وضع داخلى - خط میانه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خط میانه - جلد 1

موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وضع داخلى

سندشماره 32
خيلى محرمانه
يادداشت مذاكرات
شركت كنندگان: خسرو اقبال جرج بى.لامبراكيس، سفارت
آمريكا در تهران
محل و تاريخ: سفارتخانه، 11 اكتبر 19 1978 مهر 75
موضوع: وضع داخلى
خسرواقبال، برادر نا تنى منوچهر اقبال، نخست وزير پيشين كه
اخيراہ فوت شده، مى باشد.

او از پاريس، كه بيشتر اوقات خود را به
سبب "تشنجات" داخلى در آنجا مى گذارند بازگشت.

او اين وضع
را بدتر از اوضاع سال 1953 مى داند و تاحل شدن آن اينجا مى ماند.

اولين حرف او اين بود كه چه كسى بجاى شاه خواهد نشست و اگر
فردا او بميرد، چه اتفاقى خواهد افتاد؟ موقعى كه من ياد آور شدم كه
نشانه اى در دست نيست كه شاه در وضع سلامتيش دچار اشكال
باشد، او گفت كه آدم هيچوفت نمى تواند اين چيزها را پيش بينى
كند.

شاه سه سال پيش دچار حمله قلبى شد و اخيراہ پس از شنيدن
خبر كودتاى افغانستان، مبتلا به خونريزى معده شده و مجبور
گشت براى طى دوره نقاهت از شيراز به كيش نقل مكان كند.

اقبال
مدعى است كه همه ئ اين مطالب را از پزشك شاه شنيده است.

اقبال دو روز پيش با على امينى نهار خورد.

امينى گفت كه
خودش براى نخست وزيرى به مدت طولانى خيلى پيراست اما
حاضر بود كه در يك دولت موقت، تا هنگامى كه انتخابات آزاد
افراد جوانتر را بر سر كار آورد، اين شغل را بپذيرد.

به هر حال در
شرايط حاضر آن را قبول نخواهد كرد.

شاه همچنان به در اختيار
داشتن تمام قدرت اصرار مى ورزد.

امينى روز قبل از على اردلان
،وزير دربار خواسته بود ملاقاتى با شاه برايش ترتيب دهد.

امينى به
وى گفته بود كه اين ملاقات در مورد صحبت نخست وزير شدنش
نيست، بلكه به سادگى مى خواهد كه نظريات خود را به شاه بدهد،
زاهدى نيز طرف تقاضاى امينى واقع شده بود، اما نتوانسته بود
ملاقاتى با شاه را ترتيب دهد.

در جريان مذاكره اقبال از برادر خود ياد كرد كه از ملاقاتى كه
مدتى كوتاه پيش مرگش با شاه داشته بود، سخن گفته بود.

اقبال به
شاه اظهار داشته بود كه آرزو دارد قبل از خاتمه ئ حكومت شاه بميرد
، زيرا از آنچه كه بعد پيش خواهد آمد، مى ترسيد.

مردم در مملكت
ناراحتند.

شاه به وى گفته بود كه ديوانه شده; شاه بهتر مى دانست.

اقبال گفت اين حرف مقدارى موجب ناراحتى و مرگ برادرش بود.

وى گفت كه اصولاہ شاه مرد ضعيفى بود كه قيافه يك مرد قوى را
بخود مى گرفت.

او شامه ئ بدور از خطائى در انتخاب افراد ضعيف و
بد براى خدمت به خود داشت، بدون اينكه پى ببرد كه آنها در زمان
بحران بى ارزش خواهند بود.

شاه قبل از 1953 آدم خيلى جالبى
بود اما حوادث آن سال او را تغيير دادند.

او احساس كرده بود كه
مردم ايران به وى خيانت كرده اند و در نتيجه آدم بد عنقى شد.

اقبال مدعى دوستى نزديك با كريستيان پينه نخست وزير پيشين
فرانسه است.

پينه طى ديدار اخيرش از ايران " براى امور فرانسه " با
شاه ناهار صرف كرد.

روز پس از بازگشتش اقبال با وى در پاريس
شام خورد و پينه كاملاہ نظريات اقبال را پذيرفت و گفت كه آنها را
به ژيسكاردستن گزارش مى دهد.

/ 84