حيرت هجرت - هجرت یا جهانی کردن اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هجرت یا جهانی کردن اسلام - نسخه متنی

سید محمد باقر نجفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حيرت هجرت

خود را در يك تناقض هولناك ديده بودم; از يك سو، تاريخ كه با تمامى اسناد خود نشان از محمّدى مى دهد كه در پى آزار و تهديد قُرَشيان، شبانه از مكه خارج و به سوى مدينه هجرت كرد و از سوى ديگر قرآن كه با تمامى صراحت پيامبرى را نشان مى دهد كه ايمان دارد، برانگيخته خداوند است. نه در ابلاغ رسالت واهمه و ترديدى به خود راه مى دهد و نه در ايمان به قدرت و رحمت لايزالى شكى روا مى دارد.

هر چه بيشتر آيات هجرت و مهاجران را مى خواندم، بيشتر در اسناد تاريخى به تناقض مى افتادم. هر چه بيشتر كتاب هاى تحليلى تاريخ زندگانى پيامبر(صلى الله عليه وآله) را مى خواندم، در اتكال و اتصال محمد(صلى الله عليه وآله) به خداوند قادر متعال به شك مى افتادم، نمى توانستم صدها اسناد هجرت را ناديده گيرم و نمى توانستم ترك مكه و پناه آوردن به مردم روستايى دور را با روح رسالت و نبوت توجيه كنم. در اين حيرت محقّقانه نمى توانستم بفهمم چگونه پيامبرى كه خود را در يد عنايت و رحمت الهى مى يافت و عميقا باور داشت به: { وَ أَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى * وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى * وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا} (1) از چند آزار و تهديد به ستوه آمد، دست كمك به سوى مردم يثرب دراز كرد تا به او و يارانش پناه دهند. از هراس كشته شدن، جان جوانى را در رختخواب خود سپر بلا سازد تا خود شبانه از مكه بگريزد؟!... نمى دانستم چگونه سِرّ آن را بجويم؟ بپويم؟ راهى كه پايانش را نمى ديدم!...

1 . نجم : 42 ـ 44

در اين حيرت زدگى از هجرت، چه مى توانستم انجام دهم؟ اساس آن نه بربى اعتقادى بود كه خود را در راه گم كرده شماتت كنم و نه ناآشنايى با صدها كتاب سيره و حديث و تفسير و تحقيقات محققان مسلمان و مستشرقان غربى، كه خود را به نادانى و بى خبرى متهم سازم...

با اين همه احساسى كه قادر به شرح و بيان آن نيستم به من اطمينان مى داد كه «شك بزرگ» به يك «يافت بزرگ» منتهى مى شود. اين يافت چه مى توانست يا نمى توانست در بر داشته باشد، مدّ نظر نبود، در پى نتيجه و ثمره و پيامى به اين و آن نبودم، عشق به صِرف رسيدن قوى ترين محرّكى بود كه مرا از تفكّر آزاد و پژوهش مستدل در اين راه خسته و آزرده نمى ساخت.

/ 7