بخش چهارم ـ جمعبندي و نتايج
عمق و گستردگي فقر در جوامع مسلمان ضرورت طرح دقيق و علمي آن را در حوزه هاي علمي ايجاب مي كند. پرسشهاي بسياري در اين زمينه وجود داشته كه پاسخهايي همراه باتأمل مي طلبد.اين نوشتار به اين پرسش پاسخ مي دهد كه «اسلام در جهت فقرزدايي چه وظايفي بر توانگران قرار داده و دامنه اين وظايف چقدر است؟» بر طبق اصل و قاعده كلي، كسي حق تصرف در اموال ديگران را بدون رضايت آنان ندارد. از اين قاعده كلي، واجبات مالي معروف مانند زكات و خمس خارج شده اند. يكي ديگر از مواردي كه از قاعده كلي خارج شده است، اضطرار است زيرا حفظ نفس محترمه واجب است. اما پرسش اين است كه آيا بجز موارد ياد شده، حقوق مالي ديگري در اموال ثروتمندان وجود دارد؟ ادله اي كه دامنه وظايف توانگران را گسترده تر از وظايف ياد شده مي دانند به دو دسته ادله عام و ادله خاص تقسيم مي شوند. ادله خاص، ادله اي بودند كه در مورد خاص مانند حق معلوم و حق حصاد وارد شده بودند، اما اين ادله براي اثبات وجوب كافي نبودند. ادله عمومي با هدف قرار دادن محو فقر به لحاظ سند و دلالت مشكلي نداشتند اما نكته مهم وجود سيره قطعي بر واجب نبودن وظيفه مالي ديگري بجز همان خمس و زكات مي باشد. لذا آنچه بر توانگران واجب است همان تكاليف مالي مشهور است. گرچه در مفهوم و دامنه زكات به عنوان مشهورترين واجب مالي، مباحث زيادي قابل طرح است كه نيازمند به فرصتي مناسب است.1- عضو هيأت علمي گروه اقتصاد دانشگاه مفيد (ره). 3- برخي از سؤالاتي كه در اين مجموعه آمده در كتاب الحياة، ج 4 نيز آمده است ر.ك: محمدرضا، محمد و علي حكيمي، الحياة، ج 4، صص 460-464، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، الطبعة الاولي، سال 1367. 4- ر.ك: غافر / 40، فصلت / 46، زلزلة / 6، آل عمران / 69، توبه / 12. 5- ويليام برانسون، اقتصاد كلان، ج 1، ص 345، ترجمه عباس شاكري، نشر ني، چ دوم، 1374. 6- نساء / 29. ترجمه آيه: «اي اهل ايمان، اموال يكديگر را به ناحق مخوريد، مگر آنكه تجارتي از روي رضا و رغبت كرده باشيد». 7- حسينعلي منتظري، دراسات في المكاسب المحرمه، ج اول، ص 13، نشر تفكر، الطبعة الاولي، 1415 ه. ق. 8- محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 2، ص 272، ترجمه روايت «مردم صاحب اختيار و مسلط بر اموال خويش هستند». 9- ناصر مكارم شيرازي، القواعد الفقهية، ج 2، ص 21. 11- محمد بن حسن الحر العاملي، وسائل الشيعه، ج 3، ب 3، ح 3، ص 425، كتابفروشي اسلامية. 12- همان، ج 6، ب 3 از ابواب انفال، ح 6، ص 377. 13- «سلطنت آسمانها و زمين و بين آنها از آن خداوندست»، مائده / 120 و... . 14- «و خداوند هر آنچه در زمين است براي همه شما مردم خلق كرد»، بقره / 29. 15- «و زمين را براي مردم قرار داد»، الرحمن / 10. 16- «اموالتان را ـ كه خداوند وسيله سامان بخشي زندگي قرار داده است ـ به دست سفيهان مسپاريد»، نساء / 5. 17- سيد محمد حسين طباطبايي، تفسير الميزان، ج 4، ص 171، اسماعيليان. 18- باقر قديري اصلي، سيري درانديشه اقتصادي، ص 14، دانشگاه تهران، چ هشتم، 1368. 20- به عنوان مثال ر.ك: سيدمحمد باقر صدر در اقتصادنا، محمد شوقي فنجري در «الاسلام و عدالة التوزيع» در مجموعه ندوة الاقتصاد الاسلامي، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه در مباني اقتصاد اسلامي، نويسنده اين سطور در كليات اقتصاد اسلامي. 21- به عنوان نمونه صاحب جواهر مي نويسد: «زكات از واجبات ضروري بوده كه بي نياز از استدلال به آيات و روايات است و منكر آن مرتد است»، ر.ك: جواهر الكلام، ج 15، ص 13، دارالكتب الاسلامية و همچنين جلد دوم عروة الوثقي مرحوم سيد كاظم يزدي. 22- ابولقاسم اجتهادي، بررسي وضع مالي و ماليه مسلمين، ص 309، سروش، چ اول، 1363. 23- توبه / 103؛ «از اموال آنان زكات بگير تا به وسيله آن آنها را پاك سازي و پرورش دهي». 24- توبه / 60؛ «زكات مخصوص فقيران و مساكين و كاركناني است كه براي جمع آوري آن كار مي كننند و كساني كه براي جلب قلوبشان اقدام مي شود، و براي آزادي بردگان و بدهكاران و در راه خدا و براي در راه ماندگان، اين يك فريضه الهي است و خداوند دانا و حكيم است». 25- صاحب جواهر مي فرمايد: «خمس ـ في الجمله ـ پس از مطابقت با كتاب و سنت و اجماع در وجوبش ترديدي نيست و كسي كه به اصل وجوب آن ترديد كند مسلمان نيست و همانند فردي مي ماند كه در ساير ضروريات ديني شك كند. ر.ك: جواهر الكلام، ج 16، ص 5. 26- انفال / 41؛ «و بدانيد هر گونه غنيمتي به شما رسيد خمس آن براي خدا و براي پيامبر و براي ذي القربي و يتيمان و مسكينان و در راه ماندگان است». 27- محقق حلي، شرايع الاسلام، ص 757، دارالهدي ـ قم، الطبعة الثالثة، 1983؛ «مضطر كسي است كه مي ترسد در صورتي كه غذا نخورد بميرد يا بيمار شده، يا آنقدر ضعيف شده كه از قافله عقب بماند. همراه با ظهور آثار سختي يا ضعفي كه به تلف بينجامد». 28- محمد رضا يوسفي، فقرزدايي از منظر فقهاء، نامه مفيد، ش 17، ص 110-113. 29- محمد حسن نجفي، همان، ج 36، ص 433. 30- سوره ماعون؛ «اي پيامبر، آيا كسي را كه منكر قيامت است، ديده اي، او يتيم را به تندي از خود مي راند و كسي را بر اطعام فقير تشويق نمي كند». 31- فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان، ج 10، ص 834-833، دارالمعرفة، بيروت ـ لبنان، الثانيه، 1988. 32- همان، ص 834. 33- سوره مدثر / 44-41؛ «بهشتيان از احوال دوزخيان مي پرسند كه به چه دليل شما را به دوزخ افكندند آنان پاسخ مي دهند كه ما از نماز گزاران نبوديم و مسكين را طعام نمي داديم». 34- الحاقة / 34-30؛ «او را بگيريد و در غل و زنجير كشيد، سپس به دوزخ افكنيد، آنگاه به زنجيري كه طولش هفتاد ذراع است به آتش دركشيد كه او به كفر و عناد به خداي بزرگ ايمان نياورده و هرگز بر اطعام مسكيني ترغيب نكرد». 35- «فرزندم، انساني را كه به دنبال تهيه نان شب است، ملامت مكن؛ زيرا كسي كه نان شب نداشت لغزشهايش زياد خواهد بود»، الحياة، ج 4، ص 280. 36- محمد بن يعقوب كليني، همان، ص 495، ح 6؛ «همانا خداوند زكات را براي تأمين غذاي فقيران وضع كرد». 37- محمد حسين طباطبايي، الميزان، ج 20، ص 180. 38- محمد بن حسن الطوسي، التبيان، ج 10، ص 106. 39- طبرسي، همان. 40- طوسي، همان، ص 186. 41- طبرسي، همان، ج 5، ص 391. 42- محمد فيض كاشاني، تفسير الصافي، ج 5، ص 251. 43- محمد بن حسن الحر العاملي، وسائل الشيعه، ج 6، ب 6 از ابواب ما تجب فيه الزكاة، ح 16، ص 32؛ «كسي كه سير بخوابد و همسايه اش گرسنه باشد، به من ايمان نياورده است». 45- همان؛ «خوبي و نيكي به رحم هنگامي كه پشت كند و صله به همسايه مسلمان». 46- محمدبن علي صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 298، مكتبة الصدوق تهران و كتابفروشي كتبي نجفي ـ قم؛ «خداوند ـ عزوجل ـ فرمود: هر كس شب را سير بخوابد و حال آنكه برادر مسلمانش گرسنه باشد، به من ايمان نياورده است». 47- محمدبن يعقوب كليني، همان، ج 2، ص 639، ب 24 حق الجوار؛ «اهل يك آبادي كه شب را صبح كنند در حاليكه در ميانشان گرسنه اي باشد خداوند در روز قيامت به آنها نظر رحمت نمي افكند». 48- نهج البلاغه صبحي صالح، ص 533، مركز البحوث الاسلامية، ايران ـ قم، 1395 ه. ق. 49- ابن ميثم بحراني، شرح نهج البلاغه، ج 5، ص 405، دفتر تبليغات اسلامي. 50- محمد جواد مغنيه، في ظلال نهج البلاغه، ج 4، ص 411، دارالعلم للملايين، الطبعة الاولي، 1973. 51- محمد بن حسن عاملي، همان، ج 6، ص 30. 52- محمد بن حسن العاملي، همان، ج 11، ب 39، ح اول از ابواب فعل المعروف. 53- سيد محمد باقر صدر، اقتصادنا، ص 663، مكتب الاعلام الاسلامي، الطبعة الاولي، 1375 ش. 54- محقق نجفي، جواهر الكلام، ج 15. 55- حسينعلي منتظري، الزكاة، ج اول، ص 24، مكتب الاعلام الاسلامي، الطعبة الاولي، 1404 قمري. 56- مؤسسة فقه الشيعه، سلسلة الينابيع الفقهيه، ج 5، كتاب الهداية، ص 22؛ «حق معلوم چيزي غير از زكات است. و آن مقدار مالي است كه شخص بر خود واجب مي كند تا هر روز يا هر جمعه ماه يا هر سال بپردازد». 57- معارج / 23 و 24؛ «و در اموالشان حقي معلوم براي سائل و محروم است». 58- محمد حسين طباطبايي، همان، ج 20، ص 15، اسماعيليان. 59- محمد بن حسن العاملي، همان، ج 6، ب 7 از ابواب ما تجب فيه الزكاة، ح 2؛ «ولي خداي عزوجل حقوقي غير از زكات در اموال ثروتمندان قرار داد. سپس خداوند فرمود: و آنانكه حق معلوم در اموالشان براي سائل و محروم است؛ بنابراين حق معلوم غير از زكات بوده و معناي آن مقداري است كه شخص در اموالش واجب مي كند تا به ميزان وسع مالي خود، در هر روز، يا هر جمعه، يا هر ماه... بپردازد». 60- محمد بن حسن الحر العاملي، همان، ج 3؛ «همانا زكات، چون امري ظاهر است و به خاطر آن خون شخص حفظ مي شود و مسلمان ناميده مي شود، مدحي ندارد و اگر زكات نپردازد، نمازش قبول نيست. همانا حقوقي ديگر بجز زكات در اموالتان است. ابوبصير گويد گفتم آن حقوق كدامند؟ حضرت پاسخ دادند كه آيا سخن خدا را نشنيدي؟ سپس آيه را خواند. گفتم حق معلوم واجب بر ما چيست؟ وي پاسخ داد مقدار مالي است كه شخص در اموالش تعيين مي كند و هر روز يا هر جمعه يا هر ماه، كم يا زياد به طور مستمر پرداخت مي كند». 61- همان، ح 11، «حق معلوم غير از زكات است. و آن چيزي است كه از مالت خارج مي كني. اگر خواستي هر ماه، هر چه بيشتر ارزشش بالاتر است. خداوند فرمود الآية، سپس حق معلوم غير از زكات است و آن مقدار مالي است كه بر خود لازم مي كند تا به حسب وسع مالي خود بپردازد». 62- شيخ يوسف بحراني، الحدائق الناضرة، ج 12، ص 12، مؤسسة النشر الاسلامي؛ سيد محمد موسوي العاملي، مدارك الاحكام، ج 5، مؤسسة آل البيت، الاول، 1410 قمري؛ يوسف بن مطهر الحلي، مختلف الاحكام، ص 130-131، مكتب الاعلام الاسلامي، ج 3، الطبعة الاولي، 1415 قمري و سيد محمد جواد حسيني عاملي، مفتاح الكرامة، ج 3، ص 2-3،دار احياء التراث العربي. 63- محقق نجفي، همان، ج 15، ص 8. 64- مؤسسة فقه الشيعه، همان، ج 29، ص 23، شيخ طوسي، خلاف. 65- همان، ج 5، ص 74، سيد مرتضي، انتصار. 66- حسينعلي منتظري، همان. 67- انعام / 141؛ «حق فقيران را به هنگام درو و جمع آوري محصول بدهيد». 68- فخر رازي، التفسير الكبير، ج 13، ص 213،دار احياء التراث العربي، الطبعة الثالثة. 69- سيد مرتضي، همان. 70- محمد بن حسن الحر العاملي، همان، ب 13، من ابواب زكات الغلات، ح اول، ص 134؛ «حق حصاد همان صدقه است كه به مسكين پرداخت مي شود به مقدار مشت مشت و كف دست كف دست تا فراغ حاصل شود». 71- همان، ح 4، ص 135. 72- همان، ح 5. 73- همان، ب 14 از ابواب زكات الغلات، ح اول، ص 136. 74- همان، ب اول از ابواب ما تجب فيه الزكاة، ح 12، ص 62؛ «خداوند از بنده در قيامت، پس از نمازهاي واجب، از نماز ديگر و بعد از زكات، از حق مالي ديگر و پس از روزه ماه رمضان از روزه ديگر نمي پرسد». 75- همان، ح 13؛ «زكات همه واجبات مالي قبل را نسخ كرد». 76- علامه حلي، همان، ص 130. 77- يوسف بحراني، همان، ص 12. 78- سيد محمد موسوي عاملي، همان. 79- سيد محمد جواد حسيني عاملي، همان، ص 2.