اختلاف نظر صاحب نظران اهل سنت نسبت به وجود خبر متواتر لفظي بيشتر از اختلاف نظر در ميان عالمان شيعي است، زيرا به نظر ميرسد اهل سنت در اين جهت را ه افراط و تفريط را در پيش گرفتهاند. جهت روشن شدن اين مدعا برخي از اقوال آنها را نقل ميكنيم: ابن صلاح، كه منكر اخبار متواتر لفظي است، مينويسد: «و من سئل عن ابراز مثال لذلك فيما يروي من الحديث اعياه تطلبه 40 ؛ شخصي كه از او درباره بيان مثالي براي خبر متواتر، پرسش شد، پيدا كردن آن او را خسته كرد». ابن حجر عسقلاني در اين باره مينويسد: «براي خبر متواتر مثالهاي فراواني است، از جمله حديث «من كذب علي متعمدا...» امام نو وي در مقدمه شرح مسلم ميگويد: اين خبر از طريق دويست صحابه به ما رسيده است. و حافظ سيوطي درباره اخبار متواتر كتابي به نام الازهار المتناثرة في الاخبار المتواترة تصنيف كرده است و در آن برخي از احاديث متواتر را با سند آورده است 41 ». دكتر صبحي صالح نيز از ابن الصلاح نقل ميكند كه حديث متواتر كم، بلكه ناياب است و در پي آن مينويسد: «بيشتر بزرگان بر اين باورند كه حديث متواتر به شرط توافق همگان در لفظ، به جز از قرآن محال است. اگرچه برخي از عالمان تاكيد كردهاند كه حديث متواتر لفظي از رسول الله (ص) فراوان است همانند حديث شق القمر، من كذب علي متعمدا، من بني لله مسجدا، شفاعت، انين الجذع، مسح بر خفين، اسرا، معراج، جوشيدن آب از انگشتان، برگرداندن چشم قتاده و سير كردن لشگر فراوان از غذاي كم. از جمله عالماني كه اين موضوع را باور دارند، سيو طي و قاضي عياض و حافظ ابن حجر هستند 42 ». صاحبان علوم الحديث معتقدند خبر متواتر لفظي فراوان است، در اين باره بنگريد: «اگرچه ابن صلاح بر اين باور است كه حديث متواتر كم ياب است ولكن ديگران معتقدند كه خبر متواتر فراوان است و همين نظر مورد قبول ماست، زيرا بزرگاني مانند سيو طي و ابي عبدالله الكتاني درباره خبر متواتر كتاب نوشتهاند 43 ». سيوطي بر اين باور ميباشد كه خبر متواتر كم است. او مينويسد: «ازجمله خبرهاي صحيح و مشهور خبر متواتر است... و آن اندك ميباشد» 44 .
نقد و بررسي
از آنچه گذشت افراط و تفريط عالمان سني نسبت به تحقق خبر متواتر لفظي روشن شد. برخي از صاحبنظران، خواستهاند ميان اين دو نظريه (سلب و ايجاب) جمع كنند. از جمله دكتر عتر مينويسد: «مقصود ابن صلاح كه منكر وجود حديث متواتر است، تواتر لفظي است و مقصود ابن حجر كه مدعي وجود آن است، تواتر معنوي است» 45 . اين جمع ميان اين دو نظر، نادرست است، زيرا اولاَ: مقصود ابن حجر متواتر لفظي است، زيرا در تواتر معنوي نيازي به اين كه گروه زيادي يك روايت را نقل كنند نداريم. ثانياً: بر فرض اين كه ميان كلام ابن حجر و ابن الصلاح بتوانيم جمع كنيم، جمع ميان كلام سيو طي و قاضي عياض ممكن نيست. به نظر ميرسد حق، تفصيل ميان روايات وارده در اصول و فروع است، زيرا در ميان روايت اصول دين و ضروريات، حديث متواتر لفظي پيدا ميشود. برخلاف احاديثي كه در مسايل جزئي فقهي آمده است، چرا كه در بسياري از اصول، شيعه و سني اتفاق نظر دارند. از اين رو ممكن است احاديثي با احتساب نقل شيعه و سني در طبقات اول و وسط و آخر به حد تواتر برسد مانند حديث غدير كه بيش از صد صحابي آن را نقل كردهاند و مانند: احاديث دار، منزلت و باب المدينه.