ابن ابيجمهور ، نظرات شيخ اشراق را در مورد علم الهي پذيرفته و با عبارت تحسين آميز خاصي از آن تعريف ميکند و نظر خواجه نصيرالدين را نيز مطرح مي کند و آن را نيز طريق اشراقي ميداند و نظرات ابن سينا را کاملاً خطا و اشتباه ميشمارد. عين عبارت او در «المجلي» چنين است: «و لبعض اهل الاشراق من متأخرين، طريقة حسنة لطيفة و هي محض الحق و نفس الصدق، بل هي مِنَ العلم المخزون و السّر المصون الذي لايطلع عليه الا الاقلون، حصلها هذا الشيخ بطريق الاشراق و الکشف الذوقي.»[26] ترجمه: براي بعضي از متأخرين اهل اشراق روش نيکو و لطيفي است که محض حق و نفس صدق است، بلکه آن از علم مخزون و سرّ مصون است که به جز عده اندکي، کسي بر آن مطلع نيست اين روش براي شيخ به روش اشراق و کشف ذوقي حاصل شده است. همين طور که در اين عبارت مشاهده ميشود، نظر شيخ اشراق را پذيرفته و آن را نتيجه کشف و شهود و از اسرار الهي ميداند، نه نتيجه مطالعه اکتسابي. در مورد ابن سينا چنين مي گويد: «و اما الشيخ بن سينا فانه لم يصل الي هذه الدرجة الانحراف في کيفية علم الواجب، لانه کان عنده بالصور، فيتخير فتارة قال ان تلک الصور لا يجوز ان تکون في ذاته ليلا يتکون ذاته الوحدانية، و قاره يجعلها في بعض الموجودات، او تارة قال انها في صقع من الربوبية و لا افهم هذا الصقع، و تارة يلزم انها في ذات الحق و لا يلزم تکثر لانها خارجة عنه لاقصه له و کل هذا ضبط لا حاصل له و لهذا ان الامام نصير الدين ره في شرحه للاشارات، عدل عن هذا الطريق و اختار فيه طريقاً مناسباً للطريقة الاشراقية، الا انه اثبته الصور في الجواهر العقليه و خصوصاً في العقل الاول.»[27] اما شيخ ابنسينا به اين درجه از انحراف که در کيفيت علم الهي رسيده است، نرسيده. چرا که او علم الهي را به صورت مرتسمه ميداند و ميگويد که: اين صور در ذات الهي است و گاهي آن را در بعضي از موجودات ميداند و گاهي آن را در صقع ربوبي ميداند و من نميفهمم منظور از صقع چيست؟ و يکبار ميگويد: آنها در ذات حق است، ولي تکثري هم لازم نميآيد. زيرا آنها خارج از ذات هستند و تمام اينها حاصلي ندارد. به خاطر همين ، امام نصيرالدين (ه) در شرح اشارات از اين روش عدول کرده و روش مناسبي به طريقه اشراقي اختيار کرده است. منتهي او ثابت کرده که صُوَر در جواهر عقلي و مخصوصاً در عقل اول است. شديداً نظر ابن سينا را مورد انتقاد قرار داده و آن را يک نظر انحرافي ميداند که هيچ حاصلي از آن به دست نميآيد. سپس به نظر امام نصير الدين طوسي اشاره کرده و گفته است که: ايشان در شرح اشارات، از روش ابن سينا عدول کرده است و روشي مناسب روش اشراقي پيش گرفته است.