گاه سختى و گرفتارى به شما روى آورد به وسيله ما از خداى عزّوجلّ كمك بخواهيد و اين
است معنى كلام خداوند متعال در قرآن كريم: «و للّه
الاسماء الحُسنى فادعوه بها»
[1]
و
دعاهاى زيادى در توسل به خداى متعال بوسيله امامان عليهم السّلام در متون
روايى وارد شده است از جمله در زمينه توسل به امام زمان عليه السلام چنين
آمده است:
اللّهم انّى اسألك بحقّ وليّك و حجّتك صاحب الزّمان اِلاّ اغتنى به جميع امورى و
كفيتنى به موتة كل موذٍ و طاغٍ و باغٍ و اغتنى به فقد بلغ محمودى و كفيتنى كل عددٍ
و همٍّ و غم و دين و وُلدى و جميع اهلى و اخوانى و من يعنينى امرُه و خاصّتى آمين
يا ربّ العالمين.
[2]
بار خدايا من از تو مى خواهم به حقّ ولىّ و حجّتت صاحب الزمان عليه السلام
كه مرا بر تمام امور ياريم كنى و به او شرّ هر گونه موذى و سركش و ستمگرى را از من
دور گردانى و به آن حضرت مرا يارى كنى كه تلاشم به آخر رسيده و هر گونه دشمنى و همّ
و غم و اندوه و قرض را از من و فرزندانم و تمام خاندانم و برادرانم و هر كس كه كارش
به من مربوط مى شود و بستگان نزديكم، كفايت كنى، اى پروردگار عالميان! همه اين
درخواست هاى مرا اجابت فرما.
باز در اين باره حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام مى فرمايند:
روزى سلمان فارسى؛ به گروهى از يهوديان برخورد كرد كه در محلى نشسته بودند وقتى
چشم آنها به سلمان افتاد از او خواستند كه هر چيزى را كه همان روز از پيامبر
اكرم صلّى اللّه عليه و آله شنيده است براى آنها تعريف كند. از آنجا كه سلمان؛ به
اسلام آوردن آنها علاقه داشت خواهش آنها را اجابت كرد و نزد آنها رفته، چنين گفت:
شنيدم حضرت محمدصلّى اللّه عليه و آله مى فرمودند: خداوند عزّوجلّ مى فرمايد: اى
بندگان من! آيا چنين نيست كه هر كس حاجت هاى بزرگى از شما بخواهد آنها را بر آورده
نمى سازيد مگر آنكه محبوب ترين افراد را نزد شما واسطه بياورد، آنگاه آن حاجت را به
احترام آن شفاعت كننده بر ايشان برمى آوريد؟
الا! فاعلموا ان اكرم الخلق علىّ وافضلهم لوىّ محمّد و اخوه علىّ و من بعده من
الائمة الذين هم الوسائل الىّ الا فليدعنى من همّته حاجة يريد نفعها او دهمته داهية
يريد كف ضررها تستشفعون اليه باعزّ الخلق عليه....
توجه كنيد و بدانيد كه گرامى ترين و برترين مخلوق در نزد من محمّدصلّى اللّه عليه
و آله و برادر او على عليه السلام و بعد از او ساير امامانى هستند كه
آنها وسيله به سوى من مى باشند. همانا هر كس حاجتى برايش اهميت دارد و نفع آن را
خواستار است، يا حادثه بزرگى براى او پيش آمده است كه مى خواهد ضرر آن را دفع كند
مرا به وسيله محمّدصلّى اللّه عليه و آله و خاندان او بخواند؛ من حاجت چنين
كسى را به بهترين شكل بر طرف خواهم ساخت. همانگونه كه اگر عزيزترين كس را نزد فردى
شفيع ببريد او نياز شما را به جهت شفاعت آن عزيزش به نحو احسن بر مى آورد.[3]
حكايات زيادى كه در اين زمينه در تاريخ وارد شده است، نظير آنچه كه «ابن حجر» در
كتاب «صواعق» از امام شافعى پيشواى معروف اهل تسنّن نقل مى كند كه وى در مواقعى كه
به ياد سختى هاى روز قيامت و رسيدگى به نامه اعمال و... مى افتاد به اهل بيت
پيامبرعليهم السّلام توسّل مى جست و چنين مى سرود:
آل النبي ذريعتي
وهم إليه وسيلتي
ارجو بهم اُعطى غدا
بيد اليمينِ صحيفتي
«خاندان پيامبر وسيله من هستند؛ آنها در پيشگاه خداوند وسيله تقرّب من هستند؛
اميدوارم به سبب عنايت آنها در فرداى قيامت نامه عمل من به دست راست من داده شود».
[4]
همچنين بر طبق نقل بيهقى، يك سالى در زمان خلافت عمربن خطاب در مدينه و ساير
سرزمين هاى اسلامى خشكسالى رخ داد. بلال حبشى به همراه عده اى از صحابه، سرقبر
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله آمد وخطاب به آن حضرت چنين گفت:
«يا رسول اللّه استسقِ لأمّتك... فإنّهم قد هلكوا...»
[5]
اى رسول خدا! از خداوند تبارك وتعالى براى امّتت باران رحمت درخواست كن؛ بدرستى كه
آنها در آستانه نابودى واقع شده اند».
مسائلى چون شفاعت، توسل، واسطه قرار دادن اهل بيت اطهارعليهم السّلام و
برآورده شدن حاجت ها، صورت منطقى و قابل دفاع برهانى دارد. زيرا اين كار به دستور
خداوند متعال باتوجه به منزلت ومقامى كه حضرات معصومين عليهم السّلام دارند،
انجام مى گيرد. به عنوان مثال دليل بر صحت اين ادعا آن است كه در زيارت حضرت ولىّ
عصرعليه السلام تصريح شده كه واسطه قرارگرفتن آن حضرت در برآورده شدن
نيازمنديها، به خاطر جايگاه والايى است كه آن حضرت در پيشگاه خداوند دارند.
«فقد توجّهت إليك بحاجتي لعلمي أنّ لك عند اللّه شفاعةً مقبولةً ومقاما محمودا»
[6]
به اين خاطر براى بر آورده شدن حاجتم به تو روى آوردم كه مى دانستم در پيشگاه
خداوند متعال از چنان منزلتى بر خوردارى كه شفاعت تو قبول مى شود».
از دقّت در مفاد و مضمون اين گونه از تعابير كه در ادعيه و روايات به نمونه هاى
زيادى از آنها بر مى خوريم، شبهاتى كه در زمينه مسأله توسّل -كه از طرف افراد
كنجكاو ولى كم اطلاع، يا مغرضان آگاه-، در طول تاريخ مطرح شده است برطرف مى گردد.
چرا كه بر طبق رهنمودهاى موجود در منابع اصيل اسلامى، قدرت تصرّف انبياء الهى
واهل بيت عصمت عليهم السّلام در امور تكوينى عالم، در طول اراده وقدرت خداوند
متعال است كه به اذن واراده او انجام مى گيرد و گرنه هرگز از يك نفر عالِم عاقل
شنيده نشده است كه بگويد: قدرت آنها در عرض ويا در مقابل اراده خداوند قرار دارد.
بر اين اساس است كه در قرآن كريم، آنجا كه درباره ثبوت ولايت تكوينى براى حضرت
عيسى عليه السلام سخن گفته مى شود؛ تعبير اين است كه آن حضرت با اذن واراده خداوند
بود كه توانست كور مادرزاد را بينا، و مرده اى را زنده نمايد:
...أنِّي أخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأنْفُخُ فِيهِ
فَيَكُونُ طَيْرَا بِإذْنِ اللّهِ وَأُبْرِئُ الأكْمَهَ والأبْرَصَ وَأُحْيِ
الْمَوْتَى بِإذْنِ اللّه...
[7]
... من از گل چيزى به شكل پرنده مى سازم سپس در آن مى دمم و به فرمان خدا
پرنده اى مى گردد و به اذن خدا كور مادر زاد و مبتلايان به برص (پيسى) را بهبود
مى بخشم و مردگان را به اذن خدا زنده مى كنم...»
بنابراين، اقتدار فوق العاده تصرّف در شئون هستى، كه در عرف عامه مردم از آن به
برخوردارى از توان انجام دادن كرامات و قدرت ارائه معجزات تعبير مى شود در حقيقت يك
نعمت بزرگ خدا دادى است كه در نتيجه سير كمالات روحى و تحصيل اعلاى از قرب الهى به
افرادى خاصّ از انسانها اعطا مى شود، و آنها به بركت همان نعمت الهى مى توانند در
جهان هستى تصرّفات فوق العاده اى بنمايند، و اين صفت كمالى از نظر ضعف و قوّت داراى
مراتبى است كه در اثر ميزان قرب و بُعد و مقدار سير معنوى در افراد مختلف فرق
مى كند.
نتيجه آن كه اعتقاد به برخوردارى ائمه اطهارعليهم السّلام از چنين موهبتى، نه شرك
است ونه سبب انكار قدرت واراده مطلقه خداوند مى شود.
وقتى اصل مسأله توسّل به اهل بيت عليهم السّلام صورت قابل توجيه منطقى و
برهانى پيدا كرد، مطلب بعدى اين است كه توسّلات به چه شكل و يا شيوه اى بايد انجام
گيرند؟
در اين باره باتوجه به شرايط مختلف كه پيش مى آيد دستور العمل هاى متفاوتى از ائمه
اطهارعليهم السّلام نقل شده است كه از جمله آنها شيوه عريضه نويسي نويسى است. در
اينجا با هدف آشنائى بيشتر با كمّ و كيف اين كار، نخست نمونه هايى از عريضه نويسي هاى
موجود در كتابهاى مفصّل روايت و ادعيه، ارائه گرديده، سپس تعدادى از حكايت هاى
موجود در اين زمينه كه مشتمل بر اطلاعات كاملترى هستند جهت استفاده بيشتر علاقمندان
به همراه توضيحات لازم تقديم خواهد شد.
دستور نوشتن عريضه نويسي
همانطور كه گفته شد در مآخذ ومنابع معتبر روايى و كتب ادعيه، به گونه هاى مختلفى
از عريضه نويسي نويسى بر مى خوريم؛ بعضى از اين عرايض خطاب به ذات پاك پروردگار عالم
وبرخى ديگر خطاب به يكى از ائمه اطهارعليهم السّلام است، توضيح آن كه گاهى به
جهت برآورده شدن حاجت به مقام معصوم عليه السلام در پيشگاه خداوند توسل
مى شود و گاهى از خود معصوم عليه السلام درخواست مى گردد بواسطه قدرتى كه خداوند به
او اعطا كرده است حاجت شخص را برآورده نمايد، در اينجا نمونه هايى از اين عرايض جهت
آشنايى بيشتر علاقمندان ذكر مى شود:
عريضه نويسي امام صادق عليه السلام :
در تحفة الزائر نقل شده است كه امام صادق عليه السلام فرمودند: هرگاه كسى حاجتودرخواستى ازخداوند متعال داشت ويا از موضوعى در هراس بود، آن را به اين ترتيب كه
بيان مى شود بر روى كاغذى بنويسد:
«بسم اللّه الرحمن الرحيم اللّهم إنّي أتوجه إليك بأحبِّ الأسماءِ إليك وأعظمها
لديك وأتقرب وأتوسل إليك بمن أوجبت حقّه عليك بمحمّدٍ وعلي وفاطمة والحسن والحسين
وعلي بن الحسين ومحمد بن علي وجعفر بن محمد وموسى بن جعفر وعلي بن موسى ومحمد بن
علي وعلي بن محمد والحسن بن علي والحجّة المنتظر صلوات اللّه عليهم أجمعين، اكفني
كذا وكذا...»
«به نام خداوند بخشنده مهربان، پروردگارا! من با شفيع قرار دادن محبوبترين اسماء و
بزرگترين آنها در پيشگاه تو، رو به سوى تو مى آورم و به وسيله كسانى كه رعات حقّ و
احترامشان را بر خودت لازم دانسته اى به درگاهت تقرّب جسته و به حضرتت توسل پيدا
مى كنم؛ به حق محمّدصلّى اللّه عليه و آله و على عليه السلام و
فاطمه عليها السلام و حسن و حسين و على بن الحسين و محمّدبن على و جعفربن
محمّد وموسى بن جعفر و على بن موسى ومحمّدبن على و على بن محمّد و حسن بن على عليهم
السّلام و به حق حجت منتظر (كه درود تو بر همه اين بزرگواران باد) حاجت مرا
كه عبارت از... است برآورده ساز.
سپس آن نوشته را در آب جارى يا در چاهى بيندازد انشاء اللّه خداوند متعال حاجت و
درخواست او را بر مى آورد».[8]
عريضه نويسي به امام زمان عليه السلام :
الف - مرحوم محدّث قمى در كتاب منتهى الآمال به نقل از تحفة الزائر علامه مجلسىومفاتيح النجاة سبزوارى مى نويسد: هركس حاجتى دارد، آنچه را كه ذكر مى شود در يك
قطعه كاغذى بنويسد ودر ضريح يكى از ائمه عليه السلام بيندازد، يا كاغذ را ببندد
ومهر كند وخاك پاكى را گِل سازد، وآن را در ميان گِل بگذارد ودر نهر يا چاه آب يا
بركه اى بيندازد، با اين نيت كه انشاء اللّه به خدمت حضرت صاحب الزمان صلوات اللّه
وسلامه عليه برسد، و آن بزرگوار عهده دار برآورده شدن حاجت وى مى شود؛ عريضه نويسي
اين چنين نوشته مى شود:
«بسم اللّه الرحمن الرحيم»
«كتبت يا مولاى صلوات اللّه عليك مستغيثا وشكوتُ ما نزل بي مستجيرا باللّه عزّوجلّ
ثمّ بِك من أمرٍ قد دهمني واشغلَ قلبي وأطال فكري وسلبني بعض لُبّي وغيّر خطير نعمة
اللّه عندي واسلمني عند تخيّل وروده الخليل وتبرء منّي عند ترائي إقباله إليّ
الحميم وعجزتْ عن دفاعه حيلتي وخانني في تحمله صبري وقوّتي فلجأت فيه إليك وتوكلت
في المسألةِ للّه جلّ ثناؤه عليه وعليك في دفاعه عنّي علما بمكانك من اللّه ربّ
العالمين، وليّ التدبير ومالك الاُمور واثقا بك في المسارعة في الشفاعة إليه جلّ
ثنائه في امري متيقّنا لإجابته تبارك وتعالى إياك باعطائي سؤلي وأنت يامولاي جدير
بتحقيق ظنّي وتصديق أملي فيك في أمر كذا وكذا
(وبه جاى كذا وكذا حاجات خود را ذكر نمايد) فيما لا
طاقة لي بحمله ولاصبر لي عليه وان كنت مستحقا له ولاضعافه بقبيح افعالي وتفريطي في
الواجبات التي للّه عزّوجلّ فأغثني يامولاي صلوات اللّه عليك عند اللّهف وقدّم
المسألة للّه عزّوجلّ في أمري قبل حلول التلف وشماتة الأعداء فبك بسطت النعمة عليّ
وأسئل اللّه جلّ جلاله لي نصرا عزيزا وفتحا قريبا فيه بلوغ الآمال وخير المبادي
وخواتيم الأعمال والأمن من المخاوفِ كلّها في كل حال إنّه جلّ ثنائه لما يشاء فعّال
وهو حسبي ونعم الوكيل في المبدء والمآل».
آنگاه در كنار نهر يا چاه يا بركه آب بايستد ويكى از وكلاى آن حضرت در دوره غيبت
صغرى را در نظر بياورد (عثمان بن سعيد عمروى، يا پسر او محمد بن عثمان، ياحسين بن
روح يا على بن محمد سمرى) و با نام او را بخواند:
«يا فلان بن فلان - مثلا عثمان بن سعيد سپس اين چنين ادامه دهد:-
سلام عليك أشهد أنّ وفاتك في سبيل اللّه وأنّك حيٌّ عند
اللّه مرزوق وقد خاطبتك في حياتك التي لك عند اللّه عزّوجلّ وهذه رقعتي وحاجتي الى
مولانا عليه السلام فسلّمها إليه وأنت الثقة الأمين».
سپس نوشته را در همان نهر يا چاه يا بركه آب بيندازد، انشاء اللّه حاجت او برآورده
خواهد شد.[9]
ب
- و همچنين در اين زمينه مرحوم محدّث نورى در كتاب نجم الثاقب عريضه نويسي اى را خطاب به
امام زمان عليه السلام از كتاب سعادات به اين صورت نقل كرده است.
«بسم اللّه الرحمن الرحيم»
توسّلت إليك يا أبا القاسم محمد بن الحسن بن علي بن محمد بن علي بن موسى بن جعفر
بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن علي بن أبي طالب النبأ العظيم والصراط المستقيم
وعصمة اللاجين بأمّك سيّدة نساء العالمين وبآبائك الطاهرين وبامّهاتك الطاهرات،
بي-س والقرآن الحكيم والجبروت العظيم وحقيقة الإيمان ونور النور وكتاب مسطور ان
تكون سفيري إلى اللّه تعالى في الحاجة...
(بعد حاجت خود را مى نويسد) و اين نوشته را در مقدارى گِل پاك گذاشته و آن را در آب
جارى مى اندازد و در همان حال يكى از نواب اربعه را صدا كرده مى گويد: يا عثمان بن
سعيد ويا محمد بن عثمان و... اوصلا قصّتي الى صاحب الزمان صلوات اللّه عليه.[10]
ج
- در كتاب دعاى بحارالانوار مرحوم علامه مجلسى، عريضه نويسي ديگرى از كتاب مصباح شيخ
ابوجعفر طوسى؛ با اين عبارت آمده است:
بسم اللّه الرحمن الرحيم
«الى اللّه سبحانه وتقدّست اسماؤه، ربّ الأرباب وقاصم الجبابرة العظام، عالم
الغيب، كاشف الضرّ، الذي سبق في علمه ما كان وما يكون، من عبده الذليل المسكين،
الذي انقطعت به الاسباب، طال عليه العذاب، وهجرة الأهل، وباينه الصدّيق الحميم،
فبقى مرتهنا بذنبه، قد أوبقه جرمه، وطلب النجاة فلم يجد ملجأً ولا ملتجأً غير
القادر على حلّ العقد ومؤبّد الأبد، ففزعي إليه واعتمادي عليه ولا لجأ ولا ملتجأ
إلاّ إليه.
اللّهم إنّي أسألك بعلمك الماضي، وبنورك العظيم، وبوجهك الكريم، وبحجّتك البالغة
أن تصلّي على محمد وعلى آل محمّد وان تأخذ بيدي وتجعلني ممن تقبل دعوته وتقيل عثرته
وتكشف كربته وتزيل ترحته، وتجعل له من امره فرجا ومخرجا وتردّ عنّي بأس هذا الظالم
الغاشم وبأس الناس ياربّ الملائكة والناس، حسبي أنت وكفى من أنت حسبه، يا كاشف
الاُمور العظام فإنّه لاحول ولاقوّة إلاّ بك».[11]
متن اين استغاثه به درگاه خداوند تبارك وتعالى را به همراه عريضه نويسي اى كه خطاب به
حضرت امام زمان عليه السلام با اين عبارات نقل شده است:
بسم اللّه الرحمن الرحيم
«توسلت بحجة اللّه الخلف الصالح، محمّد بن الحسن بن علي بن محمّد بن علي بن موسى
بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن ابي طالب النبأ العظيم والصراط
المستقيم والحبل المتين عصمة الملجأ وقسيم الجنة والنّار أتوسّل إليك بآبائك
الطاهرين الخيّرين المنتجبين واُمّهاتك الطاهرات الباقيات الصالحات الذين ذكرهم
اللّه في كتابه فقال عزّ من قائل الباقيات الصالحات وبجدّك رسول اللّه صلّى اللّه
عليه وآله وخليله وحبيبه وخيرته من خلقه أن تكون وسيلتي الى اللّه عزّوجلّ في كشف
ضُرّي وحلّ عقدي وفرّج حسرتي وكشف بليّتي وتنفيس نزحتي وبكهيعص وبيس والقرآن الحكيم
وبالكلمة الطيّبة وبمجاري القرآن وبمستقر الرحمة وبجبروت العظمة وباللوح المحفوظ
وبحقيقة الإيمان وقوام البرهان وبنور النور وبمعدن النور والحجاب المستور والبيت
المعمور وبالسبع المثاني والقرآن العظيم وفرائض الاحكام والمكلّم بالعبرانيّ
والمترجم باليوناني والمناجي السرياني وما دار في الخطرات وما لم يحط به لالظّنون
من علمك المخزون وبسترك المصون والتوراة والانجيل والزبور ياذا الجلال والاكرام صلّ
على محمد وآله وخذ بيدي وفرج عنّي بأنوارك واقسامك وكلماتك البالغة إنّك جواد كريم
وحسبنا اللّه ونعم الوكيل ولاحول ولاقوّة إلاّ باللّه العليّ العظيم وصلواته وسلامه
على صفوته من ربيّته محمّد وذرّيته»
.
و
آنگاه رقعه استغاثه را با بوى خوش معطر مى سازد و در ميان رقعه، عريضه نويسي امام
زمان عليه السلام را قرار داده و هر دو را در داخل گِل پاك مى گذارد. سپس دو
ركعت نماز مى خواند و بعد، آن را به درون چاه آب يا نهر جارى مى اندازد و بهتر است
كه اين كار در شب جمعه انجام گيرد. ضمنا وقتى كه عريضه نويسي را در چاه يا نهر آب انداخت
بلافاصله اين دعا را بخواند:
«اللّهم إنّي اسألك بالقدرة التي لحظت بها البحر العجاج فأزبد وهاج ورماج وكان
كالليل الداجّ طوعا لأمرك وخوفا من سطوتك فانتق اُجاجه وابتلق منهاحه وسجت جزائره
وقدست جواهره تناديك حيتانه باختلاف لغاتها الهنا وسيدنا ما الذي نزل بنا وما الذي
حلّ ببحرنا فقلت لها اسكني سأسكنك مليّا واجاور بكِ عبدا زكيّا فسكن وسبّح و وعد
بضمائر المنح فلمّا نزل به ابن متّى بما ألمّ الظنون فلمّا صار في فيها سبّح في
امعائها فبكت الجبال عليه تلهّفا واشفقت عليه الأرض تأسّفا فيونس في جوفه كموسى في
تابوته لأمرك طائع ولوجهك ساجد خاضع فلمّا أحببت أن تقيه القيته بشاطى ء البحر شلوا
لاتنظر عيناه ولاتبطش يداه ولاتركض رجلاه وانبتّ منّةً منك عليه شجرةٌ من يقطين
وأجريت له فراتا من معين فلمّا استغفر وتاب خرقت له الى الجنة بابا إنّك أنت
الوهاب. وتذكر الائمة واحدا واحدا.
[12]
سپس همه اسامى دوازده امام عليهم السّلام رإ ذكر مى كند.
[1]
بحار الانوار، ج 94 ص 22ح 17
[2]
بحار الانوار، ج 94ص 34ح 22
[3]
بحار الانوار، ج 22ص 369ح 9
[4]
التوصل الى حقيقة التوسل، ص 329
[5]
مدرك پيشين، ص 253
[6]
بحار الانوار، ج 101ص 374
[7]
سوره آل عمران، آيه 49
[8]
مصاحبه اى درباره خرافه و نيرنگ، ص.18
[9]
سيد
مهدى بحر العلوم (سيد محمّد مهدى بن مرتضى بن محمد بن عبدالكريم حسنى
طباطبائى بروجردى) از مجتهدان بنام شيعه است كه در سال 1154يا
1155ه .ق در كربلاى معلّى چشم به جهان گشود. پس از سپرى كردن دوران كودكى
در خدمت مشايخ بزرگوارى چون شيخ يوسف بحرانى و سيد حسين قزوينى و شيخ محمد
تقى دورقى و آقا محمد باقر هزارجريبى و مخصوصا علامه بزرگ وحيد بهبهانى به
تلمذ پرداخت و آنگاه خود شاگردانى چون مرحوم عالم بزرگوار سيد جواد صاحب
مفتاح الكرامة و سيّد محمد باقر شفتى و... ديگران را پرورش داد و عمرى را
در خدمت به اسلام و مسلمين و تزكيه نفس سپرى كرد، سپس در سال
1212هجرى در نجف اشرف ديده از جهان بست.
اين علامه جليل القدر به جهت رعايت تقوى و مواظبت بر اعمال و مراقبت نفس به
مراتبى از كمال رسيده بودند كه بارها مورد توجّه وعنايت مستقيم حضرت امام
زمان عليه السلام واقع شدند. بر طبق حكايتى كه مرحوم شيخ عباس قمّى
در منتهى الآمال نقل مى كنند: روزى مرحوم بحرالعلوم دچار تنگ دستى سختى
مى شوند و متوسّل به حضرت امام زمان عليه السلام مى شوند و اين مشكل
با يك شرايط غير عادى بسيار عجيبى به وسيله شخص حضرت ولى عصرعليه السلام
حلّ مى شود. كه علاقمندان مى توانند جريان اين تشرّف را در جلد دوّم منتهى
الآمال صفحه 574از قول عالم ربّانى آخوند ملاّ زين العابدين سلماسى كه خود
ناظر بر واقعه بوده است مطالعه كنند.
[10] در
بين عرب ها اين تعبير بسيار رايج است.
[11]
ورام بن ابي فراس صاحب كتاب تنبيه الخواطر _ كه به آن مجموعه ورام هم
مي گويند مىگويند _ يكى از فقها مشهور است به گفته ميرزا حسين نوري در نجم
الثاقب نسب وي با چنيدين واسطه به مالك اشتر (رحمه الله ) مي رسد
[12]
عبقرى الحسان، چاپ رحلى، ج 2ص 190سطر 4