فهرست ابن نديم
يکي از معروفترين، قديميترين و جامعترين فهرستها در شناخت آثار علمي اسلامي قرون اوليه اسلام، فهرست ابن نديم است که در دوران شکوفايي فرهنگ و تمدن اسلامي، و در مرکز خلافت اسلامي «بغداد» در قرن چهارم هجري نوشته شده است و نام بسياري از آثار علمي چهار قرن را براي آيندگان ثبت و بسياري از دانشمندان فنون مختلف اسلامي اعم از فنون و علوم ديني و غير ديني را معرفي نموده است. اهميّت اين کتاب در حدي است که اگر وجود آن را ناديده انگاريم و آن را از قائمه آثار اسلام، حذف کنيم، خسارت جبران ناپذيري در قلمرو فرهنگ اسلامي به وجود ميآيد و رابطه ما با بخش اعظم فرهنگ و علوم اسلامي قرون اوليه اسلام، قطع ميشود. کما اينکه شرح حال شخصيت معروفي مانند «جابر بن حيّان» و آثار گرانبهاي او تنها از اين فهرست به دست ميآيد. يک نظر اجمالي به ابواب و فصول و به فهرست اين کتاب، جامعيت و گسترش محتويات آن را ثابت ميکند و به طور قطع، آگهي ما از بخش عمده اين مطالب، منحصر به همين کتاب است. يکي از مزاياي بارز اين کتاب، وسعت نظر و بي طرفي و روشنفکري نويسنده آن است که نسبت به همه مذاهب اسلام و همه فرقههاي اسلامي ديدگاه وسيعي داشته و با علماي مذاهب گوناگون همعصر خود رابطه و گاهي دوستي داشته، آثار هر مذهب را از جمله کتابهاي معتزله و اهل حديث، اهل سنت و شيعه بخصوص شيعه اماميه را معرفي کرده است، همچنين نظر خود را به علوم ديني و آثار کتب مذهبي محدود ننموده، بلکه همه فنون و علوم از جمله موسيقي و غنا و مغنيان مشهور و ارباب علوم غريبه را مد نظر داشته است. يکي از استادان او ابوالفرج اصفهاني صاحب کتاب معروف اغاني است که جا به جا از او روايت مينمايد. همين ديدگاه وسيع ابن نديم است که کتاب او را تا اين حد مورد اهتمام غربيها و دانشمندان عصر ما قرار داده است. نکته ديگر: گويا ابن نديم اين کتاب را براي يکي از بزرگان نوشته است در اول کتاب ميگويد: «النفوس (أطال الله بقاء السيد الفاضل) تشرأبّ إلي النتايج...» و نيز در ص92 ميگويد: «و نسأل الله البقاء لمن صنفنا له و لنا في عافية و أمن و کفاية...» بحث ما در اين جا راجع به اصل کتاب و اهميت آن نيست که خود کتابي را ميطلبد تا اهميت آن چنان که بايد، شناخته شود و اين مختصر از باب مقدمه، ايراد گرديد. بحث اصلي ما راجع به خاندان ابن نديم و شناخت نسب و تبار اوست. اين بحث از دو لحاظ اهميت دارد: اول، اين که چنين دانشمند متبحري که مسلماً اهل بغداد بوده تا کنون خاندان او شناخته نشده که آيا او اصلاً عرب است يا ايراني و يا از اقوام ديگر. و آيا او در چه خانداني و با چه شرايطي رشد کرده که توانسته اين همه اطلاعات را به دست آورد؟ دوم، اين که تاکنون در همه کتابهاي فهرست و رجال، او را به عنوان «ابن نديم» ياد کردهاند، از جمله در فهرست شيخ طوسي (385ـ 460) که ظاهراً قديميترين مأخذي است که از ابن نديم و فهرست او نام برده و از آن نقل کرده است [1] . و همچنين منابع ديگر تا عصر حاضر، تنها آقاي تجدد (که چند سال پيش از اين به سال (1350 شمسي) اقدام به تصحيح و چاپ مجدد اين کتاب نموده و کار او مورد توجه دانشمندان داخل و خارج کشور قرار گرفت)، به استناد برخي از نسخ که او را (محمد بن اسحاق النديم) يا (النديم) نام بردهاند، اين عنوان معروف و قديمي (ابن نديم) را تبديل به (النديم) نمود و حتي زرکلي در چاپ جديد الاعلام (ج6 ص29) به اين گفته ترتيب اثر داده است و در حاشيه کتاب چنين مينويسد: ميگويم: صاحب ترجمه به (ابن نديم) شهرت دارد، لکن رضا تجدد محقق طبع جديد (فهرست) در تهران در تاريخ (شعبان 1391 ﻫ ) به اين نکته تذکر داده که او (النديم) است نه (ابن النديم) و تصوير صفحه اول نسخه خطي نفيس کتابخانه «چستربتي» را آورده که نام کتاب در آن چنين آمده: «الفهرست للنديم» و در حاشيه طرف راست آن، به خط مورخ: «احمد بن علي المقريزي» اين عبارت آمده است: «مؤلف هذا الکتاب ابوالفرج محمد بن ابي يعقوب اسحاق بن محمد بن اسحاق الورّاق المعروف بالنديم». چنين پيداست که «زرکلي» هم تا حدودي قانع شده که صاحب فهرست «نديم» است نه «ابن نديم». من از همان ابتداي وقوف بر گفته آقاي تجدد، همواره نسبت به پذيرش آن ترديد داشتم، و از اين که کساني فوراً و بدون بررسي، حرف او را پذيرفته و در مقالات و نوشته خود به طور قطع صاحب فهرست را «النديم» نام برده و از شهرت هزار ساله، دست برداشتهاند، شگفت دارم. تدريجاً براي من چند سئوال مطرح شد که من را به کاوش و تحقيق وادار کرد، و آنچه در اين جا مينويسم نتيجه همين کاوش است. البته اين مهم نيست که صاحب فهرست «نديم» باشد يا «ابن نديم» زيرا خود به خود مشکلي را حل نميکند، اما شناسايي ابن نديم و خانواده او ما را نسبت به شخص او در مسير تازه اي قرار ميدهد، ضمن آن که سبب شهرت او به (ابن النديم) و يا (النديم) و يا به هر دو را روشن ميکند. اما سئوالهايي که براي من مطرح است چنين است: 1ـ سابقه (نديم) در تاريخ اسلام چيست و به چه کساني (نديم) ميگفتهاند؟ 2ـ ابن نديم اگر خود داراي اين سمت بوده آيا او نديم کدام خليفه يا وزير بوده است و چرا در فهرست او منعکس نيست؟ 3ـ اگر خود او (نديم) نبوده و پس پدران او حتماً داراي اين سمت بودهاند، آيا کدام يک از پدران و اجداد او به اين لقب شهرت داشتهاند به حدي که اين شهرت در خاندان او باقي مانده، اعضاي خاندان را به (ابن النديم) يا (النديم) ملقب ميکردهاند؟ 4ـ آيا سلسله نسبت ابن نديم صاحب فهرست، در جائي ضبط شده است يا نه؟ 5ـ اگر چنين سلسله نسبي وجود داشته چرا خود ابن نديم، آن را ياد نکرده و از آن اطلاع نداشته با اين که او اهل بغداد بوده و چنان که از کتاب «الفهرست» پيداست، خاندانهاي مشهور را ميشناخته و با بسياري از افراد سرشناس بخصوص دانشمندان رشتههاي علوم و فنون و با پيشوايان مذاهب اسلامي، تماس داشته و با برخي از آنان ـ چنانکه گفتيم ـ دوست بوده است؟ 6ـ و بالاخره اصل (ابن نديم) عرب است يا ايراني و چرا نزد اهل سنت متهم به تشيع بوده است؟اين مقاله براي «کنگره کتاب و کتابخانه در تمدن اسلامي» که از سوي بنياد پژوهشهاي اسلامي برگزار گرديده تهيه شده است و خلاصه آن در کنگره عظيم ايراد گرديد. [1] . شيخ طوسي در فهرست خود، کتابهاي محمد مسعود عياشي عالم شيعي ماوراء النهر را از فهرست ابن نديم نقل کرده است. وي در فهرست (ط دانشگاه مشهد ص317 و ط نجف ص 163 ميگويد: «ذکر فهرست کتبه ابن اسحاق النديم» که در چاپ نجف اشتباهاً «ابواسحاق النديم» آمده است. نجاشي (م450) معاصر شيخ طوسي در رجال خود نام (ابن نديم) را نبرده است و از طريق ديگري کتابهاي عياشي را نقل کرده، ميگويد: اخبرنا حيدربن محمد السمرقندي قال حدّثنا محمدبن مسعود. (ص247 ص چاپ سنگي). شيخ طوسي نيز در فهرست، ص120، ترجمه و فهرست کتابهاي سمرقندي را آورده و در پايان، طريق خود را تنها به دو کتاب او ذکر کرده و پيداست که کتابهاي عياشي را مانند نجاشي از سمرقندي نقل نميکرده است. در اينجا دو نکته قابل ذکر است: نکته اول، اينکه شيخ طوسي قطعاً ابن نديم را درک نکرده است زيرا ابن نديم بنا به قول مشهور در 385 هـ که سال ولادت شيخ طوسي است و يا به احتمال در اوائل قرن پنجم فوت کرده، در حالي که شيخ طوسي، در سال 408 به بغداد وارد شده است. نکته دوم، آنکه خطيب بغدادي معاصر شيخ طوسي (م364) در (تاريخ بغداد) از ابن نديم با آن همه شهرت، نام نبرده است. و لهذا شيخ طوسي ـ همان طور که گفتيم ـ نخستين کسي است که از (ابن نديم) نام ميبرد و از فهرست او نقل ميکند. برخي از محققان عدم ذکر خطيب را بخاطر شيعه بودن ابن نديم دانستهاند در حاليکه نقل شيخ طوسي از او دليل تشيع او نيست و گرنه بايد او را به عنوان يک مؤلف در فهرست مؤلفين شيعه ذکر ميکرد، ولي نکرده است.