فقيهان دنيا دوست
اگر به بررسى انحطاط در جوامع آخر زمانى همت گماريم خواهيم يافت كه همه ىآنها در يك كلام خلاصه خواهد شد و آن فراموش شدن ارزشهاى انسانى. جامعه بشرى در اثر
دورى از مربى دلسوز، انسان كامل، ولى خدا ارزشهاى اصيل خود را فراموش كرده و رو به
پوچى گذارده است. و اين گريز از مركز انسانيت در تمام ابعاد زيستى او هم اينك مشهود
است. هيچ محورى از حيات او را همراه و همانند فطرت اصيل او نمى بينيم، اگر چه
بديهى ست كه سرعت اين گريز از نخستين لحظه ى
شروع خود هر لحظه رو به افزايش بوده و تمام ابعاد و افراد جامعه را در حال تسخير
است. ليكن تنها مانعى كه از فزونى اين گريز جلوگيرى كرده و در برابر اين سيل
ويرانگر ايستادگى كرده است، شاگردان مكتب الاهى پيامبر ـ صلّى اللّه عليه وآله ـ و
ائمه هدى ـ عليهم السلام ـ ـ دين شناسان و فقيهان ـ بوده اند; كه در طول قرنها پس
از غيبت آخرين رهنما جوامع خواهان هدايت را به سوى سعادت رهنمون بوده و مكتب راستين
ولايت را از لابلاى سخنان معصومان (عليهم السلام)به خوبى شناخته و عرضه داشته اند;
و معضلات را با نگاه حكيمانه و نگرش باز يافته از تربيت ولايت برطرف ساخته اند.
ليكن رفته رفته در طى اين ساليان دراز تعداد اينان نيز رو به كاستى نهاده و سرانجام
به افرادى محدود و شايد هنگام ظهور امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ كه همان دوران
لبريزى زمين از زشتيهاست، انگشت شمار شوند. و چون فقيهان راستين و پابرجا در طريق
اهل بيت (عليهم السلام)كم شوند گروهى فقيه نما جاى ايشان را خواهند گرفت كه اين خود
موجب انحطاط هر چه بيشتر و فراگيرتر جوامع خواهد شد.
از اين رو اهل بيت (عليهم السلام) نقاب از چهره ى
فقيه نمايان برگرفته تا شايد آنان كه خواهان حقند به زيارت نور حقيقت نايل شده و
حجابى مانع ايشان نگردد.
بدين جهت به چند روايت كه هويت اين فقيهان دنيا دوست كه براى رسيدن بدان از هيچ
تحريف و انحرافى خوددارى نمى كنند اشاره مى كنيم:
الامام أبي محمّد العسكري ـ عليه السلام ـ :
«من كان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدينه مخالفاً على هواه مطيعاً لأمر مولاه
فللعوام أن يقلّدوه وذلك لا يكون إلاّ بعض فقهاء الشيعة لا كلّهم فإن من ركب من
القبايح والفواحش مراكب عامّة العامّة فلا تقبلوا منهم عنّا شيئاً ولا كرامة»([14])امام عسكرى ـ عليه السلام ـ فرمودند:
هر يك از دين شناسان كه نفس خود را حفظ كرده و از دين خود مراقبت نموده و با هوا و
هوس مخالفت ورزيده و مطيع امر مولاى خود است، مردم مى توانند
]در
احكام خدا[
از او پيروى كنند; البته چنين شخصى نيست مگر برخى از فقيهان نه همه ى
آنان; چرا كه بعضى از آنها زشتى ها و جناياتى مرتكب مى شوند كه پست ترين طبقه مردم
مرتكبند. پس از ايشان بنام ما چيزى را نپذيريد كه آنها كرامتى نزد ما ندارند.
قال أميرالمؤمنين عليه السلام :
«وتميل
العلماء إلى الكذب وتميل العلماء إلى الريب فهنالك تنكشف الغطاء من الحجب وتطلع
الشمس من الغرب هنالك ينادي مناد من السماء أظهر يا وليّ اللّه إلى الإحياء»([15]).امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ درباره نشانه هاى ظهور فرمودند:
و دانشمندان به سوى كذب و دروغ روى آورده و به شك و شبهه مايل مى شوند آنگاه ست كه
پرده از حجابها برگرفته شده و خورشيد از مغرب طلوع مى كند. در آن هنگام منادى از
آسمان فرياد مى كند: اى ولى خدا! ظاهر شو براى زنده سازى.
«ويأتي على النّاس زمان يحسد الفقهاء بعضهم بعضا ويغار بعضهم على بعض كتغاير التيوس
بعضها على بعض»([16])زمانى خواهد آمد كه فقيهان بر يكديگر حسد ورزند و برخى بر ديگرى گردن افرازد مانند
جنگ بزهاى نر.
قال الامام الصادق ـ عليه السلام ـ :
«ورأيت الفقيه
يتفقّه لغير الدين يطلب الدنيا والرئاسة»([17])فقيه را خواهى ديد كه بخاطر دنيا و رياست ـ نه دين ـ علم مى آموزد و فقاهت مىورزد.
قال الامام أبي محمّد العسكري ـ عليه السلام ـ
:
«علمائهم شرار
خلق اللّه على وجه الأرض لأنّهم يميلون إلى الفلسفة والتصوّف»([18])عالمان ايشان ـ آخر الزمان ـ بدترين مردم روى زمينند; چرا كه آنان به سوى فلسفه و
تصوف ميل دارند.
البته در توضيح اين روايت شايد بتوان گفت: منظور تمايل اعتقادى به فلسفه و تصوف در
مقابل مكتب اهل بيت ـ عليهم السلام ـ است. چرا كه بهرهورى از هر علمى در حوزه دانش
خود جاى هيچ ترديدى ندارد. ليكن در آخر الزمان به گونه اى خواهد بود كه برخى
دانشمندان بنابر فرموده ى
امام ـ عليه السلام ـ ـ يميلون ـ تمايل اعتقادى به اين دو در مقابل معارف
اهل بيت ـ عليهم السلام ـ پيدا مى كنند.
البته ناگفته نماند كه اين اوضاع آشفته در آخر الزمان در هر قسمتى وضع عمومى آن
زمان را بيان مى كند نه تمام افراد; بدين معنا كه در حوزه فقاهت و دين شناسى غالباً
افرادى كه براى تحصيل علم و تفقّه در دين به سوى اين مراكز رو مى كنند قصد الاهى و
تقرّب به سوى خدا ندارند; بلكه آنچه كه در اعماق دلشان نهفته است، دستيابى به منافع
دنيا و رسيدن به عيش و نوش و خواسته هاى نفسانى است; از اين رو مردم در آن زمان
بايد مراقب باشند هر كس كه خود را به دين و فقه و معارف نسبت داد و لباس اهل علم بر
تن كرد، قابل اعتماد نيست; بلكه از اين بالاتر تا اطمينان پيدا نكرده كه اين فرد از
نوادر افرادى است كه خداوند نور علم را در قلب او تابانده و به شاه راه حقيقت هدايت
كرده، نبايد با تقليد كوركورانه خود را دستخوش خواهشهاى او كند و به اين ترتيب از
نعمت حركت در مسير هدايت و صراط مستقيم محروم و در نتيجه گرفتار خسران دنيا و آخرت
شود. پس اى برادر
آنقدر ابليس آدم رو كه هست
پس به هر دستى نبايد داد دست
پس به هر دستى نبايد داد دست
پس به هر دستى نبايد داد دست