در باب شهرت اسماعيليان نيز به ميمونيه نيز: - عبدالله بن میمون و اسماعیلیان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عبدالله بن میمون و اسماعیلیان - نسخه متنی

اکبر ثبوت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ولى اين مقدمات تمام نيست; زيرا در گفت‏وگويى كه مورد استناد قرار گرفته، معز درپاسخ كسانى كه نسبت علوى او را نفى مى‏كردند و نسب او را به عبدالله بن ميمون قداح‏مى‏رساندند، تنها به اين نكته اشاره مى‏كند كه «ان صاحب الحق لهو الميمون المبارك السعيدقادح ز نادالحق و مورى نارالحكمة فان ذهب من ذهب الى هذا نعم‏» و از اين عبارت برمى‏آيدكه اگر ميمون و قداح را نه اسم و لقب براى شخص خاص، بلكه وصف جد خليفه فاطمى‏بگيريم، اتصال نسب معز به ميمون و قداح درست است; اما از اين جمله استنباط نمى‏شودكه فرد خاصى، با اين نام و لقب نبوده است. چه رسد به اينكه در همين گفت‏وگو آمده است:«كيف ينبغى ان يقطع القول فيه بانه سار بالحقيقة الى الابعدين من ميمون قداح و غيره‏» واين مى‏رساند كه در نظر معز، «ميمون القداح و غيره‏» كسانى بوده‏اند كه به لحاظ پيوند نسبى،در برابر امامان اسماعيلى، از ابعدين (دورترينها) شمرده مى‏شده‏اند و نه از خود ايشان. نيزوصف قداح براى خليفه فاطمى به معنى قادح ز نادالحق و مورى نارالحكمة (برانگيزنده آتش‏حكمت و حقيقت)، و لقب قداح براى عبدالله بن ميمون به معنى تيرگر يا درمان‏كننده‏چشم (71) است. همچنين پاسخهاى خلفاى فاطمى، به اين پرسش كه عنوان ميمون به چه‏كسى از روى تقيه اطلاق شده؟ - محمد بن عبدالله (يعنى محمد بن اسماعيل) يا فرزندش‏عبدالله ابن محمد (يعنى عبدالله بن ميمون) - متناقض است. از نامه خليفه مهدى به اهل‏يمن برمى‏آيد كه وى اين عنوان را از محمد بن عبدالله بن جعفر مى‏داند، در حالى كه خليف‏معز از محمد بن اسماعيل سخن مى‏گويد. (72)

در باب شهرت اسماعيليان نيز به ميمونيه نيز:

اولا، معلوم نيست كه اين عنوان را خود اسماعيليان براى خويش برگزيده‏اند يادشمنانشان براى نفى انتساب آنان به امامان علوى‏تبار، به ايشان داده‏اند. اينك داعى على‏بن الوليد از دانشوران نامى اسماعيليان، در كتاب دامغ الباطل عناوينى را كه به اسماعيليان‏داده‏اند ياد كرده و در خصوص هر كدام توضيحاتى داده، ولى هيچ اشاره‏اى به «ميمونيه‏»نكرده، و در مورد همه عناوين مزبور نيز مى‏نويسد: «از ميان تمامى آنها تنها نام اسماعيليه به‏ما مربوط است، و نام باطنيه نيز اگر به اين معنى باشد كه ما براى هر يك از ظواهر قرآن،قائل به باطنى هستيم، آرى اين عقيده ماست; و اگر مراد، نفى تكاليف ظاهرى است، اين كفرآشكار است و ما از آن بيزاريم‏»; (73) اما اينكه ابن النديم، از اسماعيليه به نام ميمونيه ياد كرده،ماخذ وى نوشته ابن رزام، يكى از دشمنان سرسخت اين فرقه است، (74) كه در جاى ديگر،بى‏اعتبارى منقولات او را باز خواهيم نمود.

ثانيا، بر فرض كه ميمونيه از نامهاى اصيل و قديم اسماعيليه باشد، اين امر دلالتى بريكى بودن ميمون و محمد بن اسماعيل ندارد; زيرا با توجه به نقش عظيمى كه - البته به‏نادرست - هم اسماعيليان و هم مخالفان ايشان، براى عبدالله بن ميمون و پدرش در نشرمذهب اسماعيليه قائل بوده‏اند، تسميه اين فرقه به نام وى عجيب نيست; چنانكه فرقه‏شيخيه نيز اصرار دارند كه خويش را با همين نام بشناسانند، (75) و اين نه از باب اعتقاد به‏امامت‏شيخ احسايى يا يكى بودن او با امام، بلكه به دليل نقش وى در ترويج هر چه بيشترمناقب امامان است.

/ 12