خاخ: كه به آن «روضة خاخ» نيز مي گويند جايي است نزديك حمراءالأسد از حدود عقيق. در داستان حاطب بن ابي بلتعه از اين محل نام برده شده است. داستان از اين قرار است كه وي نامه اي درباره فعاليت هاي پيامبر(صلي الله عليه وآله) به مشركان نوشت و آن را به زني داد تا به دست مشركان قريش در مكه برساند. پيامبر(صلي الله عليه وآله) از ماجرا آگاه شد و علي و زبير و مقداد را در تعقيب آن زن فرستاد و اين سه نفر در محل روضة خاخ، واقع در نواحي مدينه، به او رسيدند و... . خافقين: جايي است در اطراف مدينة النبي كه محل آن بر من معلوم نشد. در داستان ساختن منبر رسول خدا(صلي الله عليه وآله) از قول ابن سعد آمده است: سهل گفت: «در مدينه يك نجار بيشتر وجود نداشت. من و آن نجار به خافقين رفتيم و اين منبر را از درخت شوره گزي بريديم». مشهور است كه منبر پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) از درختان شوره گز غابه بوده كه در جهت شام مدينه نزديك حوضه آبريز مدينه و پشت اُحد واقع شده است. ياقوت مي نويسد: خافقين در لغت به معناي دو هوايي است كه دو طرف كره زمين را احاطه كرده اند (جوّ زمين). بعضي گفته اند: به معناي مشرق و مغرب است. ياقوت ادامه مي دهد: خافقان محلي است معروف. اما او موقعيت آن را تعيين و مشخص نكرده است. شايد مقصود راوي مكان خاصي نباشد بلكه منظورش اين بوده كه آن دو به شرق و غرب رفتند. يعني براي يافتن درختي مناسب، همه جا را جستجو كردند. خَبار (به فتح خاء): در لغت به معناي زمين نرم و سست داراي سنگ است. «خبار» كه به آن فيفاءالخبار نيز گفته مي شود و جايي است كه وقتي رسول خدا(صلي الله عليه وآله) ـ قبل از جنگ بدر ـ مدينه را به قصد تعقيب قريش ترك كرد از آن جا عبور نمود. گمان مي كنم اين مكان نزديك مدينه در اطراف دانشگاه اسلامي باشد. خَذَوات: جايي است كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) از آن عبور كرد و نزديك «العرج» واقع است. (نك: العرج). خَرّار (به فتح اول و تشديد راء): جايي است در حجاز كه در تعيين موقعيت آن اختلاف نظر شديد است. مثلاً يكي مي گويد: در خيبر است و ديگري مي گويد: در جُْفه. در اخبار سريّه هاي رسول خدا(صلي الله عليه وآله) آمده است كه آن حضرت سعد (بن ابي وقاص) را با بيست نفر سواره براي گرفتن راه بر كاروان قريش به خرّار اعزام كرد; اما هنگامي كه اين گروه به خرار رسيدند متوجه شدند كه كاروان روز قبل عبور كرده و رفته است. خُرَيْم: گردنه اي است ميان دو كوهِ واقع در بين جار و مدينه و به قولي بين مدينه و روحاء، كه راه رسول خدا(صلي الله عليه وآله)هنگام بازگشتش از بدر از آن جا مي گذشت. خُزاعه: قبيله اي قحطاني است كه از اَزْد كه در اطراف مكه، در مرّالظهران به بعد، مي زيستند. از كوه هاي اين قبيله است: اَبواء و از آب هاي آنان است: وتير، مُرييع و غُرابات. بني مصطلق يكي از تيره هاي همين قبيله مي باشد. « مناة » يكي از بت هاي اين قبيله و قبيله هذيل بود كه بين مكه و مدينه قرار داشت. خَزْبي (به فتح اول و سكون دوم): جايي است در سندالحرّة روبه روي مسجدالقبلتين در مدينه. خزبي زيستگاه بني سلمه، از انصار بود كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله)چون اين نام را خوش نداشت آن را به «صالحه» تغيير داد; زيرا خَزِب در لغت به معناي التهابي آماس مانند در پوست است كه بيشتر در پستان به وجود مي آيد. خَصّي: دژ و چاهي است در قباء مدينه. خَطْمي (ذات الخطمي): جايي است در پنج منزلي تبوك كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در آن جا مسجدي ساخت. خُلَيص: وادي پر آب و زرعي است در يكصدكيلومتري شمال مكه. رسول خدا(صلي الله عليه وآله)در آن جا مسجدي ساخت. خَليقه: كوهي است نزديك مكه. همين كوه بود كه مشركان در روز فتح مكه بالاي آن رفتند و از فراز آن پيامبر و ياران آن حضرت را مي نگريستند. نام اين كوه در دوره جاهلي «كَيْد» بود. خُمّ: در سيره و احاديث از «غدير خم» ياد شده است. امروزه به نام « الغُرَبة » معروف است و در هشت كيلومتري شرق جُحفه قرار دارد. خِنافَه: يكي از صدقات پيامبر(صلي الله عليه وآله) در منطقه عاليه (بالاي) مدينه بود. خندق: غزوه خندق يا غزوه احزاب. خندق كانال يا گودالي است كه مسلمانان براي جلوگيري از ورود نيروها و دسته جات مشرك و يهود به مدينه حفر كرد. مدينه از سه جهت در احاطه حرّه يا سنگلاخ بود و تنها طرفي كه مشركان مي توانستند از آن جا به مدينه حمله كنند شمال غربي مدينه، بين كوه سلع و پايين حرّه وبره ـ كه امروزه به آن حرّه غربي مدينه مي گويند ـ و شمال شرقي آن از سلع تا حرّه واقم بود. لذا مسلمانان بين اين دوحرّه خندقي حفر كردند كه از پشت كوه سلع دور مي زد. (نك: نقشه غزوه خندق). خَنْدَمه: كوهي است در مكه كه در خبرهاي مربوط به روز فتح مكه از آن ياد شده است. خَيْف (به فتح اول و سكون ياء): در لغت به معناي جاي فروتر از درشتي كوه و بلندتر از مسيل آب است. نام مسجد خيف در منا از همين معنا گرفته شده است. اقوال ديگري نيز در اين باره گفته شده است. خَيف نامي است كه به جاهاي زيادي اضافه مي شود و مشهورترين خيف ها يكي خَيْف منا است كه مسجد آن به نام مسجد خيف شهرت دارد. گفته اند: خيف منا همان خيف بني كنانه است. و ديگري خيف نوح است كه در راه مدينه به بدر قرار دارد. خَيْل: بقيع الخيل در بازار مدينه نزد خانه زيد بن ثابت بوده است. نيز، خيل كوهي است كه در مغازي از آن ياد شده است. خيمة اُمّ معبد: جايي است ميان مكه و مدينه در راه هجرت كه در طرف شمالي وادي قديد جاي دارد. اين مكان هنوز هم در ميان مردم آن سامان معروف است. (نك: «راه هجرت»).