بر پايه مندرجات كتابهاى معتبر شيعه، عبدالله بن ميمون يكى از ياران و راويان امامصادق(ع) - و احتمالا امام باقر(ع) نيز - و مؤلف چند كتاب و از موالى بنى مخزوم و اهل مكهبوده (1) و هيچ رابطهاى با اهواز و تشكيلات اسماعيليان نداشته است. اعتماد ما به صحتاظهارات عامه رجال نويسان شيعى - از قديم و جديد - در معرفى او وقتى بيشتر مىشود كهبدانيم: اولا، آنان وقتى در باب هر يك از راويان حديثبه تحقيق مىپردازند، اگر منتسب به هرمذهبى باشد، اين نكته را در سرگذشت او يادآور مىشوند; و در كتب رجال شيعه، بارها بهاين گونه تعبيرات بر مىخوريم: از رجال اهل سنت، كيسانى، زيدى، بترى، متهم بهغالىگرى، فطحى، واقفى، غالى، معتقد به واگذارى امر آفرينش و روزى دهى به ائمه، ناووسىو... (2) ،كه اين تعيين مذهب راويان، به خاطر تاثير مذهب هر راوى در مقام ارزش گذارىروايات اوست; علاوه بر اين، آنان حتى يك گزارش را كه حاكى از كوچكترين نقطه ضعفى دريكى از رجال حديثباشد، در پرونده او ثبت و درباره آن گفتوگو مىكنند و سرانجام آن رارد يا توجيه يا قبول مىنمايد; و در اين مورد، حتى روايات وارده در نكوهش رجال بزرگشيعه مانند عبدالله بن عباس، زراره، يونس بن عبدالرحمن، هشام بن حكم و محمد بنمسلم را ناديده نمىگيرند; (3) و بر همين مبنا، از موثق نشمردن ميمون وبعضا او را ملعون شمرده (5) و پسرش عبدالله نيز - كه اشارهاى به رابطه او با اسماعيلياننكردهاند - هرگز احترامى بيش از نامبردگان نداشته است كه لازم باشد اين نقطه ضعف يا هرنقطه ضعف ديگرى را در او بپوشانند; چنان كه حتى خبر ضعيفى را كه احتمال ارتباط او بازيديه را مىرساند، از نظر دور نداشتهاند، و نيز از ايراد خدشه به روايتى كه حاكى از جلالتمقام اوستخوددارى نكردهاند - با اشاره به اينكه آنچه خود در ستايش خويش نقل كرده، درخور استناد نيست - و برخى حتى در جرح وى كوشيده و او را به افزودن كلمات و مطالبى درمتن احاديث متهم كرده و روايات او را بى ارج شمردهاند. (6) ثانيا، عبدالله بن ميمون، براى شيعه ناشناخته نبوده كه از پيوندهاى فكرى و تشكيلاتىاو با اسماعيليان بى خبر بمانند، بلكه محدثان اقدم شيعه، روابط بس استوارى با او داشته واحاديثبسيارى با اسانيد متصل و صحيح از او روايت كردهاند و بسيارى از آنان، مستقيما ازاو حديث فراگرفتهاند و از آن ميان: 1. جعفر بن محمد اشعرى كه روايات فراوان او از عبدالله بن ميمون در ابواب مختلف كافى وتهذيب آمده است. 2. حسن بن على بن فضال م. 224 (7) كه روايات او از عبدالله در دو كتاب فوق و در استبصارطوسى آمده است. 3. حماد بن عيسى كه روايات فراوان او از عبدالله در سه كتاب مذبور و در من لا يحضرهالفقيه صدوق آمده است. 4. احمد بن اسحاق بن سعد كه روايت او از عبدالله در من لا يحضره الفقيه آمده است. 5. محمد بن حسن بن جهم كه روايت او از عبدالله در تهذيب و استبصار آمده است. 6. عبدالله بن مغيره كه روايت او از عبدالله در تهذيب آمده است. (8) 7 و 8. ابراهيم بن هاشم قمى و ابوطالب عبدالله بن صلت قمى، كه طوسى به روايت آن دو ازعبدالله اشاره كرده است. 9. ابو خالد صالح قماط كه كشى روايت او از عبدالله را آورده است. (9) بارى كثرت روايات شيعه از ابن ميمون با اسانيد پيوسته و درست را از اينجا مىتواندريافت كرد كه مرحوم آيت الله خويى نزديك هفتاد مورد از روايات وى را كه تنها در كتبچهارگانه شيعه آمده، ياد كرده است. (10)