در قديمىترين منابع اسماعيليان، هيچگونه ذكرى از عبدالله بن ميمون به عنوان پيشواىاين فرقه و از ياران امام صادق(ع) نيست; اينك كتاب افتتاح الدعوة تاليف قاضى ابو حنيفهنعمان (م.363) در دست است كه در آن، از آغاز دعوت فاطميان در يمن در سال 268، تاپديد آمدن يك سازمان عقيدتى سياسى در آفريقا و تاسيس خلافت فاطمى و حوادثروزگار مهدى (م.322) را نسبتا با تفصيل به گفت و گو نهاده; و چون مؤلف از بزرگتريندانشوران اين فرقه بوده; و در تشكيلات آنان به مناصب مهمى همچون قاضى القضاتىرسيده، و با وقايعى كه به گزارش آن پرداخته، فاصله زمانى چندانى نداشته، كتاب وى ازمعتبرترين منابع در موضوع خود به شمار آمده; و غالب مورخان و محققان بعدى، بسيارى ازآنچه را در اينباره نوشتهاند، از او گرفتهاند; و با در نظر گرفتن اين مقدمات، نمىتوانپذيرفت كه عبدالله بن ميمون و پدر و فرزندش احمد، نقشهاى بسيار مهمى در جنبشاسماعيليان داشتهاند و از نظر نگارنده مزبور پنهان مانده، پس نپرداختن وى به اين موضوع،قرينهاى بر عدم صحت آن است; چه رسد كه ديگر مؤلفان اسماعيلى هم كه در روزگار ابنميمون يا نزديك به عصر او مىزيستهاند، و همه در اين مورد سكوت كردهاند. آرى قاضىنعمان، در رساله نامبرده از فردى به نام عبدالله بن ميمون (بدون لقب قداح) نام مىبرد كهظاهرا اهل قالمه (شهرى در الجزاير) بوده، و صولات بن قاسم سكتانى، از داعيان اسماعيلى وسرداران زيردست ابوعبدالله شيعى (م.298)، دستوراتى در مورد او و كسانى ديگر از مرداناين شهر داده است. (51) همچنين حميد الدين كرمانى (م.411) از بزرگترين رجال و دانشوران اسماعيليه، بااينكه منتهى شدن نسب حاكم خليفه فاطمى به عبدالله بن ميمون قداح را رد مىكند، بهاينكه عبدالله در ميان اسماعيليان جايگاهى داشته هيچ اشارهاى نمىنمايد، (52) اما پاسخ اينكهچگونه نام اين مرد و پدر و اخلاقش با فرقه مزبور پيوند خورده؟ شايد اين باشد كه به دليلرابطه استوار عبدالله و پدرش با امامين باقر و صادق(ع)، از همان سده چهارم، برخى ازاسماعيليان شايعاتى مبنى بر ارتباط ميان خود با اين پدر و پسر بر سر زبانها انداختند وكوشيدند كه آن دو را از قهرمانان و پيشوايان خود معرفى كنند; و چنان بنمايند كه از طريقآن دو، با امام پنجم و ششم رابطهاى بس استوار دارند. اينان از فعاليتهاى عبدالله بن ميمونو پدرش در نشر مبادى اسماعيليان، گزارشهايى و بلكه قصههايى شايع كردند كه نه در اخبارشيعيان و نه در روايات سنيان، كوچكترين قرينهاى بر صحت آنها نبود; و به همين دليلمورد توجه نخستين مؤلفان اسماعيليه قرار نگرفت; و المعز لدين الله، خليفه فاطمى،هنگامى كه به نفى دعوى مخالفان در اتصال نسب او به عبدالله بن ميمون مىپرداخت، ازنقش وى و پدرش در جنبش اسماعيليان سخنى به ميان نياورد; (53) اما در اعصار بعدى، اينداستانها به كتابهاى اسماعيليان نيز راه يافت و از آن ميان: