تأملاتي در مسأله اتحاد عقل و عاقل و معقول - تأملاتی در مسأله اتحاد عقل و عاقل و معقول نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تأملاتی در مسأله اتحاد عقل و عاقل و معقول - نسخه متنی

علی شیروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تأملاتي در مسأله اتحاد عقل و عاقل و معقول

علي شيرواني

چكيده

اين نوشتار پس از بيان جايگاه بحث «اتحاد عقل و عاقل و معقول» در فلسفه اسلامي، در صدد پاسخگويي به اين پرسشها مي‏باشد: مقصود از اتحاد عاقل و معقول چيست؟ چرا ابن سينا اتحاد آن دو را محال مي‏انگاشت؟ به چه دليل يا دلايلي صدر المتألهين در اين مسأله با ابن سينا مخالفت ورزيد؟ آيا دلايل صدرالمتألهين بر اتحاد عقل و عاقل و معقول پذيرفتني است؟ فيلسوفان پس از ملاصدرا در اين باره چه گفته‏اند؟

مسأله اتحاد عقل و عاقل و معقول از جمله مهمترين مسايل حكمي است كه همواره ميان فلاسفه و حكماي مسلمان و غير مسلمان مورد بحث و گفتگو بوده است. فيلسوف بزرگ عالم اسلام، صدر المتألهين شيرازي مدعي است كه او نخستين كسي است كه حق مطلب را در اين باره ادا و حقيقت را آشكار كرده است:

«همانا مسأله عاقل بودن نفس نسبت به صور اشياء معقول از پيچيده‏ترين مسايل حكمي است كه تا زمان حاضر براي هيچ يك از علماي اسلام منقح و حلّ نشده است. و ما چون در كتابهاي گذشتگان- بويژه رييس ايشان بوعلي مانند كتاب شفا، نجات، اشارات، عيون الحكمة و غير آن - چيزي كه تشنه را سيراب سازد، نيافتيم... با تضرع و ابتهال روي به ساحت ربوبي آورديم و در گشايش اين امر از او مدد خواستيم... پس خداي متعال در پاسخ به او سؤال از خزاين علم خويش بابي تازه گشود و علمي جديد افاضه فرمود...»1

پيشينه بحث

بنابر آنچه از عبارتهاي بوعلي سينا در اشارات و غير آن مستفاد مي‏شود، قول به اتحاد عاقل و معقول نزد حكماي مشاء، پس از ارسطو، شهرت بسزايي داشته است، و جزء عقايد رايج ايشان به شمار مي‏رفته است. عبارت شيخ الرئيس در اشارات چنين است:

«ان قوماً من المتصدرين يقع عندهم ان الجوهر العاقل اذاعقل صورة عقلية صار هو هي.»2

خواجه در ذيل اين عبارت مي‏گويد:

«شيخ در اين فصل مي‏خواهد عقيده با طلي را ردّ كند كه پس از معلّم اول [ارسطو[ ميان حكماي مشاء پيرو ارسطو مشهور بوده است، و آن همان قول به اتحاد عاقل با صورتهاي موجود در آن، هنگام تعقل كردن آنهاست.»3

شيخ الرئيس همچنين در فصل دهم اين نمط اشاره مي‏كند كه يكي از حكماي مشاء به نام فرفوريوس كتابي براي اثبات اتحاد عاقل و معقول تأليف كرده كه مورد تحسين حكماي مشاء قرار گرفته است. در هر حال از مجموع كلمات بوعلي بخوبي به دست مي‏آيد كه قول به اتحاد عاقل و معقول نزد حكماي مشاء مقبول وپذيرفته بوده است.

اما درباره نظر خود شيخ الرئيس بايد گفت، در كتاب اشارات و تنبيهات (نمط هفتم به بعد) و نيز در كتاب شفا4 و نيز ديگر كتابهاي خود عبارتهاي صريحي در ردّ نظريه اتحاد عاقل و معقول دارد و آن را قولي سخيف و بي پايه شمرده است. فخررازي در اين باره مي‏گويد:

«بدان كه شيخ در تمام كتابهاي خود اصرار بر ابطال اتحاد دارد، جز در كتاب مبدأ و معاد.»5

البته علي رغم اين تصريحات، برخي از بزرگان6 بر آنند كه شيخ نيز در واقع نظريه اتحاد عاقل و معقول را پذيرفته است، و تعبيراتي در كتابهاي او وجود دارد كه جز با قول به اتحاد عاقل و معقول سازگار نيست7. از همه صريح‏تر در كتاب مبدأ و معاد8، كه آشكارا براي اثبات اتحاد عاقل و معقول برهان اقامه مي‏كند، اگر چه خواجه طوسي و ديگران اين كلام شيخ الرئيس را بر مماشات با مشاؤون و تكلم بر طبق نظرات آنها حمل كرده‏اند.

/ 16