موضوع اصلى ادامه مدينه شناسى است كه سيرى در جغرافياى اسناد مدينه عصر پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) است. در مجلد 3 مدينه شناسى، مسير هجرت محمد(صلى الله عليه وآله) از مكه تا مدينه موضوع اصلى ماست. براى چنين سيرى، لازم بود در سه مسير سير كنم. يكى تحليل تاريخى حيرت هجرت، دوم بررسى اسناد تاريخى مسير هجرت او و سوم تطبيق آن اسناد تاريخى با نقشه ها، تصاوير ماهواره اى و عكسبردارى و مواضع و موقعيت هاى كنونى و جغرافياى آن. هر سه مسير، هم سير هجرت است و هم هر سه سير مسير هجرت.شايد اگر بيست و پنج سال قبل مى دانستم كه مدينه شناسى به كجا خواهد انجاميد، مجلد اول را به هجرت اختصاص مى دادم. ولى آنقدر حوادث و تلاطم زندگى پرفراز و نشيب بود كه نمى توانستم براى مدينه شناسى; طرح جامعى تهيه كنم. مجموعه مجلدات مدينه شناسى، يك كار شخصى با امكانات محدود شخصى است و هنگامى توانستم به مسأله هجرت بپردازم كه خود از سال 1368 خورشيدى در متن مهاجران جهان قرار گرفتم، با ابعاد متعدد و متفاوت آن آشنا شدم.نمى دانم آيا در اين هزار سال تنها فرد ايرانى هستم كه مسير هجرت را طى كرده ام؟! و آيا اين كتاب تنها كتابى است كه نشان مى دهد هجرت پيامبر(صلى الله عليه وآله) ، نتيجه ايمان به جهانى بودن و ضرورت جهانى كردن تعاليم اسلام بود و نه هرگز نتيجه ترس از آزار بت پرستان و گريز از توطئه قتل او؟!... نمى دانم، ولى مى دانم هر چه در منابع فرهنگى محققان ايران جستجو كرده ام، از كسى نشانى در طى اين مسير نيافته ام و هر چه در آثار محقّقان اسلام شناس جهان جستجو كرده ام، نيافتم كسى به صراحت و جرأت بر اسناد تاريخى هجرت انگشت شك را فشار دهد تا اخبار صحيح را از زير برف انبار شايعه پردازى هاى بت پرستان مكه بيرون كشد; بت پرستانى كه پس از مسلمانى، برداشت ها و ذهنيت جاهلى خود را به متن فرهنگى اسلام تزريق كردند.اگر در اين كلام، در تنگناى واژه ها، خود را خوانده ام مرا عفو كنيد; زيرا در اين بيان نمى خواهم از اهميت تلاش هاى خود سخن بگويم، مى خواهم بر اهميت چنين موضوعى تأكيد گذارم كه اين مجلد، بيش از چند سطر بر ورقى از يك كتاب حجيم نيست، در آغاز راهى كه بايد محققان بزرگ با نقد و تحليل هاى بيشتر، ابعاد بسيار وسيع هجرت پيامبر را در تبلور فرهنگ جهانى اسلام، به نسلهاى آينده تحويل دهند. تبلورى نتيجه گذشت از تعلّقات فردى براى خدمت به همه انسان ها، گذشت از تعلّقات قومى براى خدمت به همه ملت ها، گذشت از تعلقات آباء و اجدادى براى خدمت به همه فرهنگ ها، و گذشت از عادات و سنت ها براى بارورى همه تمدن ها و در نهايت نترسيدن از نخواستن تا راه عروج به توحيد را ممكن سازد. عروجى براى حصول به معرفت وحدت همه پديده ها در يك حقيقت واحد.كلن، آلمان دى ماه 1376، شعبان 1418، دسامبر 1997