عوامل پايدارى و ناپايدارى نظامهاى سياسى «قسمت نخست»
محمدباقر لياقتى «قال على ـ عليهالسلام ـ : و انه لابد للناس من اميرٍ بَرٍّ او فاجرٍ ...» «مردم را به ناچار اميرى بايد؛ نيكوكار يا بدكار ...» نهجالبلاغه، خطبه 40 از موضوعاتى كه امروزه در محافل علمى و سياسى و اجتماعى و ... بسيار مورد كنكاش و تبادل نظر است، مباحث مربوط به نظم سياسى در جهان است. آنچه بيش از همه محورها در بحث نظام سياسى مورد دقت است، موجبات پايدارى و يا ناپايدارى حكومتهاست. هيچ نظامى در جهان حاضر در پى نيستى و فناى خويش نبوده و نخواهد بود و همواره در جهت استمرار و بقاى خود مىكوشد. بقا و فناى حكومتها به عواملى بستگى دارد و مقاله حاضر، سعى در بيان موارد گوناگون آن دارد.
علل پايدارى و ناپايدارى نظامهاى سياسى
وجود هر پديده در طبيعت، بدون استثنا، داراى علل بقا و فناست. انسان نيز كه يكى از همين پديدههاى بىشمار طبيعت است، چنين سرنوشتى دارد، و بر حسب تمايل غريزى همواره خواستار بقا و ادامه حيات است. براى نيل به چنين خواست درونى، دائماً از عواملى كه موجب پايدارى آن است استقبال مىكند و از عللى كه نيستى او را فراهم مىسازد، گريزان يا درصدد مبارزه با آن است. بايد توجه داشت كه شرط بهرهمندى كامل از عوامل مثبت يا مبارزه با عوامل منفى، در گروِ شناخت درست آنهاست. حكومتها نيز از جمله مظاهر طبيعىاند كه در راستاى پايدارى و ناپايدارى خود داراى علل و اسبابىاند و از اين قاعده كلى مستثنا نبوده و نخواهند بود. از سويى، در جاى خود ثابت شده كه زندگى جمعى انسانها، چه بر حسب غريزه و چه بر طبق نظريه جبر اجتماعى، نيازمند قانون است؛ نظم و قانونى كه مطابق شأن و منزلت انسان باشد تا بتواند كرامت انسانها را حفظ و جايگاه رفيع او را به او بشناساند. مسلم است اجراى دقيق چنين قانون و مقررات اجتماعى، بدون تشكيل نظام سياسى ميسر نخواهد بود. هر حكومتى، به همان علت كه مىتواند پايدار بماند، به علتهاى ديگرى نيز به نابودى و فنا كشيده خواهد شد. شايسته است متوليان امر و صاحبان قدرت، در نخستين روزهاى تصدى امور، به دنبال شناخت علل و عوامل بقا و پايدارى حكومت بروند و آن را به طور كامل بررسى نمايند. همچنين به تعقيب و شناسايى موجبات نيستى و اضمحلال آن پرداخته، پس از شناسايى، از آن پرهيز يا با آن مبارزه كنند.