در مدت كوتاهى پس از رحلت رسول خدا (ص) و اواخر عمر صحابه انديشهها و افكار گوناگون به حوزه فرهنگ اسلامى وارد شد، هر مذهب و گروه خود را حق دانسته و ساير آرا و مذهب را باطل مىخواند . اين اختلافات گاه به درگيرى فيزيكى و جنگ منتهى مىشد و افرادى بر سر عقيده خويش جان مىباختند . حكومتها نيز در شعله ورى اين آتش موثر بوده و از كنار آن منافع خويش را مىجستند . صاحبان اين آرا و مذاهب براى مشروعيتبخشى و استوار سازى ديدگاههاى خود، علاوه بر تاويل ناروا از آيات قرآن، اقدام جعل حديث مىنمودند; افرادى هم بودند كه در هر دوران دين به دنيا فروخته و براى هر مطلبى كه مىپسنديدند سخنى را به رسول خداصلى الله عليه وآله نسبت مىدادند، عمدهترين فرقهها عبارتند از:
الف) فرقههاى كلامى
مقصود از فرقههاى كلامى، گروههايى هستند كه از نظر اعتقادى با يكديگر اختلاف داشته و هر كدام براى ايمان، صفات خدا، جبر و اختيار و . . . عقيدهاى را ابراز مىكردند، به عنوان مثال معتزله كه به قدريه نيز معروفاند انسان را يكسر آزاد و مختار مىخوانده و خدا را از هر دخالتى در اعمال بشر جدا مىدانستند . آنان مرتكب كبيره را جاودان در آتش مىدانسته و كلام الهى را مخلوق مىخواندند . [14]از اين رو، در تاييد عقايد خويش احاديثى را جعل كردند . از جمله حديثى كه جعفر بن حسن از ابى مامه نقل مىكند، رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: «اذ كان يوم القيامة جمع الله الاولين والاخرين في صعيد واحد فالسعيد من وجد لقدمه موضعا فينادى مناد من تحت العرش الا من برا ربه من ذنبه فليدخل الجنة» . [15] «هنگامى كه روز قيامت مىشود خداوند گذشتگان و آيندگان را در يك زمين جمع مىكند . پس سعادتمند كسى است كه براى خود جاى پايى بيابد، در اين هنگام منادى از زير عرش الهى ندا مىدهد آگاه باشيد هر كس خدا را از گناه خودش تبرئه كند بايد وارد بهشت گردد . ابن جوزى حديث را موضوع خوانده و تصريح مىكند جعفر بن حسن قدرى بوده و آن را جعل كرده است . [16] در مقابل، حديث طولانى را در مورد بحث و گفت گوى ابابكر در موضوع قدر آوردهاند كه رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود، با ابابكر ان الله لو لم يشا ان يعصى ما خلق ابليس . . . [17]خدا اگر نمىخواست معصيتشود شيطان را نمىآفريد . ابن جوزى تصريح مىكند حديث را يحيى ابو زكريا وضع كرده كه دجال اين امت است . [18]افرادى نيز در رد قدريه احاديثى را ساختند مانند: قال رسول خداصلى الله عليه وآله: «ان لكل امة مجوسا ومجوس هذه الامه القدريه فلا تعودهم اذا مرضوا ولا تصلوا عليهم اذا ماتوا» . [19] «همانا هر امتى مجوسى دارد و مجوس اين امت قدريه هستند . اگر بيمار شوند به عيادتشان نرويد و اگر مردند بر آنان نماز نگذاريد» . نمونه ديگر از اين دست، جعل حديث در مورد عقايد مرجئه است . مرجئه افرادى بودند كه ايمان را معرفتبه خدا و كفر را جهل به خدا مىدانستند و معتقد بودند ايمان فزونى و كاستى نداشته و عمل نيز به حوزه ايمان راه ندارد . رواياتى در تاييد آنان جعل شد، افرادى هم در مقابل رواياتى در ذم آنان وضع كردند . ابن جوزى در الموضوعات بابى را گشوده و پنجحديث جعلى را تحت عنوان باب في ان الايمان لا يزيد ولا ينقص آورده است از جمله: قال رسول اللهصلى الله عليه وآله من زعم ان الايمان يزيد و ينقص فزيادته نفاق ونقصانه كفر فان تابوا والا فاضربوا اعناقهم بالسيف اولئك اعداء الرحمان فارقوا دين الله و انتحلوا الكفر وخاصموا في الله طهر الله الارض منهم الا فلا صلاة لهم وله صوم لهم - لا ولا زكاة لهم الا و لا حج لهم الا ولا دين لهم، هم براء من رسول الله و رسول الله برى منهم .» [20] «كسى كه گمان كند ايمان فزونى وكاستى دارد، فزونى آن نفاق و نقصانش كفر است اگر توبه كند (باكى نيست) واگر توبه نكند گردن او را با شمشير بزنيد . آنان دشمنان خداى رحمان هستند از دين خدا جدا گشته، كافر شده و با خدا مخاصمه كردهاند . خدا زمين را از آنان پاك گرداند، آگاه باشيد نماز بر آنان نيست، روزه بر آنان نيست (پذيرفته نيست) زكاة و حجبر آنان نيست، آنان دين ندارند آنان از رسول خداصلى الله عليه وآله جدا هستند و پيامبر نيز از آنان بيزار است» . اين سخن ازموضوعات محمد بن قاسم ابوبكر بلخى است كه وضع حديث مىكند . [21] «قدم وفد ثقيف على رسول الله فقالوا جئناك نسئلك عن الايمان ايزيد او ينقص؟ فقال الايمان مثبت في القلوب كالجبال الرواسى وزيادته ونقصانه كفرا .» [22] گروهى از ثقيف بر رسول خداصلى الله عليه وآله وارد شدند و گفتند ما آمدهايم در مورد ايمان از شما بپرسيم . آيا فزونى و كاستى پذيراست؟ آن حضرت فرمودند: ايمان در قلبها ثابت است مانند كوههاى پايدار و فزونى ونقضانش كفر است» . ابن حبان تصريح مىكند عثمان بن عبدالله واضع حديث است و احاديث جعلى را به ثقات نسبت مىدهد . [23] قال رسول اللهصلى الله عليه وآله: الايمان لا يزيد ولا ينقص .» [24] «ايمان فزونى و كاستى ندارد . در برابر احاديثى نقل شده كه رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: «الايمان قول وعمل يزيد و ينقص ومن قال غير ذلك فهو مبتدع .» [25] ايمان سخن وعمل است، فزونى و كاستى دارد و هر كس غير از اين بگويد بدعت گزار است . چگونه ممكن است كلماتى نقيض هم از رسول خداصلى الله عليه وآله صادر شده باشد؟ بر اساس روايات صحيح كه در منابع فريقين وارد شده ايمان عبارت است از قول، عمل و عقيده، و داراى مراتب مىباشد . ابن جوزى حضور احمد بن محمد بن حرب و ابن حميد را در سلسله سند دو آفت اين حديث مىخواند . [26] سخنانى نيز در ذم مرجئه وضع شده مانند حديث: قال رسول اللهصلى الله عليه وآله: «ان لكل امة [27]يهودا ويهود امتى المرجئه .» «هر امتى يهودى دارد . يهود امت من مرجئه هستند » قال رسول اللهصلى الله عليه وآله: «لو ان مرجئا او قدريا مات فدفن و نبش بعد ثلاثه ايام وجد وجهه الى غير القبله .»[28] «اگر مرجئى يا قدرى بميرد و دفن شود سپس نبش قبر شود پس از سه روز صورتش به غير قبله خواهد بود .» به طور كلى انشعابهاى كلامى وعقيدتى يكى از عوامل جعل حديث است كه هر كدام طبق عقيدة خود سخنى را نقل كرده و مع الاسف منابع روايى مسلمانان از نقل آنها مصون نمانده است .