ما همه
ما همه از يك قبيله ي بيچتريم
فقط لهجه هايمان
، ما را به غربت جاده ها برده است
تو را صدا مي زنم
كه نمي دانم
مرا صدا مي زنم كه كجايم
اي ساده روسري كه در
ايستگاه و پچ پچه ها
اي ساده چتر رها
كه در بغض ها و چشم ها
تو هر شب از روزهاي سكوت
رو به ديوار به خوابي مي روي
تو هر شب از نوارهاي
خالي كه گوش مي دهي
باز مي گردي
ما همه از يك آواز
كلمات را به
دهان و كتابخانه آورديم
شايد آوازهايمان ، ما
را به غربت لهجه ها برده است
اي بغض پراكنده
در غربت اين همه گلوي تر
اي تو را كه نمي دانم
اي مرا كه كجايم
كسي بايد از
نوارهاي خالي به دنيا بيايد
كسي بايد امشب
آواز بخواند
كسي بايد امشب
با غربت جاده ها
و لهجه ها
به قبيله ي بي چتر
برگردد
ما همه از يك
گلوي پر از ترانه رها شده ايم
فقط سكوت هايمان
، ما را به غربت چشم ها برده است
كسي بايد امشب
نخستين ترانه را
به ياد آورد