تاريخنگاران شيعه و سنى كه نزديك به روزگار عبدالله بن ميمون مىزيستهاند، به نقشعظيمى كه ادعا شده او در تكوين و ظهور مذهب اسماعيليه داشته، كمترين اشارهاىنكردهاند، از جمله يعقوبى در تاريخ خود، ابن اعثم در الفتوح، ابوحنيفه دينورى در اخبارالطوال، ابن مسكويه در تجارب الامم، و نيز... . امام مورخان اهل سنت طبرى، كه بسى حوادث كم اهميتتر را نيز ذكر مىكند و كتاب اوبه قول سنيان «اصح التواريخ» (39) است و در آن، از آغاز دعوت اسماعيليان در سال 278. درعراق، و وقفه انقلاب قرمطيان در سال 294. در سوريه و پيشوايان ايشان در آن ديار سخنرانده، و نكاتى چند از عقايد آنان را با اشاره به كتابى منسوب به قرمطيان آورده است. (40) - عريب بن سعد قرطبى (م.369) در ذيل خود بر تاريخ طبرى، كه آن را با ذكر اخبارقرامطه آغاز كرده; و در باب جنگهاى آنان و برخوردهاى مخالفان با ايشان، گاهى به اجمال وگاهى به تفصيل سخن گفته است. (41) - مسعودى كه در مروج الذهب گزارش فعاليتهاى قرامطه (از شاخههاى اسماعيليه) راآورده و از پارهاى اشارههاى او معلوم مىشود كه بيشتر مطالب وى از گفت و گوهاى مستقيمبا قرمطيان به دست آمده است. (42) ثابتبن سنان صابى كه در كتاب خود، تاريخ قرامطه را در بحرين، سوريه و بينالنهرين،از آغاز تا سال مرگ خود عرضه كرده; و گزارشى مفصل از جنگ بين خليفه فاطمى و قرامطهآورده، كه نشان مىدهد از رابطه اين دو طرف، آگاه و با آنها معاصر بوده، و كتاب وى رافضلاى اهل سنتستوده و بارها به آن مراجعه كرده و از آن سودها برگرفتهاند. (43) - حمزه اصفهانى كه نيز به كارهاى جنگى قرمطيان پرداخته، و تصويرى از بغداد ارائهكرده كه ما را تا حد زيادى در شناخت محيطى كه جنبش آنان در آن رشد كرد و بارور شد،يارى مىكند. (44) همچنين كسانى كه در قرن سوم به معرفى فرقههاى شيعه يا فرق اسلامى پرداختهاند، وبرخى در معرفى شاخههاى اسماعيليه به تفصيل سخن راندهاند، همچون: حسن بن موسىنوبختى مؤلف فرق الشيعه، كه مردى فيلسوف و متكلم و شيعه مذهب و بسيار معتدل بوده ومترجمان كتابهاى فلسفى در نزد وى گرد مىآمدند و كتاب وى كه بارها چاپ و به زبانفرانسه ترجمه شده، (45) پژوهشى است در باب شيعه و فرقههاى منسوب به آن، از آغاز تا غيبتامام دوازدهم; و به اسلوبى بىطرفانه نوشته شده، و حاوى اطلاعات بسيارى از آغاز تاريخاسماعيليان است; و نويسنده آن ماخذهاى سنى و شيعه به يك اندازه بهره گرفته (46) و بهتصديق محققان، غنىترين و موثقترين گزارش را در باب ابن ابى الخطاب عرضه كردهاست. (47) و نبودن هيچ نامى از عبدالله بن ميمون در كتاب وى - با آن همه اهميتى كه به رابطهابنميمون با اسماعيليه و ابنابىالخطاب دادهاند - شاهد ديگرى بر نبود چنان رابطهاى است. - سعد بن عبدالله اشعرى، مؤلف كتاب المقالات و الفرق كه مطالب كتاب نوبختى را باافزودههاى فراوان گرد آورده است. (48) - ابوالحسن اشعرى پيشواى بزرگترين فرقه اهل سنت و مؤلف مقالات الاسلاميين كهدرباره ابن ابى الخطاب و آراى وى، و نيز قرمطيان و مباركيه و ديگر شاخههاى اسماعيليه، بهتفصيل سخن گفته; و محشى كتاب وى كه از معاصران ماست، چون ملاحظه كرده كه اشعرىبا اينكه نزديك به عصر عبدالله بن ميمون بوده، كمترين نقشى براى ابن ميمون در تكوين وترويج مذهب اسماعيليه قائل نشده، بدون توجه به علت اين امر، به زعم خود در صددجبران اين نقيضه برآمده، و شمهاى از افسانههايى را كه در اعصار پس از اشعرى براىعبدالله بن ميمون ساختهاند، در حاشيه «مقالات الاسلاميين» آورده و آن را تكميل كردهاست. (49) - در اعلاميهاى هم كه در آغاز سده پنجم، عليه فاطميان در بغداد انتشار يافت، هيچسخنى از انتساب ايشان به عبدالله بن ميمون نبود (50) و ديگر مورخان و محققان نزديك بهروزگار تكوين و ظهور اسماعيليان نيز، هيچ يك اشارهاى به نقش عبدالله بن ميمون در تاريخاين فرقه نكردهاند.