معلوم بالذات و معلوم بالعرض - تأملاتی در مسأله اتحاد عقل و عاقل و معقول نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تأملاتی در مسأله اتحاد عقل و عاقل و معقول - نسخه متنی

علی شیروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1- ادراك معقولات در نشئه طبيعت اختصاص به انسان دارد كه صاحب نفس مدركه معقولات و كليات است و بدين گوهر گرانبها از انواع ديگر حيوانات ممتاز گشته است، و آنچه براي انسان از آن جهت كه انسان است، به كار مي‏آيد و بدان مجد و عظمت مي‏يابد همان ادراك معقولات است كه كليات‏اند و محيط بر زمان و مكان اند. از اين رو بحث را به اسم اتحاد عاقل و معقول، از جهت شرافت آن، عنوان كرده‏اند.

2- در حقيقت آنچه كه محسوس و متخيل و موهوم است به وجهي جزيي است، و جزيي نه كاسب است و نه مكتسب، و معقولات شامل همه اقسام مادون خود حتي محسوس ومتخيل و موهوم است و كليات هم كاسب اند و هم مكتسب.11

معلوم بالذات و معلوم بالعرض

بايد توجه داشت كه در اين بحث مقصود اتحاد معلوم بالذات با عالم است، و نه اتحاد معلوم بالعرض. توضيح اينكه در علم حصولي ما يك معلوم بالذات داريم و يك معلوم بالعرض. معلوم بالذات همان صورت ذهني است كه در صفحه نفس حضور دارد و در واقع نفس آن را مستقيماً ادراك مي‏كند. اما معلوم بالعرض همان وجود خارجي شي‏ء است. وقتي مي‏گوييم انسان هنگام ادراك سنگ و چوب و خانه و بستان، با معلوم خود متحد مي‏گردد، بسيار واضح است كه مقصود اتحاد با وجود خارجي اين امور نيست، كه امري نامعقول و واضح البطلان است، بلكه مراد اتحاد نفس با صورت ادراكي آنها است، به وجهي كه خواهد آمد.

براي روشنتر شدن موضوع اين بحث اشاره به چند مطلب ديگري ضروري به نظر مي‏رسد:

انحاي اتحاد

متحد شدن دو موجود يا به لحاظ ماهيت آنهاست، يا به لحاظ وجود آنها، و يا به اعتبار وجود يكي و ماهيت ديگري است. اما اتحاد دو ماهيت تام مستلزم انقلاب ماهيت و تناقض است، زيرا فرض يك ماهيت تام، فرض قالب مفهومي معين است كه بر هيچ قالب مفهومي ديگري منطبق نمي‏شود، و يگانه شدن دو ماهيت تام مستلزم انطباق دو قالب متباين بر يكديگر است و به عنوان تشبيه معقول به محسوس، مانند اتحاد دايره و مثلث مي‏باشد. اما اتحاد يك ماهيت نوعي تام با ماهيت ناقص (جنس و فصل) طبق دستگاه جنس و فصل ارسطويي امري مسلم است و ارتباطي با مسأله علم و ادراك ندارد، و چنان نيست كه هنگام تعقل، چنين اتحادي بر قرار شود. افزون بر اين، گاهي انسان ماهيتي را تعقل مي‏كند كه بكلي مباين با ماهيت انساني است و هيچ گونه اشتراك ماهوي ميان آنها وجود ندارد.

بنابر اين، اگر كسي معتقد شود كه هنگام ادراك، ماهيت موجود درك كننده با ماهيت موجود درك شونده متحد مي‏شود، و مثلاً ماهيت انسان با ماهيت يك درخت يا حيوان يگانگي پيدا مي‏كند، به امر متناقض و محالي معتقد شده است.

همچنين اتحاد وجود درك كننده با ماهيت درك شونده و بالعكس نيز محال است و اگر اتحادي بين وجود و ماهيت به يك معنا صحيح باشد بين وجود يك موجود با ماهيت خود آن است نه با ماهيت موجودي ديگر. پس تنها فرض كه مي‏توان براي اتحاد عالم و معلوم در نظر گرفت، اتحاد وجود آنهاست12

انحاي اتحاد در وجود

اتحاد دو يا چند وجود عيني، به معناي نوعي وابستگي يا همبستگي ميان آنهاست، و به چند صورت تصوّر مي‏شود:

1- اتحاد عرض با جوهر، بدين لحاظ كه عرض وابسته به جوهر است، و نمي‏تواند از موضوع خودش استقلال يابد.13

2- اتحاد صورت با ماده، كه نمي‏تواند از محل خودش جدا گردد و مستقلاً به وجود خودش ادامه دهد.

3- اتحاد چند ماده در سايه صورت واحدي كه به آنها تعلق مي‏گيرد، مانند اتحاد عناصر تشكيل دهنده گياه و حيوان. اين نحو اتحاد در واقع بالعرض است و اتحاد حقيقي ميان هر يك از مواد با صورت حاصل مي‏شود.

4- اتحاد هيولا، كه فاقد هرگونه فعليت است، با صورتي كه به آن فعليت مي‏بخشد.

5- اتحاد ميان دو معلولي كه از علت مفيض واحد صادر مي‏شوند، از اين نظر كه هر كدام از آنها با علت متحد است، و انفكاك ميان آنها ممكن نيست هر چند اتحاد ناميدن چنين رابطه‏اي خالي از مسامحه نيست.

6- اتحاد علت هستي بخش با معلول، كه عين ربط و وابستگي به آن است، و ميان آنها تشكيك خاص وجود دارد. اين نحو اتحاد، بنابر قول به اصالت وجود و مراتب داشتن وجود تصور مي‏شود، و به نام اتحاد حقيقه و رقيقه موسوم شده است.14

ديدگاه شيخ الرئيس و صدر المتألهين در مسأله اتحاد

/ 16