امام امام، به لحاظ درك عميقى كه از وضعيتسياسى و اجتماعى مسلمانان داشت، خود را در مرحله خاص از تجربه زندگى سياسى فقيهان مىديد. موقعيتسياسى و اجتماعى امام، تفاوت اساسى با روحانيت پيشرو گذشته داشت. در موقعيت امام، فرآيندهاى رويكرد دوم عرفىگرايى محقق گشته و پارهاى از جامعه به جهان غير مقدسگذار كرده و باقيمانده آن، غالبا در دنياى معنوى غير ناب به سر مىبرند. اما موقعيت روحانيت مبارز پيش از امام، در آستانه وقوع فرآيند عرفىگرايى مدرن بوده است. در موقعيت پيشين، حاكميتسياسى از قالبهاى سنتى فاصله چندانى پيدا نكرده است. اما در عصر امام خمينى، حاكميتسياسى از شكل سنتى به قالب مدرن تبديل گشته است. گرچه، رژيم پهلوى، از نوع دولت مطلقه است; ولى هيچ سنخيتى با دولتهاى پيشين نداشت. يك نوع دولت كاملا سكولار (دنيوى - غيردينى) تاسيس شده است. به همين دليل، روحانيت اصيل، به عنوان حاملان اصلى اسلام ناب، در مصاف با عرفىگرايان سنتى و مدرن، تجربه سياسى ارزشمندى را فراروى امام خمينى قرار داده است و ايشان هم در جمعبندى سياسى از موقعيت و زمانه خود، مستند بر همين تجربه ضد سكولاريستى روحانيتشيعه عمل كرده است. تجربه مقدس آن بود كه انديشه سياسى «مشروطه اسلامى» مىتواند جامعه ايرانى را از حاكميت استبدادى به سمتحاكميت اسلامى سوق داد. پيروان اين انديشه دينى از ميان علماء، نظير ميرزاى نائينى و حاج آقا نورالله اصفهانى، تصور مىكردند كه با تاسيس مجلس شورا و تعيين پنج نفر از علماى اعلام براى نظارت بر مطابقت قوانين مجلس با شريعت اسلامى; راه گذار جامعه اسلامى محقق مىگردد. حال آنكه در واقع، تغيير شعار مشروطهخواهان از «عدالتخانه» به «مجلس شورا» و حاكميتيافتن تجددطلبان غربزده بر مجلس شورا; جزء اقدامات اوليه براى تغيير نظام سياسى از ساختار سنتى به مدرن (سكولار) بود. به طورى كه با شدت يافتن برنامه نوسازى و تاسيس دولت مطلقه مدرن، دفاع از شعار، مشروطهخواهى اسلامى» ناممكن گشته و رهبران مذهبى آن، مانند شيخ فضلالله نورى، حاج آقا نورالله و سيد حسن مدرس به تحكومتخودكامه به شهادت رسيدند. امام خمينى (ره) ، برنامه احياگرى دينى و گذار جامعه به معنويت را دقيقا از همان تجربه خونين علماى مشروطهخواه پى گرفته است. به همين دليل است كه نهضت امام خمينى را نقطه عطفى بر جريان احياگرى دينى تشيع مىدانيم. امام، كاملا پى برده است كه با تغيير نظام سياسى از سنتى مدرن، مجالس براى پرداختن به «مشروطه خواهى اسلامى» نيست. ممكن است كه نظام سياسى سنتى به حكومت «مشروطه اسلامى» تن بدهد; اما هرگز نبايد چنين انتظارى را از دولت مطلقه مدرن داشت. زيرا روند تاريخى در تاسيس دولت مدرن كاملا نشان داده كه اينگونه دولتها در جهت ضديتبا مشروطه اسلامى بود.