همه كساني كه در مكتب شيراز و مدرسه منصوريه- كه پايه هاي بنايش توسط صدرالدين كبير، استوار گشت ـ به تعلم و دانش اندوزي اشتغال داشتند نيز همچون اساتيد خويش، يگانه ايام بوده و تأليفات متعددي از خود به يادگار گذاشته اند. در اين بخش به ذكر اسامي مبرزين ايشان بسنده كرده ايم:1ـ غياث الدين منصور، فرزند ارشد صدرالدين محمد؛2- «ملاشمس الدين محمد بن احمد خفري؛ وي پس از غياث الدين منصور بزرگترين شاگرد صدرالدين محمد دشتكي محسوب مي شود. در كتب فلسفه غالبا از او با عنوان محقق خفري، علامه خفري، و فاضل خفري ياد شده است. وي در منطق، حكمت، رياضي و هيأت سرآمد اقران و از مشاهير زمان بوده است. خفري شيعه اي معتقد و عاشق اهل بيت عليهم السلام بوده است. كتب وي مورد توجه فلاسفه و اصحاب حكمت متعاليه بوده تا آنجا كه امثال صدرالمتألهين، شيخ محمد جعفر لاهيجي و آقاجمال خوانساري بر كتب وي شرح و تعليقه نگاشته اند.3- حاج محمود نيريزي كه در بعضي از كتب، نام او را به اشتباه حاج محمود تبريزي نوشته اند. شهيد مطهري در طبقه بندي فلاسفه اسلامي او را در طبقه نوزدهم حكما و فلاسفه اسلامي قرارداده است. او علاوه بر تحقيق وتأليف، به واسطه خط خوشي كه داشته به استنساخ و حفظ كتب ارزشمند فلسفي و كلامي همت گماشته است. وي در سال 903ق يعني سال شهادت سيد سند، از اين استاد فرزانه به دريافت اجازه نائل آمده كه اين اجازه نامه به خط خود استاد بر حاشيه نسخه اي كه «حاج محمود» از كتاب اثبات الواجب صدرالدين محمد استنساخ كرده، نگاشته شده است(كاكائي، 71).4ـ مظفرالدين علي بن محمد شافعي شيرازي (د918 يا 922ق)؛ وي شاگرد علامه دواني نيز بوده و به دامادي وي نيز مفتخر شده است.5ـ تقي الدين ابوالخير محمد بن محمدبن محمد الفارسي؛ ظاهرا او بيش از آنكه تلميذ صدرالدين محمد باشد، از كرسي تدريس غياث الدين منصور بهره گرفته است. ليكن يكي از دلايلي كه حكايت از شاگردي وي نزد صدرالدين كبير دارد اين است كه در كتاب صحيفة النور خود از صدرالدين كبير با لقب «الاستاذ» ياد مي كند.