پيام نراقى به نسل جوان - دیدار با ابرار (5) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دیدار با ابرار (5) - نسخه متنی

عبد الرحیم اباذری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پيام نراقى به نسل جوان

حال كه نراقى روزهاى آخر عمر خويش را پشت سر مى گذراد.

بايد از خود بپرسيم كه در اين لحظات حساس و قيمتى اين عالم بزرگ چه پيامى مى تواند به نسل جوان بعد از خود ، داشته باشد؟ و آيا اصلا ايشان پيامى در اين مورد داشته يا بى توجه به اين معنا سر ببالين خاك گذاشته است؟

بيقين بايد گفت كه هر چند وى نوشته مستقلى را به عنوان «پيام براى جوانان » از خود به جاى نگذاشته است ولى با دقت و تامل در آثار و زندگانى اين دانشمند گرانقدر، پيامهاى مهم و سرنوشت سازى را مى توان بدست آورد و به گوش جان سپرد كه در اينجا به چند نمونه آن كه از همين نوشه كوچك استفاده شده و در حقيقت اين پيام چكيده همه اين نوشته است اشاره مى شود:

1- بلندى روح و انگيزه بزرگ و الهى داشتن.

2- تحت تاثير محيط قرار نگرفتن.

3- اعتماد و تكيه بر خويش

4- از صفر شروع كردن

5- اراده محكم و قوى

6- عزت نفس.

7- استقامت.

8- صبر و شكيبايى در فقر.

9- تلاش و پشتكار در كارهاى خير به خصوص در تحصيل

10- احترام به استاد

11- خدمت به مردم.

12- احترام به مردم و بزرگ شمردن آنان

13- اعتدال در تمام ابعاد زندگى

14- مبارزه با مظاهر شرك و كفر و ظلم.

15- تيز بينى و دور انديشى.

16- مبارزه با جمود و تحجر.

17- كسب جامعيت علمى و اخلاقى.

18- خوش رفتارى و سعه صدر.

19- تواضع و فرتنى.

20- ارتباط باائمه هدى و زيارت آنان.

21- عشق به امام حسين ( عليه السلام) .

22- نويسندگى و نشر فرهنگ عترت (ع)

روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد

عبدالرحيم اباذرى

23/4/72

1. رجوع شود به كتب: «تاريخ كاشان » از سهيل كاشانى، «مردان بزرگ كاشان » از كوروش زعيم و «رجال مدفونين كاشان » .

2. مقدمه المحجة البيضاء، جلد1 مؤلف كتاب «مردان بزرگ كاشان » تاليفات ايشان را به 119 تاليف رسانده است ص 87.

3. مرحوم آيت الله سيد ابوالقاسم كاشانى در تقريظ خود بر كتاب «لباب الالقاب » ، و همچنين صاحب كتاب پرارزش اعيان الشيعه به اين مطلب به طور صريح اشاره مى كند.

4. مقدمه جامع السعادات، ج 1، از محمد رضا مظفر - جغرافياى نراق.

5. فرهنگ دهخدا، ج 31، ص 419.

6. فرهنگ جغرافياى ايران، ج 1، ص 222. لازم به ذكر است كه اين مطلب مربوط به - تاريخ 1328 (ه.ش) مطابق با 1370 (ه.ق) مى باشد. كه حدود 242 سال بعد از تولد نراقى است.

7. قال رسول الله (ص) : «ما بعث الله نبيا الا رعى الغنم » در بعضى روايت آمده علاوه بر چوپانى كارهاى ديگرى هم داشتند مثل اينكه: آدم; كشاورز، نوح; نجار، هود; كاسب، موسى; كارگر و داود زره باف و سليمان فروشنده حصير و حضرت عيسى جهانگرد بود. رجوع شود به ميزان الحكمة ج 9، ص 345.

8. در سوره الضحى مى فرمايد: الم يجدك يتما فاوى و وجدك ضالا فهدى و وجدك عائلا فاغنى. آيه 8- 7- 6.

9. مرحوم على اكبر دهخدا مى نويسد: عيب بزرگ قصبه نراق آن است كه خارج از راه اصلى عمومى است، و اين باعث منزوى شدن آن گشته است.

10. مقدمه «اللمعة الالهية و الكلمات الوجيزه » تاليف مولى محمد مهدى نراقى، از حسن نراقى ص 7 چاپ انتشارات انجمن فلسفه 1357 ه.ق.

11. مرحوم نراقى در نوشته هاى خود، از هفت استاد خويش، بعنوان «كواكب سبعة » - ستارگان هفتگانه - ياد كرده است. به همين جهت در اين نوشتار نيز، همين روش دنبال مى شود. رجوع شود به مقدمه هاى: «جامع السعادات » و «اللمعمة الالهية »

12. مولوى.

13. جامع السعادات، ج 1، مقدمه مرحوم محمد رضا المظفر.

14. جامع السعادات، ج 2، س 92

15. اللمعة الاليهه، مقدمه حسن نراقى، ص 8.

16. اعيان الشيعه، ج 3، ص 402.

17. مشاهير دانشمندان اسلام، ج 3، ص 190

18. همان مدرك.

19. قصص العلماء، تنكابنى، ص 132.

20. توضيح اينكه موضوع (اجازه نقل حديث) يك سيره و روش جالبى در ميان علماء شيعه بوده، كه هر كدام از بزرگان آنرا به شاگردان قوى و نمونه خود اجازه مى دادند و اين پيوند علمى - اخلاقى، زنجيروار از زمان ائمه تا به امروز قطع نشده است به عبارت روشنتر مثل دريافت مدرك تحصيلى (ليسانس و دكترا) مى باشد ولى در معنا فرقهاى اساسى با آن دارد.

21. روضات الجنات، ميرزا محمد باقر خوانسارى، ج 1، ص 625

22. اعيان الشيعه، سيد محسن امين، ج 10 ص 167

23. مقدمه حسن نراق، اللمعة الالهيه، ص 9.

24. انيس الموحدين، ص 116، انتشارات الزهرا، سال: 1363.

25. بنقل از استاد حسن زاده آملى «دام ظله » در مقدمه انيس الموحدين.

26. مرحوم آيت الله مجاهد سيد ابوالقاسم كاشانى (ره) در تقريظى كه بر كتاب (لباب الالقاب) دارند مى نويسند: قبل از مهدى نراقى (ره)، مدارس و محافل علمى و آن همه اساتيد و افاضل، در اثر سقوط سلسله صفويه به سوانح متواليه اين شهر، رو به انهدام نهاد.

27. اعيان الشيعه: ج 10، ص 143، «و بعد فراغه من التحصيل توطن كاشان و انت خالية من العلما و ببركة انفسه و صارت مملوة من العلما الفضلاء و صار مرجعا و برز من مجلس درسه جمع من العلماء الاعلام.»

28. لباب اللقاب، ص: 93 «لعمرى انه كان ناصر الملة و الدين بل آية من آيات الله داعيا الى الحق المبين.»

29. مقدمه شرح الالهيات من كتاب الشفاء، حسن نراقى، ص 22.

30. براى توضيح بيشتر رجوع شود به كيهان انديشه، ش 45، آذر و دى 1371، ص 40

31. مكارم الاثار، ميرزا محمد على معلم حبيب آبادى، ج 1 ص 224.

32. همان مدرك.

33. الذريعة، آقا بزرگ تهرانى، ج 6، ش 1136، ص 205

34. فوائد الرضويه، ص 671.

35. روضات الجنات، ميرزا محمد باقر خوانسارى، ج 1 ص 125.

36. مكارم الاثار، ميرزا محمد على معلم حبيب آبادى، ج 1، ص 231.

37. اعيان الشيعه، سيد محسن امين، ج 10، ص 317.

38. الذريعة، آقا بزرگ تهرانى، ج 6، ش 1557، ص 289.

39. اعيان الشيعه، ج 10، ص 67، سيد محسن امين عاملى.

40. الذريعه، آقا بزرگ تهرانى، ج 24، ش 210، ص 42.

41. واژه ملا بمعناى آخوند، درس خوانده با سواد و پر آمده است و در اصل مولى بوه بمعنى آقا و سرور رجوع شود به فرهنگ عميد.

42. سوره توبه آيه 122، «چرا از هر گروهى جمعى كوچ نمى كنند تا با دين آشنا شوند و مردم خويش را به هنگام بازگشت بسوى آنان - از گناه و انحراف - بيم دهند. باشد كه بترسند.»

43. در مورد عوامل پيدايش و گسترش مكتب اخباريگرى به كتاب ده گفتار شهيد مطهرى ص 83 و همچنين به مقاله هاى تحقيقى استاد محمد ابراهيم جناتى در اين خصوص، در مجله كيهان انديشه شماره هاى 13- 14- 45 رجوع نماييد.

44. شهيد محراب آيت الله قاضى طباطبائى مى نويسد: كه در ميان شاگردان استاد كل وحيد بهبانى، در رديف اولين كسانى بشمار مى رود كه قيام برعليه مكتب اخباريگرى كرده است. مقدمه انيس الموحدين ص 9.

45. متن حديث: اليمين و الشمال مضلة و الطريق الوسطى هى الجادة ... نهج البلاغه، خطبه 16.

46. قد ظهر مما ذكر: ان الكمال كل الكمال لكل شخص هو العدل و التوسط فى جميع صفاته و افعاله الباطنة و الظاهرة... و لا تحصل النجاة و السعادة الا بالاستقامة على وسط الاشياء المتخالفه. جامع السعادات، ج 1 ص 82.

47. ثم كن فى العلوم متوسطا بين العلوم الباطنة العقلية و العلوم الظاهرة الشريعه... ثم كن فى العقليات متوسطا بين طرق العقلاء من غير جمود على واحدة منها... و كن فى العلوم الشرعية متوسطا بين الاصول و الفروغ.... همان مدرك.

48. عدالت يكى از اخلاق متوسط است كه حالت افراط آن (صفت ظلم) و حالت تفريط آن (صفت انظلام) يعنى قبول كردن ظلم مى باشد.

49. و غير خفى ان اشرف وجوه العدالات و اهما، افضل صنوف السياسات و اعمها، هو عدالة السلطان اذا غيرها من العدالات مرتبطة بها، و لولاه لم يتمكن احد من رعاية العدالة كيف! و تهذيب الاخلاق و تدبير المنزل يتوقف على فراغ البال و انتظام الاحوال و مع جور السلطان امواج الفتن متلاطمة و افواج المحن متراكمة و عوائق الزمان متزاحمة و طالبوا الكمال كالحيارى فى الصحارى لا يجدون الى منازله سبيلا والى جداوله مرشدا و دليلا ... جامع السعادات، ج 1، ص 85.

50. جامع السعادات، ج 1 ص 5. ان البدن مادى فان، و الروح مجرد باق، فان التصف بشرائف الصفات كان فى البهجة و السعادة ابدا و ان اتصف برذائلها كان فى العذاب و الشقاوة مخلدا. براى توضيح بيشتر در اين مورد به كتاب معرفت نفس، ج 2، ص 172 تا ص 258 استاد حسن زاده آملى، رجوع گردد.

51. الف: و اذا الصحف نشرت، تكوير 6. ب: فكشفنا عنك غطاءك فبصرك اليوم حديد. ق 22.

52. جامع السعادات، ج 1 ص 18.

53. همان مدرك ص 17- 16.

54. براى تحقيق بيشتر در اين موضوع به كتاب عدل الهى شهيد مرتضى مطهرى رجوع كنيد.

55. يا ايها الذين آمنوا كونوا قوامين بالقسط، و القيام باالقسط هو الامر بالمعروف و النهى عن المنكر. جامع السعادات، ج 2، ص 238.

56. بعنوان مثال: در دورانهاى قبل از انقلاب، مبارزه با رژيم شاه و مبارزه با فرقه گمراه بهائيت، هر دو «معروف » به حساب مى آمد ولى تمام نيروهاى بعضى افراد تنها براى دومى صرف مى شد بطوريكه از اولى سخت غافل بودند و يا حداقل آن اهميتى كه به دومى مى دادند به اولى داده نمى شد. و اين در حالى بود كه بزرگترين بوجود آورده و تقويت كننده بهائيت در ايران، همان رژيم شاهنشاهى بود كه اگر در اول تمام نيروها بر عليه رژيم بكار گرفته مى شد و او را از بين مى برد مسئله اين فرقه ضاله خود به خود حل مى شد. همچنانكه با پيروزى انقلاب اين گونه شد متاسفانه اكثر افراد از اين معنا غافل بودند البته اين موضوع ريشه هاى سياسى و استعمارى دارد كه بوسيله دشمنان اينگونه منكرهاى بزرگ در چشم مردم كوچك و منكرهاى درجه دوم، در راس مسائل نشان داده شود تا بدينوسيله مردم را سرگرم كرده و خودشان در پشت پرده، بوسيله آن رژيم منافع ملتها را به غارت ببرند.

57. الاول العلم بكونهما معروفا و منكرا ليامن من الغلط، فلا يجبان فى المتشابه جامع السعادات ج 2، ص 240.

58. ينبغى لكل من الآمر بالمعروف و الناهى عن المنكر، ان يكون حسن الخلق، صابرا حليما قويا فى نفسه، لئلا ينزعج و لا يضطرب اذا قيل فى حقه مالا يليق به. جامع السعادات، ج 2، ص 248.

59. مقدمه كتاب قرة العيون، ص 56، چاپ دانشگاه فردوسى مشهد، 1398 ه.ق

60. مقدمه اللمعة الالهة ص 22، انتشارات انجمن فلسفه دانشگاه مشهد، ص 1357 ه.ق.

61. مقدمه و پيشگفتار بر قرة العيون، ص 23. از حسن نراقى

62. خزائن ص 242. مرحوم ملا احمد نراقى آن دو مساله را و جواب آنرا هم، در آنجا ذكر مى كند.

63. مقدمه شرح الالهيات از حسن نراقى، ص 46 و 21.

64. انيس الموحدين، مقدمه، ص 14.

65. مقدمه شرح الالهيات، بنقل از مورخ معاصر نراقى در كتاب (تاريخ گلشن مراد) از ابوالحسن مستوفى غفارى.

66. همان مدرك، ص 21.

67. مقدمه اللمعة الالهيه، سيد جلال الدين آشتيانى. ص 23

68. الذريعه. ج 5، ص 85، ش 218.

69. محرق القلوب، ص 7.

70. مقدمه اللمعة الالهية سيد جلال الدين آشتيانى ص 23.

71. الذريعه، ج 21، ص 213، ش 4664.

72. الذريعة، ج 11 ص 219، ش 1327.

73. مقدمه جامع السعادات ج 1، محمد رضا مظفر.

74. همان مدرك

75. الذريعه، ج 3 ص 436، ش 1581.

76. مقدمه جامع السعادات از محمد رضا مظفر.

77. الذريعة، ج 3 ص 351، ش 1273.

78. الذريعة، ج 11، ص 163، ش 1028.

79. الذريعه، ج 11، ص 32، ش 189.

80. الذريعه، ج 2، ص 464، ش 1804.

81. الذريعه، ج 5، ص 41، ش 171.

82. الذريعه، ج 18، ص 349، ش 432.

83. الذريعه، ج 13، ص 335، ش 1235.

84. الذريعه، ج 18، ص 345، ش 411

85. الذريعه ج 17، ص 74، ش 391.

86. الذريعه ج 18، ص 121، ش 993.

87. مقدمه جامع السعادات از محمد رضا مظفر.

88. الذريعه ج 13، ص 142، ش 472.

89. الذريعه ج 11، ص 103، ش 636.

90. الذريعه، ج 15، ص 302، ش 1933.

91. الذريعه، ج 21، ص 13، ش 3703.

92. الذريعه ج 20، ص 151، ش 2347.

93. الذريعه ج 28، ص 230، ش 4759.

94. الذريعه ج 5، ص 58، ش 218.

95. مقدمه جامع السعادات، مرحوم مظفر.

96. الذريعه ج 20، ص 149، ش 2329.

97. الذريعه، ج 21، ص 66، ش 3982.

98. الذريعه ج 24، ص 93، ش 483.

99. مقدمه حسن نراقى به اللمعه الالهيه، ص 44.

100. همان مدرك، ص 47.

101. مهين بكسر ميم و ها يعنى: بزرگ و بزرگتر

102. مقدمه انيس الموحدين ص 26، از حضرت آيت الله حسن زاده آملى مدظله العالى.

103. صقع به ضم صاد و سكون قاف يعنى ناحيه كرانه گوشه زمين نيز اطلاق مى شود.

104. ارغنون به نوعى ساز گويند كه شبيه پيانو است و گويند افلاطون آنرا اختراع كرده است.

105. مقدمه شرح الالهيات از حسن نراقى ص 27.

106. برقع به ضم با و قاف به معناى روبند، نقاب.

107. همان مدرك

108. مشفق به معناى مهربانى كننده، دلسوز.

109. قدح به معناى ظرف بزرگ آب.

110. همان مدرك، ص 49.

111. همان مدرك

112. مقدمه انيس الموحدين، ص 24.

113. انيس الموحدين، مقدمه از حسن زاده آملى ص 14.

114. و من يعش عن ذكر الرحمن نقيض له شيطانا فهو له قرين.

115. صرصرى به معناى باد تند و شديد و سرد

116. طاقديس ص، 131

117. همان مدرك، ص 29.

118. اين سروده در توضيح فرمايش امام على عليه السلام است كه فرمود: «گروهى عبادت مى كنند بخاطر ترس از آتش جهنم كه اين عبادت، عبادت بندگان است گروه دوم براى رسيدن به بهشت عبادت مى كنند كه اين عبادت معامله گران است و گروه سوم فقط براى شكر به خداوند و چون وى را سزاورا عبادت مى دانند انجام مى دهند كه اين عبات آزادگان است » ان قوما عبدوالله رغبة فتلك عبدة التجار و ان قوما عبد الله رهبة فتلك عبادة العبيد و ان قوما عبدوه شكرا فتلك عبادة الاحرار. ميزان الحكمة ج 6 ص 17.

119. اين سروده در ضمن يك داستان شيرين (حكايت بازرگان كه از بغداد خرما به شهر بصره براى فروش مى برد) آورده شده است.طاقديس ص 321.

120. مضيق به فتح ميم و كسر ضاء به معناى جاى تنگ.

121. سجن به معناى زندان.

122. الذريعة ج 2 و 9 ، ص 612، ش 4373.

123. ريحانة الادب، ج 6، ص 162

124. مغبچه به معناى بچه آتش پرست. لغت نامه دهخدا ص 790 جلد كلمه مغ.

125. ريحانة الادب، ج 6، ص 162.

126. طاقديس ، ص 409

127. برآمدگى جلو و عقب زين را گويند. لغت فرهنگ فارسى، عميد.

128. طاقديس، ص 421.

129. تاريخ كاشان، سهيل كاشانى، ص 286.

130.همان مدرك ص 283

131. در مكتب صوفيها، رياست داشتن و بدين وسيله به گرفتاريهاى مردم رسيدگى كردن دنيا بحساب مى آيد و در مقابل، گوشه گيرى و بى تفاوت به امور و مشكلات مردم را زهد تلقى مى كنند.

132. درس اقتصاد، استاد مظاهرى، ج 6.

133. كلما كان للنبى (ص) و الامام الذين هم سلاطين الانام حصون الاسلام فيه الولاية و كان لهم، فللفقيه ايضا ذلك الا ما اخرجه الدليل من اجماع او نص او غيرهما... عوائد الايام، ص 188 و 187.

134. جريان تفصيلى اين شهادت را به همان مدرك يا به كتاب تاريخ مشروطه ايران مراجعه نماييد.

135. آستان هاى مقدس امام معصوم عليهم السلام.

136. اين سفر در سال 1205 ه.ق انجام گرفته است و جريان معروف بحث علمى ايشان با قاضى بزرگ بغداد نيز در ضمن همين سفر بوده است.

137. استاد حسن زاده آملى در مقدمه انيس الموحدين بنقل كتاب «روضات » روز وفات نراقى را شب هشتم شعبان ذكر مى كند.

138. شرح الالهيات، مقدمه حسن نراقى، بنقل از كتاب رياض الجنة سيد محمد حسن زنوزى.

139. به نقل از كتاب (علماء بزرگ شيعه از كلينى تا خمينى، ص 226 و 201) و ريحانة الادب ج 6 ص 163.




/ 6