راحت طلبى
از عوامل حاكميت رشداسلام آمريكايى روحيه راحت طلبى و عافيت خواهى است .راحت طلبى حالتى را درانسان اسجاد مى كند كه اندك اندك همه مفاهيم اعتقادى او را دگرگون مى سازد.انسان راحت طلب مفاهيم دين را به گونه اى توجيه و تفسير مى كند كه با هواهاى او در تزاحم نباشد و تكليفى برايش ايجاد وايجاب نكند وبا عافيت طلبى او كمترين تصادمى نداشته باشد.اين گروه دانسته يا ندانسته مفاهيمى رااز دين تغيير مى دهند يا حداقل توجيه مى كنند.دستوراتى چون :امر به معروف و نهى از منكر جهاد ظلم ستيزى و... كه با عافيت طلبى آنان در تزاحم است به سادگى توجيه و كنار گذاشته مى شوند.به عنوان نمونه : هنگامى كه پيامبراسلام (ص ) مسلمانان را براى جنگ تبوك آماده مى كرد يكى از روساى بنى سلمه به نام جدبن قيس به بهانه اين كه اگر در جنگ شركت كنم مفتون زيبا رويان مى شوم و نمى توانم عليه آنان بجنگم از پيامبراجازه عدم شركت در جنگ را مى طلبيد! در زمان على ( ع ) نيز عده اى براى فراراز رنج و زحمت و احيانا كشته شدن خانه نشينى خود راازاين گونه تفسير مى كردند: [فتنه است و آشوب طلبى و پيامبر ما را در چنين هنگامه هايى به سكوت وادار كرده است] 11 . انقلاب اسلامى نيز از آغاز بااين قشر عافيت طلب روبه رو بوده است . در شروع نهضت برخى براى فرازاز مسؤوليت به توجيه دين دست زده و با تمسك به رواياتى ضعيف و يا تحريف معنوى روايات صحيح چنان وانمود كردند كه وظيفه اى به جز سكوت ندارند. امام خمينى در طول نهضت بارهااز دو خط راحت طلبى وايثار سخن گفتند و تضاد و ناسازگارى اين دو راه را بازگو نمودند.اسلام عافيت طلبان رااسلام غيراصيل و آمريكايى خواندند:[ از صدراسلام دو طريقه دو خط بوده است : يك خط خط اشخاص راحت طلب كه تمام همشان به اين است كه طعمه اى پيدا كنند و بخورند و بخوابند و عبادت خدا هم آنهايى كه مسلمان بودند مى كردند.اما مقدم بر هر چيزى در نظر آنها راحت طلبى بود].... 12امام پيشينه اين تفكر را در صدراسلام نماياند واز كسانى كه به امام حسين ( ع ) پيشنهاد زندگى راحت و صلح با يزيد را مى دادند به عنوان راحت طلبان ياد كرد وادامه اين طرز تفكر را در قيام امت مسلمان ايران چنين به تصوير كشيد: [ ازاول نهضت اسلامى ما شاهداشخاصى بوده ايم كه به اين وضع بوده اند: راحتى را بر هر چيزى مقدم مى دانسته اند تكليف رااين مى دانسته كه : نمازى بخوانند و روزه اى بگيرند و بنشينند در منزلشان ذكرى بگويند...اسلام را خلاصه كرده بودند در عبادات ... اول نهضت ... يك شخص سرشناس ازاين اشخاص گفته بود كه :ايرانيها ديوانه شده اند! قيام در مقابل محمدرضا را وايستادگى در مقابل ظلم را با تعبير ديوانگى يكى ازاشخاص سرشناس معرفى مى كردند. آن كاسب و تاجرى كه در منزل او بودازاو شنيداين را گفته بود كه : آقا! بعضى ازاينها مردم كذا و كذا هستند واينها بعضى شان هم شهيد شده اند. آن آقاى سرشناس گفته بود:اين از خريتشان بوده است . آدم كه نمى رود توى خيابان در مقابل مسلسل بايستد. و همان آقاى سرشناس پرونده اش از ساواك بيرون آمده و آن وقتى كه جوانهاى ما در خيابانها كشته مى شدند انگشتر براى سلامت محمدرضا فرستاده بود. يك دسته اين طور بودند كه حضرت امير سلام الله عليه ازاينها تعبير مى كند: كه اينها همشان علفشان است مثل حيواناتى كه همشان اين است كه شكمشان سير شود. شهوتشان را بر همه چيز مقدم مى دارند. نماز هم مى خواند روزه هم مى گيرد... لكن اين طوراست وضع تفكرش كه انسان نبايد خودش را در معرض خطر قرار دهد... واين كارى كه ملت ايران كرد يك كار جنون آميز بوده است]. 13به طور كلى در منطق اين گروه ايستادگى در مقابل ظلم و آمريكا حماقت و ديوانگى است و همراهى و همگامى با آمريكا وايادى آن [نهايت ديندارى] است . هر چند كه اين ديندارى به آن جا برسد كه بسيارى از ملاكها و معيارهاى اصيل دينى به فراموشى سپرده شود و در نتيجه اسلامى كه دلخواه آمريكاست حاكم گردد. امام خمينى دراين بيانات پس ازافشاى چهره عافيت طلبان روش آنان را با روش مروجان و طرفداران اسلام ناب محمدى (ص ) چنين مقايسه مى كند: [با مراجعه به تاريخ مى بينيم كه پيامبراسلام (ص ) وائمه معصومين و پيروان راستين آنهاازاول خودشان را براى مقابله با ظلم و ستم آماده كرده بودند وازاول توجه داشتند كهاين مقابله زحمت دارد شهادت دارد]. 14 امام خمينى به مناسبتهاى گوناگون به انتقاداز ديدگاهها و مبانى كه مورد دستاويز راحت طلبان قرار گرفته پرداخته اند. آنچه را كه آنان به عنوان مستمسك براى توجيه سكوت و قعود خود برگزيده اند داراى مداركى ضعيف و يا معارض با قرآن كريم و متون صحيح اسلامى بر شمرده اند از جمله : درباره راحت طلبانى كه با مستمسك قرار دادن برخى از روايات ضعيف قعود تن پرورى و راحت طلبى خود را توجيه مى كنند مى فرمايد: ملاحظه كنيد با دو روايت ضعيف چه[ بساطى راه انداخته اند و آن را در مقابل قرآن كريم قرار داده اند قرآنى كه جديت دارد بر عليه سلاطين قيام كند و موسى را به قيام عليه سلاطين وا مى دارد. علاوه بر قرآن مجيد روايات بسيارى درباره مبارزه با ستمگران و كسانى كه در دين تصرف مى كنند وارد شده است . تنبلها اينها را كنار گذاشته آن دو روايت ضعيف را كه شايد وعاظ السلاطين جعل كرده اند در دست گرفته و مستند قرار داده اند: بايد با سلاطين ساخت و دربارى شد!اگراينهااهل روايت و دين شناس بودند به روايات بسيارى كه بر عليه ظلمه است عمل مى كردند... شكم آنهاست كه آنها را متوسل به اين دو روايت ضعيف كرده است نه علم]. 15با توجه به بيانات پيامبرگونه امام آن حضرت براين باوراست كه : روحيه عافيت طلبى در بستر تاريخ عمده ترين قتلگاه سقوط ارزشهاى اخلاقى انسانى واسلامى بوده است . عافيت طلبان هيچ گاه با مرارت حق خود نكرده اند و در تحمل دردها و رنجهااستقامت و در مسير آن ايستادگى ننموده اند آنان رفيقان نيمه راهند.ازاين روى اگر خط عافيت طلبان جايگزين خط ايثار و فداكارى شود زمينه حاكميت و رشد اسلام آمريكايى فراهم مده است. ! آن بزرگوار راههايى را جهت حفظ روحيه ايثار و فداكارى و در نتيجه اسلام ناب محمدى (ص ) نشان دادند كه دراين بعد از مهمترين آنها توجه به سابقه اى افراد در خط ايثار و شهادت و يا عافيت است . آن حضرت دراين زمينه هشدارها دادند. در سالهاى آخر حيات براين نكته تكيه كردند: مبادا خط عافيت طلبى و دورى از صحنه جهاد زمينه حضور و سلطه در پستهاى كليدى جامعه راه پيدا كنند.[آنهايى كه دراين چند سال مبارزه و جنگ به هر دليل ازاداى اين تكليف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و ديگران رااز آتش حادثه دور كردند مطمئن باشند كه از معامله با خدا طفره رفته اند و خسارت و زيان بزرگى كرده اند كه حسرت آن را در روز واپسين و در محاسبه حق خواهند كشيد. من مجددا به همه مردم و مسوولين عرض مى كنم كه : حساب اين گونه افراد رااز حساب مجاهدان در راه خدا جدا سازند و نگذارنداين
مدعيان بى هنرامروز و قاعدين كوته نظر ديروز به صحنه برگردند. من در ميان شما باشم يا نباشم به همه شما وصيت مى كنم كه نگذاريدانقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد. نگذاريد پيش كسوتان شهادت و خون در پيچ و خم زندگى روزمره فراموش شوند]. 16 و در جاى ديگر ديگراز خطر حضور عافيت طلبان ديروز در صحنه انقلاب و نفوذ و در دست گرفتن مسووليتهاى كليدى توسط اين افراد چنين سخن مى گويد: [آنهايى كه در خانه هاى مجلل راحت و بى درد آرميده اند و فارغ از همه رنجها و مصيبتهاى جانفرساى ستون محكم انقلاب و پابرهنه هاى محروم تنها ناظر حوادث بوده اند و حتى از دور هم دستى بر آشت نگرفته اند نبايد به مسووليتهاى كليدى تكيه كنند كه اگر به آن جا راه پيدا كنند چه بساانقلاب را يك شبه بفروشند و حاصل همه زحمات ملت را بر باد دهند چرا كه اينها هرگز عمق راه طى شده را نديده اند و فرق و سينه شكافته نظام را به دست از خدا بى خبران مشاهده ننموده اند واز همه زجرها و غربتهاى مبارزان والتهاب و بى قرارى مجاهدان كه براى مرگ و نابودى ظلم بيگانگان دل به درياى بلا زده اند غافل و بى خبرند]. 17