ديباچه جنّات ثمانيه
ستايش و سپاس بي قياس، خداي لايزالي را سزاست، كه بني نوع انسان را اشرف مخلوقات فرموده، و بيت العتيق را از براي ايشان قبله، و محلّ امن و معبدگاه قرار داده، و بقاع و مشاهد انبيا و اوليا را محلّ استجابت دعا و زيارتگاه ساخت، و بالاتر از ايشان وجودِ محمودِ صَدر صُفّه صفا را برگزيد، و نقطه دايره اصطفا را پسنديد. بيت: ذاتي كه بگفتش ايزد پاك «لَولاك لَما خَلقتُ الأفْلاك»و درود نامحدود، بر روان صاحب اورنگ كشور دين، و خداوند ديهيم، دار الملك يقين، نخستين رقم خامه ازل، ختم پيغمبران مُرسل، ماه روي «والشّمس والضّحي» ،2سياه موي «واللَّيل إذا سَجي» ،3 صدرگُزين «ما وَدَّعك ربُّك وما قَلي» ،4 مَسندنشين «وللآخرة خيرٌ لكَ مِنَ الأُولي» ،5 شافع «ولَسوفَ يُعطيكَ رَبُّكَ فَترضي» ،6 پرورده «أَلَمْ يَجِدْكَ يتيماً فآوي»،7 يتيم نواز «فَأمّا اليَتيمَ فَلا تَقْهَر» ،8 كارساز «وأمّا السائِلَ فَلا تنهر» ،9 صاحب نعمت «وأمّا بِنِعْمَتِ رَبِّكَ فَحَدّث» ،10 سرافراز «إنّكَ لَعلي خُلُق عَظيم» ،11 و ممتاز «حَريصٌ عليكُم، بالمؤمنينَ رؤفٌ رحيم» ،12 مفتخر «أنت الحبيب وأنت المحبوب»، و مورد الطاف «أنت المريدُ وأنتَ المُراد»، مُدَرّس صُفّه رسالت، و مهندس حُجره جلالت، قطب فلك نبوّت، و محور آسمان فتوّت، گوينده «كُنتُ نَبيّاً وآدم بين الماءِ والطّين» ، حبيب إله العالمين، محمّد بن عبدالله، صلوات الله عليه وآله أجمعين. امّا بعد: چنين گويد مُحرّر اين مقاله، و مؤلّف اين رساله، ابن مرتضي محمدباقر الحسيني الخلخالي، چون از بدو تمييز تاكنون سال هزار و سيصد و بيست و چهار هجري است، به مقتضاي شوقي كه به زيارت مشاهد مقدسّه اهلبيت طاهرين داشتم، اگر چه كرّات و دفعات به عتبات عاليات مُشرّف شده بودم، باز روزي از روزها كه دستم نه به كعبه خدا و نه به مشاهد ائمّه هدي نمي رسيد، جذبه تجلّيات حضرت الله، و جذبات محبّت اولياءالله، دل اين محزون بينوا را به هيجان آورد، خواستم چندي از براي سكونِ دلِ پر درد خود را به مصداق «الَمجازُ قَنْطَرَةُ الحَقيقَة» به ذكر مكّه معظّمه و بقاع متبرّكه آن برگزيدگان مشغول سازم. شعر:
سفر كعبه كنم تا به خرابات رسم
زانكه سالك به حقيقت از راه مجاز
زانكه سالك به حقيقت از راه مجاز
زانكه سالك به حقيقت از راه مجاز