خاطرات از حج بین سال های 1000 تا 1200 هـ . ش نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خاطرات از حج بین سال های 1000 تا 1200 هـ . ش - نسخه متنی

رسول جعفریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در راه مكّه

روح الدين مافاچو در رساله «يادداشت هاي سفر به خانه خدا» درباره آغاز سفر خويش چنين مي نويسد:

«در روز بيست و دوّم ماه شوّال 1257 هجري قمري برابر با بيست و يكمين سال از فرمانروايي امپراتور «دائو گوانگ»24 از دودمان چينگ، با خلوص نيّت عازم سفر زيارت خانه خدا شدم. همه بازرگانان به سوي شهر «آ وا»25 حركت مي كنند... و از راه «جينگ دونگ»،26 «پو اِر»،27 «سي مائو»28 عبور مي كنند.

روز شانزدهم ماه ذي قعده از سرحدّات چين گذشتم. با عبور از يك شهر بزرگ به نام «جيو لونگ جيانگ»،29 در ساحل يك رود بزرگ منزل كردم.

روز دوّم ذي حجّه به يك شهر بزرگ به نام «مِن جينگ»30 از توابع شهر «آ وا» رسيدم. روز دوازدهم به يك شهر بزرگ ديگر به نام «مِن ناي»31 رسيدم و در آنجا پنج روز اقامت كردم. روز سي ام به شهر «هو بو»32 وارد شدم، اين شهراقامتگاه تجّار و بازرگانان است. امروز آخرين روز سال است.

روز دوّم ماه محرّم سال 1258 هجري برابر با سوّمين روز ماه نخست از بيست و دوّمين سال فرمانروايي امپراتور دائوگوانگ از شهر «هو بو» عازم سفر شدم. پس از دو روز به شهر «لو جوئه»33 رسيدم، بازرگانان نيز در اين مكان توقّف مي كنند. نُه روز در اين شهر ماندم. با تجّار و بازرگانان زيادي خداحافظي كردم. به همراه تعداد زيادي مستخدم و كلفت از راهي كوچك و باريك هشت روز پياده روي كرديم. روز بيست و دوّم محرّم به شهر «آ وا» رسيدم. اين شهر پايتخت سلطان است. مردم محلّي، شهرِ خود را «باي پانگ»34 خطاب مي كنند. به زبان عربي آن را «باي اِر پانگ»35 (بئر بانك) مي نامند، در اين شهر بيشتر مسلمانان و مؤمنان، پيرو مذهب حنفي و عدّه كمي پيرو مذهب شافعي هستند. مردم «باي پانگ» به گويش محلّي تكلّم مي كنند. مسلمانان از استعمال واژه هاي دوستانه خوشحال و شادمان مي شوند. مسلمانان از كاربرد زبان دوستي يا زبان دكني نيز خرسند مي گردند. آن را زبان سرياني نيز مي نامند. شمار مؤمنان حدود سه هزار خانوار است، هجده روز در اين شهر اقامت كردم، سلطان از شهر يانگ گونگ36 مراجعت كرد. او مرا به حضور پذيرفت.»

متن تاريخي پيشگفته، به روشني نشان مي دهد كه سفر حجّ مافاچو از طريق «راه جنوب» چين آغاز و از ايالت يون نان وارد ميانمار (برمه سابق) شده است.

در سال 1841 ميلادي برابر با 1257هجري قمري، بوي باروت و زبانه هاي جنگ ترياك ميان چين و انگلستان فروكش نكرده بود، و هنوز راه حمل ونقل دريايي چين با خارج به وسيله ارتش متجاوز انگلستان مسدود و محاصره شده بود. عبارت: «در آن زمان راه دريايي باز و قابل عبور نبود، و افراد به صورت دسته جمعي يا انفرادي با عزم و همّت عالي راهي سفرهاي طولاني مي شدند.» مؤيّد مطالب پيشين است. لذا هركس ناچار بود براي خود راه جديدي باز كند.

با عبور از سمت غرب ايالت يون نان به سوي منطقه «شي شوانگ بَن نا»،37 به «سرزمين باران هاي بدبو و مِه هاي وحشي» مي رسيم.

در كتاب «تاريخچه دفاع مرزي يون نان» نيز چنين آمده است:

و چون از شهر «چه لي»38 (جيو لونگ جيانگ) به سوي شهر «لو يي»39 تغيير جهت دهيم و از دروازه آن شهر خارج شويم، پس از طي 290 «لي»40 به شهر «مِن گِن»41 (مِن جينگ) مي رسيم، و پس از طي 1200 «لي» ديگر به شهر مهمّ «آ وا» (مندالي يا ماندلايي = مقر اوّليه حكومت ميانمار) مي رسيم...

روز هفتم ماه صفر، از «آ وا» عازم سفر شدم، با يك كشتي «حامل مِس» از روي رود بزرگ سفر كرديم، مس را از بازرگانان چيني خريداري كرده بودند، هفده روز روي رودخانه بوديم، در روز بيست و ششم ماه صفر به شهر «يانگ گونگ» رسيديم، اين شهر در كنار دريا است و دورترين نقطه مرزي از آ وا محسوب مي شود. افراد ماوراء بحار (خارجيان) سرزمين آ وا را «لانگ گونگ»42 خطاب مي كنند. من پنج ماه در اين شهر اقامت كردم. در انتظار ورودِ كشتي «چون دِه»43 (جُدّه) بودم. نام آن كشتي «كلا نا دي» بود. چندين ماه از سال مي گذرد، مي گفتند درياي هند در سه ماهه آخر سال به شدّت متلاطم و طوفاني مي شود; به طوري كه نمي توان در آن كشتيراني كرد. در منزلي در شهر «يانگ گونگ» اقامت كردم. اين خانواده اهل سورات بودند، نام او ملاّ هاشم و بسيار ميهمان نواز بود.»

روح الدين مافوچو از طريق جادّه وسيع ارتباطي آن روزگار وارد ميانمار شد، و سپس با «كشتي حاملِ مس» سفر كرد. در رود ايراوادي (رود بزرگ) به سوي شرق بادبان ها را كشيدند و مستقيماً با كشتي به سوي رانگون (يانگ گونگ) رفتند.

از كشتي راني يك كشتي حاملِ مسِ خريداري شده از تجار چيني بر روي رود بزرگ ايراوادي مي توان به اين نكته پي برد كه غالباً مبادلات تجاري و رفت و آمدهاي بازرگاني ميان چين و ميانمار برقرار بوده است.

در كتاب «تاريخ پايتخت امپراتوري چيان لونگ»44 چنين آمده است:

«محصول عمده صادراتي چين به كشور ميانمار ابريشم خام بود و در مرتبه بعدي مي توان از اقلام ديگري مانند مس، ديگ آهني، پارچه هاي حرير و اطلس، پتوي نمدي، ظروف چيني، توتون، تنباكو و چاي نام برد. صادرات ميانمار به چين نيز شامل كهربا، پشم سبز، پنبه، عاج فيل، شاخ گوزن، نمك و ماهي بود. كار تجارت رسم ديرپايي ميان چين و ميانمار است كه تاريخ آن به زمان هاي بسيار دورتر نيز برمي گردد.»

واژه «افراد ماوراء بحار» در عبارت: «افراد ماوراء بحار آن را «لانگ گونگ» مي نامند. نيز اشاره به «انگليسي ها» دارد.

زماني كه امپراتوري بريتانيا نخستين بار در سال 1825 ميلادي نبرد تجاوز كارانه اي عليه ميانمار به راه انداخت. دولت ميانمار مجبور به امضاي «قرار داد يانگ دا بو»45 شد. و مناطق «آ لا كان»46 و «دي نا شي لين»47 به انگلستان واگذار گرديد، و دلتاي رود ايراوادي نيز به قلمرو نفوذ بريتانيا تبديل شد. انگلستان براي نابودي ميانمار و وصول به هدف نهايي خود; يعني تأسيس يك مستعمره جديد، اقدام به دومين جنگ تجاوزكارانه عليه ميانمار كرد. اين نبرد در سال 1852 ميلادي به وقوع پيوست و روند تبديل ميانمار به مستعمره انگليس را سرعت بخشيد.

«روز بيست و يكم ماه رجب، از «يانگ گونگ» عازم دريا شديم، چون باد موافق و مساعد نبود، چهل روز در كشتي بوديم. در مواقع عادي در پانزده روز به مقصد مي رسد. روز سوّم ماه رمضان، به يك شهر بزرگ، از سرزمين هند رسيديم، تمام شهرهاي اين سرزمين بسيار بزرگ هستند. نام ديگر سرزمين آن بنگال و نام شهر آن كلكته است. اين مناطق زير نظر انگليسي ها اداره مي شود. اين شهر ديوارهاي سنگي حجاري شده مرتفع با لبه هاي كنگره دار و برآمده دارد. سوداگران و بازرگانان در يك نقطه معين گردهم مي آيند. زبان مردم آن دكني است. اين سرزمين، مسلمان، ويشنويي يا بوداپرست نيز دارد. مجوسي و افراد مسيحي كاتوليك و پارسي هم دارد. مسلمانان زياد كتاب هاي ديني و تمام كتاب آسماني قرآن را چاپ و منتشر مي كنند. من در اين شهر (كلكته) چهار ماه اقامت كردم، در انتظارِ ورود كشتي «مو كِه»48 (مكّه) بودم. صاحب كشتي آدم خيرخواه و مهرباني بود. به افراد نقاط دوردست، بيشتر دوستي و مهرباني مي ورزيد. نام او «فلاح» و نام كشتي «جهاز سليمان» بود.»

روح الدين مافوچو به خاطر انتظار براي ورود به كشتي جُدّه (چون دِه)، بيش از چهار ماه در شهر كلكته هند و بنگلادش (بنگال) توقّف كرد. رونق و شكوفايي كاذب شهر كلكته كه داراي «ديوارهاي سنگي حجاري شده مرتفع با لبه هاي كنگره دار و نيز مركز گردهم آيي بازرگانان» بود، بر پايه هاي چپاول و اسارت مردم و سرزمين آن سامان به دست قدرت استعماري انگلستان برپا شده بود. قدرت استعماري بريتانياي كبير به سوي قارّه آسيا پيشروي كرد و هدف عمده آن تسخير سرزمين هندوستان بود. البته نخست بنگلادش (بنگال) را تصرف كرد. كلكته يكي از دژهاي عمده اشغالي بود كه ثروت و دسترنج صدها ميليون مردم زحمتكش هندوستان از طريق اين شهر بندري به طور مداوم به انگلستان انتقال مي يافت. استعمارگرانِ زيرك تر از كيمياگران، ثروت و منابع هنگفت سرزمين هند را بدون پرداخت حتّي يك شيلينگ چپاول و غارت كردند. سرانجام به سبب همين گونه ستم و استثمار بي رحمانه و بي عدالتي شديد اجتماعي، قيام سهمگين و خيزش بزرگ مردم هندوستان عليه انگليسي ها در سال 1856 ميلادي آغاز شد.

اديان سرزمين هند همواره در جهان به پيچيدگي و بغرنجي معروف اند. اشاره مافاچو به اديان بودايي (ويشنويي)، زرتشتي (مجوسي)، مسيحيت كاتوليك و اسلام تنها به چند مذهب و آيين متداول و رايج اشاره دارد. آيين بودايي شش قرن قبل از ميلاد مسيح، در هند به وجود آمد. ويژگي جامعه برده داري هندوستان آن بود كه طبقه اشرافي برهمن از «سيستم طبقاتي» برتر و مستحكم بهرمند بودند، و از جايگاه امتيازات ويژه در نظام برده داري برخوردار بودند و آن را در انحصار خود داشتند. آيين بودايي جرياني عليه طبقه اشرافي برهمن بود. اشاعه و ترويج تعاليم «برابري همه مخلوقات» از نظر روحي و معنوي، خودسازي فردي و عدم ذبح حيوانات و جانداران و نيز عدم از بين بردن نباتات مي تواند پيرو آيين بودا را به وادي «نيروانا» كه مرحله كمال محض است، نايل گرداند. هدف آيين بودايي رياضت نفساني و رفتار زاهدانه، رهايي از قيد اميال و شهوات و نفس اماره و دوري از جدل و نزاع استوار است. «آ يو وانگ»49 (آشوكا، ؟ تا 232 قبل از ميلاد) پادشاه دودمان طاووس در ايالت «مو جيه تا»،50 آيين بودايي را به عنوان دين رسمي سرزمين خود اعلام كرد. او در سايه حمايت حكومت، راهباني را براي تبليغ و ترويج آيين بودايي به كشورهاي آسياي مركزي و آسياي جنوب شرقي گسيل داشت.

آيين زردشتي كه احكام و آداب عبادت آن در كتاب «اوستا» گرد آوري و نگهداري مي شود. بر اين عقيده است كه در جهان دو عنصر و اصل متضاد «تاريكي» و «روشنايي» در حال تقابل و نزاع هستند، و آتش مظهر نيكي و روشنايي است. از اين رو، مراسم عمده ديني آنان پرستش «آتش مقدس» است. در اواخر قرن ششم ميلادي، داريوش اوّل آيين زرتشت را دين رسمي سرزمين ايران اعلام كرد. آيين زردشت در قرن ششم ميلادي در دوره حكومت دودمان «جنوب شمال» وارد خاك چين شد.

آيين مسيحيت كه در مناطقي از ايران و هند و بنگال رواج يافته بود، نيز به عنوان يك «متاع وارداتي» در راستاي گسترش استعمار به سوي مشرق زمين وارد سرزمين هندوستان شد. در اواسط قرن هشتم ميلادي، سرزمين هاي خلافت اسلامي با استفاده از «جهاد» به طور مداوم به سوي خارج از مرزهاي خويش گسترش يافت و در نتيجه سربازان، بازرگانان و آيين اسلام پشت سر هم وارد هندوستان شدند. اين آيين وارداتي نيز چندين بار به توسعه و گسترش خود ادامه داد و سرانجام در برابر آيين بودايي پرورش يافته در خاك هند به جايگاهي مساوي و برابر دست يافت و به يك دين سنّتي مؤثّر در هند تبديل گرديد.

در سال 1884 ميلادي، نورالدين «مآ ليان يوان»51 آموزگارِ باآوازه مراكز علوم اسلامي در چين و از شاگردان نسل دوّم مافوچو براي تدريس به هند رفت و كتابش با نام «توضيح»52 (شرح العقائد النسفيه) را به زبان عربي در سرزمين هند و بنگال چاپ و منتشر كرد و اين اثر، نمونه زيبايي از مبادلات فرهنگي و علمي ميان چين و هندوستان محسوب مي شود و مُهر تأييدي بر عبارت مذكور در رساله «يادداشت هاي سفر به خانه خدا» است كه مي گويد:

«مسلمانان زياد كتاب هاي ديني و تمام كتاب آسماني قرآن را چاپ و منتشر مي سازند.»

«در روز سوّمِ ماهِ نخست از سال بيست و سوّم فرمانروايي دائو گوانگ (فصل بهار در شرق و غرب جهان) برابر با دهه اوّل ماه صفر سال 1259 هجري قمري، از روي دريا ابرهاي گلگون يكنواختي را در ناحيه باختري مشاهده كردم. پس از آن به جزيره سيلان رسيديم، در اين جزيره كوه «سـاي لانـگ گـو بـو»53 و محلّ هبوط حضرت آدم ابوالبشر، نياي نخستينِ بشريت و نيز آثار جاي پاي حضرت آدم موجود است. برخي مي گفتند، آرامگاه حضرت آدم نيز در آنجا است. پس از چند روز، به «ماي لاي بو»54 رسيديم، اين سرزمين مستعمره انگليس (سرزمين مو سرخ ها) است. چند روز در آنجا مانديم، از مالابو به راه افتاديم و پس از قريب بيست روز به «شوگو جوان لا»55 رسيديم، در آن شهري هست، به زبان عربي تكلّم مي كنند. پس از دو روز به شهر «ار فا»56 رسيديم، آرامگاه پيامبر قوم عاد در آن قرار دارد. اين مكان مستعمره انگليس است. همان روز به «موكا»57 رسيديم، كه اقامتگاه صاحب كشتي است. در ساحل دريا، سرزمين يمن قرار دارد. يازده روز در آنجا اقامت كرديم. براي سه روز از پياده روي محض لذّت برديم و به شهر «ها داي دِه»58(حديده) رسيديم. هشت روز در آنجا مانديم، سپس به شهر «چون دِه» رسيديم، زمان هم روز هفدهم ربيع الثاني بود.»

روح الدين مافاچو در اوايل سال 1843 ميلادي (بيست و سومين سال فرمانروايي دائو گوانگ)، هند را ترك كرد و مستقيماً از راه دريا به سوي بندر جُدّه (چون دِه) عزيمت كرد. در نيمه راه از سريلانكا (جزيره سيلان) عبور كرد، در آن جزيره كوه «ساي لانگ گو بو» قرار دارد. «محلّ هبوط حضرت آدم ابوالبشر نياي نخستين بشريت، و آثار جاي پاي حضرت آدم در آن موجود است. برخي مي گفتد، آرامگاه حضرت آدم نيز در آنجا است.» «نياي نخستين بشريت» اشاره به آدم، نخستين انسان ذكورِ مذكور در كتاب «انجيل ـ باب خلقت» است كه خداوند او را از خاك و گل آفريد.

در كتاب «آداب و احكام دين آسماني ـ فصل دين حنيف» مي گويد:

«آسمان و زمين و همه چيز بي درنگ آماده شدند، (خداوند) از گردآوردن چهار عنصر باد، آتش، آب و خاك با روح، آدم ابوالبشر را در بيابان هاي «تيئن فانگ»59 آفريد.

و سپس از دنده آدم همسرش حوا را خلق كرد. او با آدم ازدواج كرد و فرزندان و نوه هاي آنان به تدريج زياد شدند و نسل در نسل به حيات ادامه دادند.

واژه «تيئن فانگ» در كتب و منابع قديمي چين عمدتاً به شهر «مكّه» و بعدها به صورت عمومي تر به «عرب و اعراب» اطلاق مي شد.

در كتاب «يي تونگ جي»60 (تاريخ وحدت) چنين آمده است:

«تيئن فانگ در جنوب ارتفاعات كوهستاني «كون لون»61 قرار دارد و از همه جهات بايد اعمال و فرايض ديني را به سوي آن انجام داد». آنجا (مكّه) محلّ هبوط آدم است. اقوال و گفته هاي بسياري در اين خصوص وجود دارد، امّا تأييد و تصديق آن دشوار است.

مافوچو در طي مسير كشتيراني، از ماله (ماي لاي بو)، جزيره سوكوترا (شو گو جوان لا)، عدن (اِر فو)، ما كا (موكا)، حديده (ها داي دِه) و ديگر مستعمرات انگليس عبور كرد.

/ 16