به جرأت ميتوان گفت مهمترين و در عين حال جنجاليترين و پيچيدهترين برهان كه براي اثبات اتحاد عاقل به معقول ارايه شده، برهاني است موسوم به برهان تضايف اين برهان را صدر المتألهين در اسفار31 و مشاعر32 بيان نمود و پس از وي مورد بحث ومناقشات فراوان واقع شد، برخي آن را ناتمام دانسته و برخي ديگر آن را برهاني متين و مستحكم به شمار آوردند و در مقام پاسخگويي به اعتراضات مخالفين بر آمدند. از جمله كساني كه برهان تضايف را ناتمام دانسته است، حكيم متأله محقق بارع ملّا هادي سبزواري است. حكيم سبزواري در دو جاي شرح منظومه با صراحت اين برهان را بي اعتبار ميخواند، يكي در بحث وجود ذهني كه ميگويد:«و امّا مسلك التضايف الذي سلكه صدرالمتألهين في المشاعر و غيره لا ثبات هذا المطلب فغير تام»33ديگري در مبحث علم واجب به ذات خود، كه ميگويد:«نعم قد استدل صدرالمتألهين - قدسسره - بتكافؤ المتضايفين في المشاعر و غيره علي اتحاد العاقل و المعقول في العلم بالغير ايضا، ولكن عندي انه لايثبت المطلوب بهذا.»34همچنين در تعليقه خود بر اسفار با چند دليل، برهان تضايف را مخدوش ميكند.35مرحوم علامه طباطبايي نيز در تعليقهاي كه بر اسفار دارند برهان تضايف را قاصر از اثبات مدعاي صدر المتألهين قلمداد ميكنند، و ميگويد:«و امّا ماذكره- قدس سره- من حديث التضايف بين العاقل و معقول فقد قدمنا في مباحث الوحدة و الكثرة ان التضايف من اقسام التقابل الذي هو غيرية ذاتية، و ما هذا شأنه لا يتحقق في شيء واحد من حيث هو واحد.»36و از اينرو، ايشان در كتاب نهاية الحكمة، دليل ديگري براي اثبات اتحاد عاقل و معقول اقامهميكنند.37استاد مصباح يزدي نيز در تعليقه خود بر نهاية الحكمة، برهان تضايف را تضعيف ميكند و ميگويد:«انّ وصف المعقولية مفهوم اضافي غير داخل في ذات شيء من الاشياء و لا منتزع عنها الّا باعتبار طرف هو عاقل لها، فالصورة العقلية انّما تكون بحيث يمكن ان تصير معقولة...»38امّا بسياري از حكيمان الهي نيز برهان تضايف را برهاني تام دانستهاند، و در مقام پاسخگويي به اعتراضات محقق سبزواري و ديگران بر آمدهاند. آية اللّه سيد ابوالحسن رفيعي قزويني رسالهاي مستقل در باب اتحاد عاقل به معقول تأليف نمود و در آن تقريري نوين از برهان تضايف عرضه داشت.39 دكتر مهدي حائري در كاوشهاي عقل نظري و علامه شهيد مطهري در كتاب شرح منظومه، هر كدام به طور مبسوط در اين باره بحث كردهاند. استاد حسن زاده آملي نيز در كتاب اتحاد «عاقل به معقول» از اين برهان جانبداري كرده، اعتراضات محقق سبزواري بر اين برهان را پاسخ ميگويد، و سپس خود تقريري متين و استوار از آن ارايه ميدهد.40