«يادداشت هاي سفر به خانة خدا»(3) - خاطرات از حج بین سال های 1000 تا 1200 هـ . ش نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خاطرات از حج بین سال های 1000 تا 1200 هـ . ش - نسخه متنی

رسول جعفریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

«يادداشت هاي سفر به خانة خدا»(3)

«روز هفتم ماه شوال هجري به «ديمويا»1 رسيدم ، روز هشتم عازم سفر شدم . سه روز در ميان درياي نيل بودم ، به «ساي مو ني دِه»2 (صمدون ) رسيدم . باز عازم سفر شدم و سوار بر الاغ به شهر «جوان تو يي»3 (طنطا) رسيدم ، در آن شهر آرامگاه عالم بزرگ احمد بدوي قرار دارد. روز بيست و پنجم ، از شهر طنطا خارج شدم ، به شهر كفر زيات رسيدم ، بعداً در امتداد رود نيل رفتم تا بار ديگر به اسكندريه رسيدم . يك چمدان كوچك مسافرتي تهيه كردم ; زيرا داخل آن اشيا و وسايل مورد نياز جاي دارد و كتاب هايي را كه من در استانبول خريدم ، به خاطر قرنطينه ، عمداً اين چمدان را به اسكندريه منتقل كردم . روز بيست و ششم از اسكندريه خارج شدم ، ماه دوازدهم هجري (ذوالحجه ) به مصر بازگشتم . قصد داشتم به زيارت خانة خدا بروم ، موسم حج گذشته بود، مايل بودم در مصر سكونت كنم . زمان اوايل ماه ذيحجة سال 1262 هجري برابر با بيست و پنجمين سال از فرمانروايي دائو گوانگ بود، در خيابان «مشقي»4 كوچة «ام سلمه»5 بودم، نام صاحب اقامتگاه «ربيعة بن رباعي»6 بود، شش ماه اقامت كردم . تا روز هشتم ماه ششم (جمادي الثاني ) از مصر خارج شدم . آن سال ، در چين ماه كبيسه بود، من ندانستم كبيسة آن در كدام ماه است ؟! آن ماه ، ماه ششم تقويم هجري هم بود. من با حبيب ، افندي و عائله آن دو، همسفر بودم . حبيب قصد داشت به زيارت خانة خدا برود، سه روز رفتم تا به سوئز رسيديم ، هشت روز ماندم . آن منطقه ساحل دريايي است كه فرعون و يارانش در آن غرق شدند. اكنون نام آن ، درياي فرعون است ، درياي عرب هم هست . من سوار كشتي سوئز شدم ، روز بيست و ششم به جُدّه رسيدم ، ماه پنجم تقويم شرق (چين ) و روز هفتم ماهِ هفتمِ (رجب ) هجري هم بود.»

يوسف مافوچو پس از اينكه دمياط را ترك گفت ، با استفاده از كشتي به سفر خود ادامه داد و در مسير خود از صمدون (ساي مو ني دِه) طنطا (جوان تو يي )، اسكندريه (يي سي كن دِه لينگ يه)7 و ديگر شهرها عبور كرد و به قاهره رسيد. هدف اين سفر عزيمت به مكه و زيارت خانة خدا بوده است ، امّا چون آن هنگام ماه ذيحجه بود، بنابراين مؤلف مي گويد: «موسم حج سپري شده است» در نتيجه مدت شش ماه در قاهره سكونت مي كند. در پي آن ، يوسف مافوچو قاهره را نيز ترك كرد و از سوئز مستقيماً با كشتي به جده سفر كرد.

وي منطقة سوئز را چنين توصيف مي كند: «آن منطقه ساحل دريايي است كه فرعون و يارانش در آن غرق شدند.»

قرآن كريم در سورة بقره آية پنجاه چنين مي فرمايد: «و دريا را براي شما شكافتيم ، و شما را نجات داديم و فرعونيان را در آن غرق كرديم و شما آن واقعه را به چشم مشاهده كرديد.»8

چنين روايت مي كنند كه فرعون فرمانرواي مصر باستان ، با سپاهي گران به تعقيب موسي و يارانش پرداخت و رود مواج و خروشان نيل به عنوان مانعي در برابر آنان قرار داشت . موسي با عصاي خود بر سطح آب زد، ناگهان در ميان رود راهي پديدار گشت . موسي و پيروانش در اين هنگام از آنجا عبور كردند. فرعون و سپاهيانش هم در پي آنان رفتند، ناگهان آب رود به هم پيوست و «فرعون و يارانش» در رود نيل غرق و هلاك شدند... مكان وقوع اين واقعه بنابر رواياتي ، در همين منطقه جريان رود نيل و شهر سوئز بوده است .

بازگشت و سكونت در مكة مكرمه:

«دو ماه قبل از اينكه به مكه برسم ، در مكه بيماري طاعون شايع بوده ، ماه هشتم هجري (شعبان )، بيماري هاي واگير دوباره فرا رسيد، علايم اين مرض تهوّع ، استفراغ و اسهال بود، عده زيادي فوت كردند. به اندازه اي كه پس از اداي نماز عصر، بيست و پنج تابوت را تشييع كردند. همان روز، من شنيدم كه تعداد نعش ها تقريباً چهارصد تا بوده است . سپس براي چندين ماه اوضاع سالم و بي خطر بود. در ماه ذيحجة هجري ، بيماري واگيردار مجدداً فرا رسيد، چندين هزار نفر در عرفات و منا فوت كردند. در ماه نخست سال 1263 هجري ، تب مالاريا به مكه رسيد، تعداد زيادي مردند. من از مصر آمدم ، در مروان اقامت كردم . ماه پنجم تقويم شرق (چين )، روز پنجم ماه رجب هجري ، من از مروان به عمران نقل منزل كردم ، به خانة احمد مظفر اهل جوف . در (سال ) مصيبت آتش سوزي اقامت كردم . از باب عمره آتش به كلبه اي در جوار مسجد الحرام سرايت كرد. ميان باب عمره و باب ابراهيم قرار داشت ، از وقت نماز ظهر تا نماز مغرب ، زبانه هاي آتش به داخل مسجد الحرام وارد شد. من تصميم گرفتم عازم سفر شوم ، ايوب از اهالي ايالت «شان شي»9 (در چين ) با من همسفر بود، امّا او مرض اسهال داشت ، به منزل من انتقال يافت ، بعداً بيماري او شديد شد. در آن هنگام پيغامي از جُدّه آمد، كشتي «فلايه»10 چند روز ديگر حركت خواهد كرد، امّا ايوب در حال بيماري سخت و ماندگاري قرار داشت ، مجبور شدم او را در خانة احمد بگذارم . ماه پنجم شرق ، روز سوم ماه رجب ، مظفر با من راهي شد. اوايل «شب»11 روز دوّم ماه ششم ، پيغام از مكه آمد، شبي كه من عازم سفر شدم ، ايوب درگذشت.»

در «ياد داشت هاي سفر به خانة خدا» يك رشته مدارك و شواهد تاريخي قابل ملاحظه موجود است . در فاصلة ميان سال 1845 تا 1846 ميلادي ، در ناحية مكه به طور متوالي چندين دفعه مرض «طاعون» به شدت شيوع يافت . نه تنها اين مرض مدتي طولاني ادامه يافت ، بلكه دامنه و وسعت مصيبت و فلاكت گسترده بود. وضعيت آن بيماري واگيردار جدي و بحراني بود. بر اساس عوارض بيماري كه شامل «استفراغ و اسهال» بوده است ، مي توان چنين قضاوت كرد كه آن مرض گويا «وباي مسري» بوده است . تنها در ظرف يك روز، حدود چهارصد نفر مردند، و به دنبال آن در منطقة عرفات و منا نيز «چندين هزار نفر فوت كردند.» سپس در ادامة آن مرض «تب و مالاريا» فرا رسيد، «تعداد زيادي فوت كردند...» در بيش از يكصد سال قبل ، در شرايطي كه جمعيت اعراب اندك بود، اين حادثه يك فاجعه و مصيبت كم نظير بوده است . شيخ يوسف مافوچو در آن هنگام هر چند به صحت و سلامتي مسلمانان مكّه علاقه مندي و توجه نشان داده است ، اما فردي درمانده و عاجز بوده و قادر به كمك نبوده است ، به ناچار عازم سفر مي شود و به ميهن خويش باز مي گردد.

در مقاله اي با عنوان «مطالعات و پژوهش هاي مسلمانان ايالت يون نان در دورة چينگ پيرامون علوم اسلامي» به اين نكته اشاره مي كند كه محل سكونت شيخ يوسف مافوچو در مكه ، در آن روزگار با كمك مردم آن سامان به عنوان مكان يادبود دائمي حفاظت و نگهداري شده است . در سال 1938 ميلادي ، هيأت اعزامي دانشجويان چيني مسلمان مقيم مصر براي زيارت خانة خدا به مكه رفتند تا به فعاليت هاي تبليغي عليه اشغال گران ژاپني بپردازند، هنوز محل سكونت قديمي مافوچو وجود داشته است ، و تعدادي از اعضاي هيأت مزبور به بازديد آن مكان رفته اند. اين نشان مي دهد كه اعراب براي دوستي سنتي خود با مردم چين ارزش زيادي قائل هستند.

در راه بازگشت به وطن:

«روز جمعه سوار كشتي شدم . نام كشتي «فتح المبين»12 بود; يعني سرانجام خوش يُمن و خجسته ، روز چهارم ماه هشتم (شعبان ) هجري كشتي به راه افتاد، از طريق جُدّه حركت كرديم ، در نيمه هاي شب روشن و «درخشانِ»13 روز چهارم ، كشتي به يك جزيره برخورد كرد، با صخره تصادم كرد، افراد داخل كشتي همگي نگران و مضطرب شدند، از خداوند طلب لطف و محبّت مي كردند. همه آرام و ساكت بودند، روز بيست و سوم ماه شعبان به «حديده» رسيديم ، هشت روز اقامت كرديم . مجدداً عازم سفر شديم ، كشتي بيست و هشت روز در راه بود. به شهر «كِه لانگ دي»14 (كراچي ) رسيديم ، ماه هفتم شرق ، و روز هفتم ماه رمضان هجري بود، دو روز اقامت كرديم . سپس حركت كرديم ، روز بيست و ششم به شهر «آلا فان يِه»15 (آلاپو) رسيديم ، پنج روز نيز در آن جا مانديم ،همة مردم آن جا ميگو صيد مي كردند. هيجده روز ديگر به سفر ادامه داديم ، روز بيستم به شهر «آچي»16 (يا يارجيم ) رسيدم ، كشتي يازده روز در آن جا توقف كرد. ماه هشتم از تقويم شرق ، روز نهم از ماه دهم (شوال ) هجري حركت كرديم . كشتي نوزده روز ايستاد، باد موافق ومساعد نبود. هجده روز رفتيم تا به «بو لو بين نان»17 رسيديم ، اگر باد موافق و مساعد مي بود ظرف پنج روز مي توانستيم برسيم . در بو لو بين نان توقف كرديم ، روز بيست و پنجم جمعيت زيادي از كشتي پياده شدند و همه به شهر و ديارشان مراجعت كردند.»

در ماه ژوئن سال 1846 ميلادي ، شيخ يوسف مافوچو در مسير دريايي بازگشت به ميهن ، از بندر جُدّه سوار كشتي شد و در ماه جولاي به بندر كراچي رسيد. با ادامة مسير دريايي و عبور از شهر آلاپو و پنديچري (شهر آچي يا يارجيم ) در هندوستان ، وارد شهر پي نانگ (بو لو بين نان ) شد.

/ 16