيد ضياءالدين عربشاه (د675ق) بود كه در فارس به قضاوت رسيد. پسرش اميرعزالدين اسحق نام داشت. وي نيز مانند اجداد و اسلاف خود از سادات جليل القدر بود. در تصوف كتابي نگاشت به نام مصباح الدّجي و در سال 727ق درگذشت. پسرش امير روح الدين مفسري دانا و جامع بود و به نشر حديث علاقه وافر داشت. وي در سال 734ق وفات يافت. برادر وي به اميرصدرالدين محمد موسوم بود، از بزرگان و فضلاي بنام شيراز كه در سال 754ق يا 767ق. درگذشت. پسر ابراهيم ملقب به شرف الدين يا شرف الملة است، دانشمندي خوش بيان كه در تصوف نيز مقامي والا داشت. پنجاه سال در مدرسه رضويه و مسجد عتيق وعظ كرد و در سال 788 ق درگذشت. فرزند وي صدرالدين محمد و نبيره اش «غياث الدين منصور» و نتيجه اش نيز «صدرالدين محمد» (د903) نام داشت و اوست كه از سوي فيلسوف شهير متأخر، ملاصدراي شيرازي به صدر المدققين و السيد السند ملقب گشته است. سيد سند صدرالدين محمد دو پسر داشت، يكي غياث الدين منصور (د948ق) و ديگري عمادالدين مسعود كه در 951 يا 955ق درگذشته است (نعمت الهي، 3/226).هانري كربن از سلسله فيلسوفان خاندان دشتكي تحت عنوان «مكتب شيراز» ياد كرده است (ص 473).
زندگينامه صدرالدين محمد دشتكي (سيد سند)
"محمد بن منصور بن محمد بن ابراهيم حسيني دشتكي مكنّي به ابوالمعالي و ملقب به صدرالدين مي باشد. از ديگر القاب او سيدالحكماء، صدرالعلماء، صدرالحكماء و صدرالحقيقة است. در كتب متأخر از او با عناوين صدرالمدققين، السيد السند و يا سيد سناد ياد مي شود. ملاصدرا با عناوين بعض اهل التحقيق، السيدالعظيم، بعض الا ماجد، بعض المدققين، و بعض الاذكياء نيز از وي نام مي برد(1/416، 315، 59، 5/288، 292، 95، 3/320).چون نسبش به حسين بن علي (ع) مي رسد (فسائي، 2/1142)، در نوشته هايش خود را حسيني معرفي نموده است.سيد سند چنانكه فرزندش غياث الدين منصور در شرح رساله اثبات الواجب وي آورده، در روز سه شنبه دوم شعبان سال 828 در محله دشتك شيراز متولد شده و در دوازدهم رمضان سال 903 در 75 سالگي به دست طايفه تركمان بايندريه به شهادت رسيده است (ص 196).شخصيت و ويژگيهاي فردي صدرالدين محمد از سوي فرزندش چنين ترسيم شده است:"او از مكاسب بهترين آنها يعني كشاورزي و احياي زمينهاي موات را برگزيد و به احداث قنوات و بازسازي قريه ها همت گماشت. وي بين مباحثه و تدريس و عمارت و زراعت و نظم امور دنيوي و مصالح اخروي و بهبود كار رعايا و اصلاح مردم جمع كرده بود. در جمع بين مصالح دنيا و آخرت قادر و متمكن بود و زمام امور را در هر دو جهت در دست داشت (يعني داراي رياست ديني و دنيوي بود). بر شريعت پيامبر صلي الله عليه و آله تحقيقا و نه تقليدا ملتزم بود. شطرنج را خوب بازي مي كرد و ابتداي امر به حلّيت آن فتوي مي داد ولي بعدا نظرش به حرمت آن تعلق گرفت و آن را ترك كرد. صدقه و مبرات زيادي از او مشاهده مي شد. كثيرالصلوة بود و به حج و زيارت ائمه عليهم السلام همت وافر داشت. در فنون عمليه مثل زراعت، احداث قنات، ساختمان سازي و عمارت، داناترين اهل زمانش بود و اساتيد هر كدام اين فنون و صنايع بر او وارد مي شدند، در برابرش خصنوع كرده و به دانش اندوزي مي پرداختند. بين علوم حقيقي و معارف الهي و مباحث نقلي از يك طرف، و مكارم پسنديده و اخلاق نيكوي محمدي و كمالات گرانقدر نفساني و صفات شايسته و متناسب بدني از طرف ديگر، جمع كرده بود. شاگردان بسياري از محضرش استفاده مي كردند..."(غياث الدين، 194).